تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820927135




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تولدي ديگر در دست هنرمند اراكي/ خلق آثاري از ساختار طبيعي چوب


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: تولدي ديگر در دست هنرمند اراكي/ خلق آثاري از ساختار طبيعي چوب
اراك - خبرگزاري مهر: آثار حجم هنرمند اراكي تو را به دنيايي مي برد كه در آن شاخه ها، تنه ها و ريشه هاي درختان جاني دوباره گرفته اند. تكه هاي خشكي كه شايد به پايان راهِ زندگي خود رسيد بودند، ولي چشمان ريزبين استاد علي اصغر شهاب آنها را يافت و حالا در شمايلي از پرنده، وُحوش و يا شخصيت هاي تاريخي و مشهور خودنمايي مي كنند.

به گزارش خبرنگار مهر، دستانت كه توانا باشد و چشمانت بينا؛ آن وقت مي تواني از دل هر ذره اي در طبيعت شاهكاري خلق كني كه هر بيننده اي را مسحور خود كند؛ قدرت طبيعت مي تواند برخي را مجاب كند كه نگاه كنند و ببينند آنچه در زير پاهايشان افتاده، شمايلي دارد كه شايد هزاران سال پيش مي زيسته و يا اكنون. كمي كه نوك قلم را بر آن بزنند كمي كه ذوق و حوصله به خرج بدهند شاهكاري خلق مي كنند كه دست تواناي طبيعت دست در دست تواناي هنرمند آن را خلق كرده است.

پاي صحبتش كه مي نشيني مسحور زبان شيوايش مي شوي، و آن وقت مطمئن مي شوي كه تنها چنين فكر و نگاهي مي تواند چنين شاهكارهايي را ببيند، انتخاب كند و خلق كند. استاد علي اصغر شهاب 61 ساله، هرچند كه تحصيلات و حرفه اش نقشه كشي برق صنعتي بوده اما هميشه مفتون هنر بوده و هست، وي مجسمه سازي است كه بر روي چوب با ساختار طبيعي كار مي كند.

استاد شهاب از همان زمان كودكي روحي لطيف و هنرمند داشت، ظروف را چرب مي كرد و گچ را در آن مي ريخت و بعد بر روي قالب گچي كنده كاري مي كرد. وي مي گويد: از اينكه هم كلاسي ها و يا اولياي مدرسه كاردستي هاي گچي مرا با علاقه به خانه هاشان مي بردند، خوشحال بودم از داشتن مخاطب، بنابراين تمام دل مشغولي ام هنگام كار مخاطب و به دست آوردن دلِ آن ها بود.

شهاب ادامه مي دهد: با بالا رفتن توانايي هايم با مواد ديگر چون فلز ( آهن، مس و برنج) و مواد پلاستيكي فشرده كار مي كردم و براي طرح دادن از وسايل ابتدايي استفاده مي كردم و كم كم در هنرستان بود كه سوهان و درفش به دست گرفتم.

وي مي گويد: ساختن انگشتر با لوله آب و طرح دادن به آن، ساختن مجسمه از پسماندهاي و خميرهاي ميان نان تا مدت ها سرگرمي من بود و هرگز به طور جدي دنبال مجسمه سازي نبودم.

دلباختگي به خط و خوشنويسي

استاد شهاب دليل اينكه در نوجواني و جواني حجم را جدي دنبال نمي كرده را دلباختگي اش به خط و خوشنويسي مي داند و مي افزايد: پس از آنكه فهميدم استعداد و توانايي ويژه اي در خطاطي دارم، در سال 67 به انجمن خوشنويسان تهران رفتم در محضر استاد واشقاني نستعليق و در محضر اساتيد كابلي و مشعشعي شكسته را آموختم و پس از طي مراحل مختلف به اراك آمده ام و نزيك به 12 سال مدرس انجمن خوشنويسان استان بودم.

وي ادامه مي دهد: هم اكنون دو كتاب رسم الخط شكسته و نستعليق تاليف كرده ام كه همچنان پشت چاپ مانده اند و بحران كاغذ فقط يكي از موانع پيش رو است.

شهاب مي افزايد: من فكر مي كنم بقيه موانع سودجويي هايي است كه ناشران به دنبالش هستند وگرنه از سال 86 تاكنون چرا نبايد يك كتاب هنري چاپ شود ولي هزاران كتاب آشپزي چاپ شود.

اين هنرمند مجسمه ساز اراكي اظهار مي كند: البته انتقاد هم وارد است به كساني كه بدون هيچ پشتوانه علمي و عملي فقط از طريق رابطه كتاب هايي از اين دست چاپ مي كنند و خط را به بيراهه مي كشند.

وي معتقد است كه درك گذشته شناخت زمان حال و درك خود انسان در خلق اثر بديع و نو تاثير دارد.

و اما چه شد كه علي اصغر شهاب به شاخه هاي درختان و تكه هاي بيجان چوب جاني دوباره داد و به عنوان شايد اولين و تنهاترين مجسمه ساز كشور در اين حوزه شناخته شد.

شهاب مي گويد: به دليل اينكه كوهنورد بودم هميشه با طبيعت در ارتباط بودم و در حين كوهنوردي اشكال زيادي از سنگ و چوب حيرت مرا بر مي انگيخت ولي هرگز به فكر اينكه اين اشكال را طرح بدهم و يا ببينم به چه چيزي شبيه است، نيفتادم.

به دنبال دانشي براي ترجمان زبان طبيعت هستم

وي توضيح مي دهد: يكبار در هنگام كوهنوردي، پايم به تكه اي چوب برخود كرد، نگاهش كه كردم ديدم شبيه بچه خرس است، به خانه آوردم و رويش كار كردم، جالب اين بود كه بافت روي چوب از كُرك بود و اين من را شگفت زده تر مي كرد.

استاد شهاب نزديك به 16 سال است كه به مجسمه سازي روي چوب با ساختار طبيعي مشغول است. وي مي گويد: من مفتون يك بيت آخر شعر از مولانا كه در وصف بهار است، هستم كه "گفت بس كن كه من اين را به از اين شرح كنم, من دهان بستم كو آمد و پايندان شد" اين شعر به وصف بهاري مي پردازد و در خود رنگ آميزي، موسيقي، رقص طبيعت را آورده است، ترجمه زبان بلبل و خاك است ولي مولانا در آخر مي گويد كه با همه اين اوصاف طبيعت بايد بيايد و خودش، معرف خودش باشد.

وي ادامه مي دهد: من هم به دنبال دانشي هستم تا لياقت ترجمه زبان طبيعت را داشته باشم و بتوانم طبيعت را با زبان خودش معرفي كنم.

براي همين نام بيشتر نمايشگاه هايم از طبيعت به اين مفهوم گرفته شده چون ترجمان قصه خاك، پچپچه هاي خاك، نيمه هاي پيدا جانِ پنهان، جان به در برده ها، تولدي ديگر و...

خاكي كه ما بر آن پا مي گذاريم همه چشم ، پيشاني، گونه و اندام است

اين هنرمند اهل ذوق با اشاره به اين بيت شعر سعدي كه " خاكِ راهي كه بر آن مي گذري ساكن باش كه عيون است و خدود است و جفون است و قدود"، مي افزايد: خاكي كه ما بر آن پا مي گذاريم همه چشم ، پيشاني، گونه و اندام است و من به دنبال پيدا كردن آن هستم. در طول تاريخ هزاران هزار انسان بر زمين افتاده، از عاشق پيشه هاي بي نام بگير تا زنان و كودكان و مردان، من به دنبال رستاخيز دوباره اين انسان ها هستم.

وي با تاكيد بر اينكه هنرمند بايد زبان طبيعت را بشناسد، اظهار مي كند: زبان طبيعت، زباني بين المللي است كه از تمام تاريخ صحبت مي كند از آلام و شادي ها ي مردم و تمام گوشه هاي متنوع بشريت با طبيعت به ما نشان داده مي شود.

شهاب معتقد است: كار دستِ توانا و چشم نابيناي طبيعت با سيطره ايزد توانا آثارش را به اين شكل در آورده و او فقط آن ها را پيدا كرده است و جاهايي شايد چشمي يا اشكي بر آن زده است و در بيشتر موارد تا 95 درصد اثر، همان چيزي است كه به صورت خام در طبيعت يافته است.

وي مي افزايد: به جرات مي توان گفت كه عناصر اربعه گذشته، اكنون پديده هايي هستند كه شاهكارهايي بي بديل مي آفرينند. بستر زمان كه در رود، خاك، كوه و دشت قرار گرفته آنقدر زبان فصيحي دارد كه هنرمندان بايد قُراضه چينِ آن باشند.

طبيعت بايد در خدمت اعتلاي انديشه باشد

شهاب با تاكيد بر اينكه طبيعت بايد در خدمت اعتلاي انديشه باشد، اظهار مي كند: من در خاك و طبيعت جستجو مي كنم و زبان عالي و اعجاب انگيز آن را پيدا مي كنم و به مخاطب انتقال مي دهم.

وي مي گويد: من دنبال تسخير قلب مخاطبان خود نيستم بلكه به گفتگوي قلب ها اعتقاد دارم و دوست دارم آثارم با احساسات مردم سخن بگويد.

استاد شهاب ادامه مي دهد: آرزو دارم جامعه اي با فرهنگ بالنده داشته باشيم كه كمتر به فكر اشتغالات زندگي و غريزي باشند زيرا كه آفت احساس، عواطف، انسانيت، آرمان خواهي، دين و بشريت است.

وي تصريح مي كند: انسان هاي امروز بايد آتيه نگر باشند تا آني نگر و فكر اين باشند كه چه كنند براي خانواده و جامعه و اينكه چه كنند كه آيندگان نفرينشان نكنند مثل پاك نگاه داشتن محيط زيست.

چشم مردم به نازيبايي ها عادت كرده است

شهاب كه بيشتر آثارش عنوان هايي با يك بيت شعر دارند، مي گويد: شعر با خون ايراني عجين است و جايگاه خاصي در فرهنگ ايراني دارد و مخاطب را ترغيب به تامل مي كند و ارتباطش را با اثر موزون تر مي كند.

وي با انتقاد از نبود نگاه زيباشناسان در اراك مي گويد: تا مادامي كه بافت شهر به اين شكل نابسامان و نازيبا باشد و چشم مردم از زيبايي محروم شود انتظاري نمي رود كه كسي بخواهد از آثار هنري ديدن كند.

شهاب مي افزايد: هم اكنون وضعيت به گونه ايست كه اگر سردرِ خانه ها پلاكارد هم بزنيد كه فلان نمايشگاه برپاست كسي اعتنا نمي كند، زيرا راه هايي كه مردم به بيراهه بروند به راحتي فراهم است و كسي به فكر غذاي روح نيست همان كه غذاي جسم مهيا شود غنيمت است.

وي ادامه مي دهد: شرايط اجتماعي و اقتصاد بيمار در تداوم اين وضعيت بسيار موثر است و قطعا در جامعه اي با اقتصاد بيمار نمي توان دم از هنر زد، البته منظور استثناهايي كه بدون هيچ چشمداشتي و به سختي كار مي كنند نيست؛ بلكه منظور همان قاعده يعني توده مردم است .

متوليان هنر شهر هيچ تخصص و شناختي از هنر ندارند

شهاب ابراز مي كند: در چنين وضعيتي است كه برخي متوليان هنر كه خود تخصصي در اين زمينه ندارند كيفيت را فداي كميت مي كنند و يكباره شهر پر مي شود از هنرمنداني كه فقط نام آن را به يدك مي كشند و ذات آن را نمي شناسند.

وي ادامه مي دهد: دليل اصلي اين به هم ريختگي اين است كه متوليان اين امر بدون شناخت از هنر، هر كسي را كه از گرد راه مي رسد وارد عرصه مي كنند.

اين مجسمه ساز اراكي مي افزايد: همين كوتاهي ها و نابخردي ها باعث به وجود آمدن طيف ناهمگون و ناميموني به نام هنرمند مي شود، در حاليكه هنرمند بايد تاريخ هنر رابشناسد، بايد سير تطور انديشه هنري و بشر را بداند و فقط با ابزار آشنا نباشد، هنرمند بايد بداند كه شعور معقول مي تواند احساس را منتقل كند.

وي تاكيد مي كند: عنصر ماندگاري هنر عشق است. اين عشق هرزگي نيست بلكه زمين خوردن و دوباره بلند شدن است.

هنرمند بايد بداند كه شعور معقول مي تواند احساس را منتقل كند

و حالا دستان استاد شهاب بر چوب هايي كه خود معرف خود هستند كار مي كند تا اردشير درازدست، پيامبر بستاني، چشماني منتظر، پناهي امن و... را خلق كند. تنها حمايت صنايع دستي از او در اختيار گذاشتن يك كارگاه بوده، هرچند كه خود او معتقد است هنرمند هرگز چشمداشتي به دستان ديگران ندارد كه اگر داشت هنرمند نبود و در اين راه نمي ماند.

استاد شهاب خود را هنرمند نمي داند بلكه معتقد است كه فقط در راه هنر قدم بر مي دارد اما همين قدم هاست كه آنقدر در ميان طبيعت مي چرخد و مي چرخد تا بتواند شاخه اي پيدا كند يا پرتي اي از جنگل يا درختان خشك كه بتواند از آن اشك خيال، هنوز رفتن مياموزم، وجوه مشترك و يا "هنرمند كز خويشتن در شكفت بماند هنر زو نبايد گرفت" را بيايد.

كمي كه گوشت را تيز كني اينجا ميان آثار استاد شهاب شايد پچپچه هاي خاك را بشنوي كه تولد ديگر يافتند.

................................

گزارش: سميه انصاري فر

كد خبر: 2195714

تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۲۴ - ۱۲:۱۰

يکشنبه 24 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن