تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 4 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1869027695




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بر اساس كدام معيارها ايران ناقض حقوق بشر است(2)


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: بر اساس كدام معيارها ايران ناقض حقوق بشر است(2)
از اين پس در مجله شبانه باشگاه خبرنگاران به پرونده هايي مي پردازيم كه نشان دهنده نقض حقوق بشر در كشورهاي مدعي غربي است. اين كشورها كه خود دم از حقوق بشر مي زنند در موارد بسياري آن را زير پاگذاشته و خلافش رفتار كرده اند. برخي از اين پرونده ها را براي شما هرشب بازنشر مي كنيم.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در قسمت پيش، در اين خصوص نوشتيم كه اينك توجه به حقوق بشر بر اساس توجهي است كه به موازين و قوانين حقوقي در كنوانسيون‌ها و اعلاميه‌هاي حقوقي مي‌شود و كمتر توجهي به مباني فكري حقوق بشر فعلي شده است. توجه به مباني فكري حقوق بشر است كه تفاوت‌هاي موجود در ريشه‌هاي فكري را نمايان مي‌سازد. فرهنگ‌هاي متفاوت، بسترساز مباني متفاوتي نيز هستند.

همان طور كه در مورد حقوق به طور كلي اعم از مدني، جزا در هر فرهنگي قواعد خاصي دارد و قواعد و مباني يكسان و يك‌پارچه نيستند، در خصوص حقوق بشر نيز اين‌ گونه‌اند. سواي از اين، همان‌ طور كه در قسمت قبل به يك مورد از مباني حقوق بشر غربي توجه شد، در اينجا برآنيم تا به سه مورد باقي‌مانده از آن اشاره كنيم تا به خوبي به ريشه‌ي اتهاماتي كه به اصطلاح «ناقضان حقوق بشر» وارد مي‌شود، پي ببريم و در قسمت بعد، به مهم‌ترين ايرادات وارد بر مباني حقوق بشر فعلي اشاره خواهيم كرد.

2. پروتستانتيسم[1]

در طول قرون وسطا، كليسا مدعي حقوق مطلقه براي خود و پاپ مدعي واسطه بين خالق و خلايق بود و تمام حقوق و تكاليف افراد را وي تعيين مي‌كرد. در عين حال، پادشاهان نيز سلطنت خويش را موهبت الهي برمي‌شمردند و به مرور زمان، در مقابل كليسا و پاپ ايستادگي مي‌كردند. اين دوگانگي، جامعه را افسرده و خسته كرده بود و فضا را براي رشد جريان مذهبي جديدي آماده ساخت كه انسان را از اين دوگانگي‌ها و خصوصاً سلطه‌ي دين رهايي بخشيد. بر همين اساس، در 31 اكتبر 1517، يك كشيش آلماني به نام مارتين لوتر، اعلاميه‌اي در كليساي «ويتنبرگ» در آلمان صادر كرد و آمرزش كشيشان را در قبول گناهكاران از نظر مسيح مطرود دانست و وجدان هر فرد را كشيش دروني او برشمرد و بدين نحو علناً به مقابله با پاپ و نظام سنتي كليسا پرداخت و انديشه‌ي واسطه‌گري را كه در قرون وسطا وجود داشت نفي كرد.

ظهور فرقه‌ي پروتستان و نوزايي انديشه‌ي انسان غربي در رد وساطت كليسا براي بخشش انسان‌ها و پذيرش عقل به عنوان تنها منبع شناخت پديده‌هاي اجتماعي، باعث شد تا در فكر و فرهنگ انسان غربي، جامعه‌ي غربي و انديشه‌ي غربي تغييراتي صورت گيرد كه اولين ثمره‌ي آن به تأكيد به كار و تلاش ختم شد.

البته بايستي اشاره كرد كه درگيري‌هاي فرقه‌اي بعد از ظهور پروتستان، باعث مهاجرت عده‌ي زيادي از طرفداران اين مذهب به آمريكا شد و همين مسئله و اقدامات و فعاليت‌هاي مهاجران در آمريكا و ديگر كشورها، سرمنشأ تغييرات و اتفاقات زيادي در جهان شد؛ چنان كه ماكس وبر، جامعه‌شناس يهودي قرن 19 ميلادي، آيين پروتستان را عامل اساسي در روحيه‌ي سرمايه‌داري و پيشرفت‌هاي اقتصادي جوامع برشمرده است.[2]

تلاش براي قداست‌زدايي از مسيحيت اساس و بنيان همه‌ي پندارهاي انديشه‌ي پروتستانتيسم بود. البته پُربيراه نيست از انديشه‌هاي جزم‌انديشانه‌اي كه مسبب تاريخي فكر بشر شود، قداست‌زدايي شود.

عوامل مهم پيدايش نهضت پروتستان در جهان مسيحي عبارت‌اند از: واسطه‌گري روحانيون مسيحي ميان انسان و خدا؛ خريد و فروش بهشت و دوزخ در عمل اعتراف؛ انحصار فهم و تفسير كتاب مقدس در ميان كساني كه منصب روحاني دارند (با توجه به اينكه مناصب روحاني نيز اعطايي هستند و بر پايه‌ي درجات علمي اعطا نمي‌شوند)؛ قائل شدن عصمت در مقام فتوا براي پاپ‌ها به گونه‌اي كه هر چه آنان تشخيص مي‌دادند، به منزله‌ي فعل روح‌القدس (يكي از سه خدا) بود، هرچند متعارض با فتواي پاپ پيشين باشد و مانند آن.

3. انسان‌گرايي[3]

اگر تفكر يونان باستان «عالم‌محور» و تفكر قرون وسطا «خدامحور» باشد، تفكر مدرن را «انسان‌محور» مي‌خوانند. در تفكر مدرن، عالم بزرگ ارسطويي و افلاطوني در ذيل عالم صغير، يعني انسان، آورده مي‌شود.[4]

فلسفه‌ي اومانيستي با شك و شك‌گرايي عجين و هم‌بسته است؛ همان طور كه دكارت با شك فلسفي، ادعا كرد جهان جديد وراي فكر و علم و انديشه‌ي آدمي ايجاد كرده است و اظهار داشت با شك، يقين را حاصل كرده است و مي‌گفت: «من مي‌انديشم، پس هستم» و با مبنا قرار دادن عقل و خود انسان در شناخت، بناي اومانيسم را ساخت. بنايي كه اساس مدرنيته را فراهم كرد. دكارت مدعاي خود را به فرض وجود يك قدر قدرت نيرنگ‌باز آغاز كرد كه پيوسته دست‌اندركار فريفتن ماست، آن‌ هم درست در مورد مفاهيمي كه نسبت به آن‌ها يقين داريم:

اما من براي‌ فريب خوردن بايد باشم. من هم‌اكنون وجود دارم، چون شك مي‌كنم،پس مي‌انديشم، مي‌انديشم پس هستم.[5]

اين «من» است كه همه چيز را معني كرده و به همه چيز هستي مي‌بخشد. در آن جمله‌‌ي «من مي‌انديشم، پس هستم» اين پس به معناي نتيجه‌گيري نيست تا منِ متفكر نشان و علامت هستي باشد، بلكه منِ متفكر اصل بوده و هستي از آن شروع مي‌شود.[6]

بشر وقتي كه‌ معيار مي‌شود، معنا تعيين مي‌كند و هستي‌بخش مي‌شود و به هر گونه نظم الهي و طبيعي‌ پشت پا مي‌زند و خود نظم جديد مي‌سازد و طرح نو در عالم و آدم مي‌اندازد. به‌وجودآورنده‌ي‌ طرحي مي‌شود كه امروزه از آن تحت عنوان توسعه[حقوق بشر، فلسفه و...] ياد مي‌شود. بدين ترتيب، مي‌بينيم كه‌ ميان انديشه‌ي اصالت بشر و اومانيسم مناسبتي برقرار مي‌شود.[7]

به طور كلي، پس از تحولات فراوان در فرهنگ و فكر و انديشه‌ي آدمي، انسان‌گرايي رواج يافت و انسان بر عقيده برتري يافت. حق تغيير عقيده به رسميت شناخته شد و انسان مستقل از هر عقيده‌اي كه برگزيند، ذاتاً به علت انسان بودنش محترم شمرده شد. اصالت انسان سيطره يافته و اومانيسم و انسان‌گرايي مظهر «رهايي» و دين مظهر «بندگي» تلقي شد.[8] بيان گرديد، انسان‌ محور همه‌ي امور عالم است؛ يعني هم نظام تكوين بايد تابع اميال و خواسته‌هاي انسان تنظيم شود و هم نظام تشريع و قانون‌گذاري بايد مطابق خواسته‌هاي او باشد و در اين امر، انسان بايد صرفاً به خودش، عقل و دستاورد معرفتي خويش اعتماد نموده و نيازي به موجود ماوراي خود نداشته باشد. در حقيقت، انسان در اين ديدگاه، در مركز دايره‌ي هستي قرار داشته و تمام امور غير از انسان، در كمان‌هاي اين دايره قرار دارند و با حذف انسان، امور ديگر نيز پوچ و بي‌معني خواهد بود.[9] از اين حيث است كه لزوم توجه به اين مبناي حقوق بشري بسيار بيشتر احساس مي‌شود؛ چرا كه اساس منطق حقوق بشري غرب و به خصوص اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر را همين فلسفه‌ي اومانيسم تشكيل مي‌دهد. چنان كه در اومانيسم

اومانيسم با حذف هر گونه موجود مجرد و در نتيجه، با حذف خداي متعال، خويشتن را مهمان‌خانه‌ي اين جهان نمي‌داند، بلكه مالك و صاحب‌خانه‌ي اين جهان مي‌داند. از اين رو، به خودش حق مي‌دهد كه مطابق ميل خويش، هر گونه تصرفي در جهان نمايد. از ناحيه‌ي ديگر، بر خلاف ديدگاه اسلامي كه قائل به وجود خداوند و خلقت حكيمانه‌ي اوست، به طوري كه خلقت هر موجودي به بهترين وجه ممكن صورت گرفته است، اومانيسم نسبتي متناقض با دين دارد.

اومانيسم نهضتي ضدديني است كه انسان را بر جاي خدا مي‌نشاند. اما با اين حال، عده­اي با طرح مباحثي از قبيل اومانيسم اسلامي و بدون توجه به تناقضات دين اسلام و اين مفهوم ساخته و پرداخته، گمان مي‌برند كه هر گونه جعل كردن كلمات و كنار هم گذاشتن لغات درماني براي دردهاي آن‌ها خواهد بود.

اگر مقصود از اين اصطلاح، معناي غيرفني آن است و به مفهوم عام توجه به حقوق انسان به كار مي‌رود، بايستي گفت اين امر در فرهنگ غني اسلام كاملاً مورد توجه قرار گرفته است و همان طور كه در قسمت مباني حقوق بشري اسلام از آن صحبت به ميان خواهيم آورد، به وضوح مشخص است كه اسلام انسان را تا چه حد مورد تكريم قرار داده است و عنوان شريف‌ترين مخلوقات خداوند به چه دلايلي به وي داده شده است.

همين موضوع در فقه موجود شيعه، بسيار برجسته است و كافي است اندكي از فقه اطلاع داشته باشيم تا موارد فراوان توجه به حقوق انسان را به وضوح ببينيم. شكنجه كه سهل است، كوچك‌ترين اهانت، حتي به مجرمي كه جرمش ثابت شده است، در فقه اسلام روا شمرده نمي‌شود. مجريان حكم حتي نمي‌توانند به كسي كه بايد شلاق بخورد يا حتي اعدام شود، كلمه‌اي ركيك و اهانت‌آميز بگويند.

4. فردگرايي[10]

يكي از تبعات اصلاحات ديني، صنعتي شدن و تقسيم كار، «فردگرايي» بود. از لحاظ فكري، از زماني كه ذهن و شناخت ذهني كه در خرد انساني متجسم است، در جايگاهي فراتر از قبل قرار مي‌گيرد و ايدئاليسم مدرن رواج مي‌يابد، ضمير من به مثابه‌ي محوري براي شناخت جهان اهميت مي‌يابد.

انسان به عنوان موجود داراي عقل و اراده و خواست، هويت تازه‌اي مي‌يابد. او خود بنيان‌گذار حقيقت است و ديگر در پي آن نيست كه به كنه حقيقتي كه از پيش تعيين شده پي ببرد. «من» حامل تصوير عين مي‌شود و رابطه‌ي ‌بين «عين»ها در ذهن «من» برقرار مي‌شود. فرد شناسنده‌ي منشأ شناخت مي‌شود. به تبع آن، اولاً شناخت وابسته به فرد است و ثانياً شناخت قاطع و مطلق نيست و از اينجاست كه از يك سو بنيان تأويل‌هاي مطلق به زير سؤال مي‌رود و دين را به حوزه‌ي انزوا روانه مي‌دارد و از ديگر سو فردگرايي رواجي شتابان مي‌يابد.

برخي پيامدهاي فردگرايي را اين گونه مي‌توان برشمرد:

فرد بر جامعه مقدم مي‌شود؛ آزادي و اختيار در منظومه‌ي فكري انسان به رسميت شناخته مي‌شود؛ حقوق انسان داراي منشأ فردي مي‌شود؛ شهود انسان بر لقاي خدا تقدم دارد؛ در شناخت جهان، فرد برتر از عين مطرح مي‌شود و شناخت انساني جايگاه بالاتري پيدا مي‌كند. به قول كيركگور، انسان بيشتر از هستي برخوردار خواهد شد و امور قدسي و معنوي جايگاه خودشان را از دست مي‌دهند و فرد مقابل همه‌ي قيدوبندهايي كه بنياد جامعه‌ي كهن را تشكيل مي‌داد، به طور مستقل ظهور مي‌كند و انسان به علت انسان بودنش طالب حقوقي بيشتر از قبل است.[11]

نتيجه‌ي همه‌ي اين تحولات چهارگانه در تاريخ را، كه سرمنشأ حقوق بشر و اعلاميه‌‌ي جهاني حقوق بشر هستند، بايستي در فلسفه‌ي روشنگري خلاصه كرد كه پيامبران اين فلسفه، انديشمنداني بوده‌اند كه هر يك بر اهميت تكيه بر بُعد ماده‌گراي زندگي انسان تأكيد داشته‌اند. رنسانس، پروتستانتيسم و انقلاب صنعتي و در يك كلام مدرنيته، كه به تغيير منظومه‌ي فكري انسان منجر شد، از ظهور و حضور كساني كه جهان و انسان را گونه‌اي ديگر تصور كردند، سياست، فرهنگ و اجتماع را متفاوت پنداشتند و ابتدا با شكاكيت و سپس عقل‌گرايي، «عصر روشنگري» در فكر و فلسفه را بنيان نهادند، ناشي شده است.

در دوران روشنگري، عقل‌گرايي به هدف و روش فكر انسان مبدل شد. در شناخت، روش استقرايي و تجربي به كار گرفته شد؛ آموزش نوين رواج يافت. مبدعين و مخترعين مقامي ممتاز دارا شدند و علم از حيثيت والايي برخوردار شد. بر توانايي بي‌نهايت و استقلال عقل انسان تأكيد شد. آزادي و اختيار در هر امري مورد توجه قرار گرفت و اجمالاً عقلانيت و آزادي به عنوان دو مؤلفه‌ي انسانيت مطرح شدند و چون «تعبد و تقليد در مقام نظر با عقلانيت منافات دارد و در مقام عمل با آزادي، تعبد چيزي نيست جز سركوبي حس كنجكاوي و تعطيلي سير عقلاني» و تأكيد مدرنيته و عصر روشنگري بر عقلانيت و آزادي، انسان را به سمت فردگرايي و بازانديشي حقوق وي رهنمون ساخت.

فرجام سخن

نهايت امر اينكه اين مباني، معيار ارزيابي رعايت و عدم رعايت حقوق بشر قرار مي‌گيرد. همين ‌طور براي پي بردن به اهداف پنهان دولت‌هاي غربي و نهادهاي وابسته به اين دولت‌ها، بايستي به نظر دو تن از نظريه‌پردازان متأخر غرب اشاره كنيم و آن را به عنوان فصل‌الخطاب مبحث خود قرار خواهيم داد. هانس مورگنتا، نويسنده‌ي آمريكايي و از سردمداران نظريه‌پردازي اخير در حوزه‌ي سياست خارجي و سياست بين‌الملل، در كتاب خود، «سياست ميان ملت‌ها»، به صراحت اظهار مي‌دارد: «دولتمردان هيچ وظيفه‌ي اخلاقي ديگري ندارند جز اينكه به ‌دنبال افزايش منافع ملي كشور خود باشند. در نتيجه، هر اقدامي مانند مداخله در امور داخلي، جنايت و كشتار دسته‌جمعي در روابط بين‌الملل، ابزار دستيابي به منافع ملي محسوب مي‌شود.»[12]هنري كسينجر، وزير امور خارجه‌ي اسبق آمريكا و تحليل‌گر مسائل بين‌المللي و از سرگروه‌هاي انديشكده‌هاي مهم آمريكا، اظهار مي‌دارد: «حقوق بشر ابزار است و در شكل‌گيري سياست خارجي نبايد اخلاق را مورد توجه قرار داد. سياست خارجي آمريكا نبايد نسبت به ساختار داخلي حكومت‌ها، حتي اگر سركوب‌گر باشند، حساسيت نشان دهد.»[13]*

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

[1]. Protestantism
[2]. سيد علي، ناظم­زداده، حقوق بشر: از آدم تا حوا، 1382.
[3]. Humanism
[4]. آدتوربرث، آدوين، «مبادي مابعدالطبيعي علوم نوين»، ترجمه‌ي عبدالكريم سروش، تهران، 1368.
[5]. نيكفر، محمدرضا، «دكارت در قبيله‌ي ما»، نشريه‌ي نگاه نو، شماره‌ي 92، ص 21.
[6]. براي اطلاع بيشتر ر.ك.به: نصر، سيد حسين، معارف اسلامي در جهان معاصر، تهران، 1374.
[7]. ابطحي، مصطفي «توسعه؛ ابهام مفهومي، مباني معرفتي و الگوي ديني و بومي»، مجله‌ي راهبرد ياس، تابستان 1384، شماره‌ي 2، ص 103.
[8]. ناظم­زاده، سيد علي، «حقوق بشر؛ از آدم تا حوا»، 1382.
[9]. نبويان، سيد محمود، «اسلام و اومانيسم»، رواق انديشه، اسفند 1381، شماره‌ي 15، ص 30.
[10]. Individualism
[11]. ناظم­زاده، سيد علي، «حقوق بشر؛ از آدم تا حوا»، 1382.
[12]. مورگنتا، هانس جي، سياست ميان ملت­ها، ترجمه حميرا مشيرزاده.
[13]. رحماني، علي، «حقوق بشر، ابزار سياست اروپا»، مجله‌ي مطالعات بين­المللي، شماره‌ي 4، ص 189.

جمعه 22 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن