واضح آرشیو وب فارسی:ايران ورزشی: هزينههاي واقعي ميزباني جام جهاني استاديومهاي بيفايده، خزانه خالي و مردم ناراضي
سايمون كوپر
كمتر پيش ميآيد ببيني مردم با زحمت و عرق ريزي و آگاهانه يك فيل سفيد رنگ بسازند. چيزي غول پيكر و بي فايده.
در برازيليا جايي در پايين شهر پايتخت برزيل كارگران روي يكي از همين پروژهها كار ميكنند. روي ورزشگاهي هفتاد هزار نفري. ورزشگاه ملي مانه گارينچا يكي از 12 استاديومي است كه براي جام جهاني در نظر گرفته شده است اما حتي قبل از تمام شدن مسابقات هم ورزشگاهي اضافي به نظر ميرسد. هيچ باشگاهي از شهر برازيليا در دو دسته اول ليگ برزيل بازي نميكند. نماينده شان كه برازيليا نام دارد در ليگ محلي بازي ميكند و به طور ميانگين هر بازياش هزار تماشاگر دارد. شايد بهتر باشد كه مقامات برازيليا بعد از مسابقات جام جهاني اين ورزشگاه تازه احداث را خراب كنند تا از شر هزينههاي نگهدارياش در امان باشند. وضعيت استاديومها در شهرهاي ديگر مثل مانائوس، كوييابا و ناتال هم به همين گونه است. اين همان ريخت و پاش و اسرافي است كه هزاران تن از برزيليها را جون گذشته به خيابانها كشاند تا عليه ميزباني جام جهاني و المپيك 2016 ريو اعتراض كنند.
در سطح جهاني هم از آتلانتا تا كميته بينالمللي المپك در لوزان سوييس، مردم كم كم دارند به همين نتيجه ميرسند؛ اينكه ميزباني رقابتهاي ورزشي براي كسي ثروت به همراه ندارد. اشاعه اين طرز فكر ميتواند روي نحوه برگزاري جامهاي جهاني بعدي تاثير خودش را بگذارد. هر زمان كشوري ميزبان رقابتي است سياستمدارانش به مردم وعده گنج ميدهند: هجوم توريستهاي عاشق خريد، زيرساختهاي تازه براي حمل و نقل و تبليغات رايگان در مورد شهرهاي ميزبان.
لطمه به اعتبار شهرها
اقتصاددانان دانشگاهي نتوانستهاند شواهد زيادي براي اثبات اينكه شهرهاي ميزبان جام جهاني سريعتر از جاهاي ديگر رشد ميكنند به دست بياورند. ميزباني هميشه هم براي نام شهر اعتبار نميآورد. گاهي چهرهاش را لكهدار هم خواهد كرد. اين تجربهاي بود كه در مونيخ 1972 مشاهده شد. بازيها به خاطر رويارويي رژيم صهيونيستي و فلسطين تحت الشعاع قرار گرفته بود. يا آتلانتاي 1996 كه بحث بمبگذاري پيش آمد. در آتن 2004 هم كه لحظه آخر همه چيز آماده شد.
جام جهاني ممكن است چهره بهتري را از برزيل بهعنوان كشوري كه همه فكر ميكنند با مشكل جرم خيزي روبرو است نشان دهد اما در عين حال ميتواند همين ويژگيهاي فعلي را براي هميشه در ذهن مردم دنيا جا بيندازد بيآنكه ذرهاي آنها را به سمت بهتر شدن تغيير دهد. زيرساختهاي جديد هم لزوما در دگرگوني اقتصاد برزيل موثر نخواهند بود. بودجه اوليه اين كشور براي استاديومها كمتر از يك ميليارد دلار بوده. بودجهاي كه در ابتدا قرار بود به طور كامل از طريق بخش خصوصي تامين شود اما اوضاع طبق برنامهريزيها پيش نرفت. بودجه فعلي كه خرج شده و به 5/3 ميليارد دلار ميرسد تقريبا به طور كامل از طريق مالياتهاي پرداختي مردم تامين شده كه از اين بابت حسابي به خشم آمده بودند. بازسازي راههاي منتهي به استاديومها، مسائل امنيتي و ساير زيرساختهاي لازم هم بودجهاي سه برابر آنچه كه براي ورزشگاهها لازم است را ميطلبد.
نكته اينجاست كه ملزوماتي كه براي يك تورنمنت ورزشي نياز داريد تقريبا هرگز نميتوانند همانهايي باشند كه مردم در زندگي روزمره به آنها احتياج پيدا ميكنند. بنابراين نه ساخت ورزشگاههايي مانند آنچه در سائوپائولو در حال اتفاق افتادن است عقلاني به نظر ميرسد نه به گفته كارشناسان راههايي كه براي رسيدن به اين استاديومها هزينه برميدارد به درد كسي ميخورند. اين پول را ميشود روي مسائل كسل كنندهتر اما مفيدتري مثل ساخت مدرسه، فرودگاه، بيمارستان و بزرگراهها صرف كرد. جام جهاني برزيل راهي شده تا مالياتهاي مردم اين كشور خرج هواداران جهاني فوتبال شود، از جيب ماليات دهندهها به جيب باشگاههاي فوتبال برزيل. سودش اما به جيب باشگاهها خواهد رفت چون آنهايي كه در ورزشگاههاي قديمي و فرسوده بازي ميكنند ميتوانند بعدا به جاي بهتري نقل مكان كنند. در فصل جاري ميزان استقبال مردم برزيل از مسابقات فوتبال باشگاهي به طور ميانگين هشت درصد كاهش يافته و به كمتر از 13 هزار نفر براي هر بازي رسيده اما با احداث ورزشگاههاي جديد به قيمت هزينه كردن مالياتهاي مردم طبقه متوسط راهي ورزشگاهها ميشوند تا بازيها را ببينند (اين همان اتفاقي است كه در اوايل دهه نود ميلادي در انگليس بعد از بازسازي ورزشگاهها افتاد).
حضور هر چه بيشتر هوادار طبقه متوسط باعث پولدارتر شدن باشگاهها ميشود شايد حتي به آنها در مقايسه با رقباي اروپايي قدرت بيشتري هم بدهد. جام جهاني برزيل مثل يك ميهماني به نظر ميرسد كه در آن همه بايد شادمان باشند اما نميشود از اين جشن فوتبالي در كشوري لذت برد كه بيشتر تماشاگران و مردمش به خانه، برق و خدمات درماني نياز دارند. اينجا است كه مردم دريافتهاند ساختن استاديوم برايشان دوا و دكتر نميشود.
در نهايت اين فيفا است كه بايد از تجربه برزيلياش درس بگيرد. درخواست از يك كشور دموكراتيك مثل برزيل براي ساختن فيلهاي سفيد- استعاره از پروژههاي هزينه بر و بي فايده- درست مثل اين است كه علنا مردم را به اعتراضات خياباني دعوت كنيد. چه بهتر كه ميزباني به كشورهاي ديكتاتوري سپرده شود. به كشورهايي مثل روسيه يا قطر كه صداهاي ناراضي را خيلي زود ساكت ميكنند. يا اينكه ميزباني را به كشورهايي بدهند كه خودشان به اندازه كافي استاديوم دارند.
تجربه آفريقا
آفريقا نمونه خيلي خوبي براي اين مساله است. جايي كه همه سياستمدارانش وعده دادند كه با ميزباني جام جهاني اقتصادشان دگرگون خواهد شد. در اين مسابقات اما فقط 309 هزار تن از خارج براي تماشاي بازيها آمدند. يعني كمتر از نيمي از تعداد توريستهايي كه به طور ميانگين در ماههاي سال 2010 وارد آفريقاي جنوبي شدند. رشد اقتصادي اين كشور در جريان رقابتها كاهش يافت. حتي يكي از پروفسورهاي اقتصاد دانشگاه كيپ غربي در آگوست 2010 در ايميلي كه به مقامات نوشته بود به نكات ناراحت كنندهاي اشاره كرده بود. او نوشته بود براي 92 هزار توريست در هتلها تخت آماده كرده بودند اما 91 هزار عدد از اين تختها بلااستفاده مانده بودند. قابل پيش بيني است ورزشگاههايي كه براي جام جهاني در آفريقاي جنوبي ساخته شدند حالا حكم همان فيلهاي سفيد به دردنخور را دارند. در شهرهاي بزرگتر مثل كيپ تاون، ژوهانسبورگ، دوربان و پرتوريا كه دههها بزرگترين ورزشگاهها را براي راگبي داشتهاند ميشود استاديومها را براي استفادههاي محلي تغيير كاربري داد.
يکشنبه 24 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران ورزشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]