محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842110484
غافلگيري با كارت هديه‌هايي در جيب آدم! روزنامه خندان
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: غافلگيري با كارت هديه‌هايي در جيب آدم! روزنامه خندان
طنز در روزنامه هاي كشور كم پيدا مي شود و اين يعني روزنامه ها كم لبخند مي‌زنند و آنها كه روزنامه مي‌خوانند هم به تبعيت از رسانه محبوب شان كمتر مي خندند. حكمت ستون روزنامه خندان، در اين است كه طنز همه روزنامه هاي كشور را جمع كنيم و در جام جم آنلاين برسانيم به دست تان تا هر صبح، دستكم در اينترنت گردي روزانه، لبخندي روي لب تان بنشيند.
اعتماد:موفق باشيد!
ارزآوري با بسط گردشگري آدرنالين
قائم مقام سازمان ميراث فرهنگي گفته امروز در گردشگري بوق را بر سر گشادش مي زنيم. وي اضافه كرده به گردشگران خارجي كه به ايران وارد مي شوند مي گويند بين شهرهاي ايران قرص ضد ادرار بخوريد تا نخواهيد از سرويس هاي بهداشتي بين راهي استفاده كنيد. حالاما بوق را از دست جناب قائم مقام گرفته ايم كه از سر باريكش بنوازيم. احتمالابه گردشگران خارجي مي گويند در ورزشگاه هاي ايران از هدفون هاي بزرگ استفاده كنيد يا در گوش مبارك تان پنبه بگذاريد كه الفاظ زيباي + شيرسماور را نشنويد. حتما از آنها خواسته اند در شهرهاي ايران كلاه و لباس فضانوردي به تن كنند و براي تنفس از كپسول اكسيژن استفاده كنند تا آلودگي هوا و پارازيت حريف شان نشود. از آنها خواسته شده هنگام بازگشت مسوولان ايراني نزديك فرودگاه پيداشان نشود كه لنگه كفش بهشان اصابت نكند و پول شان را يك ثانيه هم در بانك هاي ايراني نگذارند چون در صدم ثانيه ممكن است اختلاس كلاني رخ دهد. فكر نمي كنيد ما بايد از همين ظرفيت ها براي بهبود اوضاع گردشگري مان استفاده كنيم؟ مي توانيم نخستين كشوري باشيم كه تورهاي آدرنالين برگزار مي كند. تورهاي وحشت. اتفاقا براي اين موضوع هم جاده هاي خوبي داريم هم وسايل نقليه مناسب ژانر وحشت. هم افراد خودسر و خودجوش كه بدون حقوق و مزايا مسووليت حمله به اتوبوس گردشگران را براي ايجاد دلهره مناسب با شرايط تور وحشت به عهده مي گيرند. به اينها اضافه كنيد موضوع كيفيت غذاي رستوران هاي بين راهي و همچنين قطع و وصلي اينترنت و شبكه تلفن همراه را كه نوعي شبيه سازي موقعيت سينماي وحشت است.
تورهاي پيشنهادي:
تور ويژه شركت در مراسم اصلاح طلبان- نيم روز – قيمت پكيج 75 دلار- سرويس رفت (به علت اينكه معلوم نيست در مراسم چه اتفاقي مي افتد آژانس برگزار كننده از ارائه سرويس برگشت معذور است)- بيمه عمر- براي جلوگيري از خسارت از همراه داشتن هرگونه تلفن همراه و تبلت خودداري شود.
تور گشت ارشاد با راهنما و مترجم فارسي (پكيج تور بازديد از مراكز خريد و تجاري به عنوان هديه روي اين تور ارائه مي شود) – قيمت پكيج 55 يورو
برگزاري تور ويژه رولت ايراني (كه توماني هفت صنار با رولت روسي تفاوت دارد). در اين تور استثنايي مسافران به فرودگاه اعزام و سوار هواپيما مي شوند تا از نزديك با خطرات يك پرواز آشنا شوند. زمان تور: هر روز– قيمت پكيج 100 دلار به علاوه قيمت بليت
برگزاري تور رفتينگ روز دانشجو يا روز استقبال از هيات مذاكره كننده هسته يي يا روز دوم خرداد (بسته به زمان برگزاري تور) . در اين تور گردشگران به دو دسته چپ و راست تقسيم و در بين دو گروه موافقان و مخالفان جا داده مي شوند و هر كاري هم گروه هانشان كردند انجام مي دهند. قيمت: به نرخ روز
تست ضريب نفوذ آلودگي در بدن - خريد ارزان گوجه فرنگي نارمكي به عنوان سوغات – بازديد از غرفه هاي دوخت و دوز قطعنامه دان و كليدسازي هاي سيار. هزينه به عهده تور است .
شرق:امر بهم مشتبه شد
الان ماكاراني پختم، به به و چه چه شنيدم و امر بهم مشتبه شد، تصميم گرفتم رستوران بزنم.
حالا كه اين را گفتم اجازه بدهيد كلا از اول اول اعتراف كنم كه چطور شد كه اينطوري شد:
يك بار توي جمع حرف زدم، همه به وجد آمدند، «به به» و «چه چه» شنيدم و امر بهم مشتبه شد، تصميم گرفتم براي انتخابات شركت كنم و زمام امور را بگيرم دستم.
يك بار همين طوري از بيكاري گفتم چايي ريختن بي تو زورم مي آيد و خاورميانه چرا همچين است، به به و چه چه شنيدم و امر بهم مشتبه شد، تصميم گرفتم مجموعه شعر منتشر كنم.
يك بار يادداشت طنز نوشتم، همه اخم كردند، به جاي يادداشت جدي منتشرش كردم. به به و چه چه شنيدم و امر بهم مشتبه شد، تصميم گرفتم روزنامه نگار شوم.
يك بار يادداشت جدي نوشتم بردم روزنامه، خنده شان گرفت، از زور خنده دلشان را گرفتند، من هم صدايش را درنياوردم و تصميم گرفتم طنزنويس شوم و امر بهم مشتبه شد، حالا حرف هاي كاملا جدي ام را مي نويسم ملت به خنده مي افتند.
خلاصه «به به» و «چه چه» شنيدم و امر بهم مشتبه شد وگرنه اولش صحيح و سالم بودم و فقط كتاب مي خواندم و كمتر به اشتباه مي افتادم.
حالا من امر بهم مشتبه شده. پس چرا اوضاع و كيفيت دولتمردان و سياستمداران و تحليلگران و دلاوران ما كه واكسينه هم هستند اينطوري شده، خدا مي داند.
بعد هم حالا اين از من كه افشا كردم جريانم چيست، شما - هر كجا هستي و هر كاري مي كني - خودت بگو ببينم كي و كجا و درباره چي، به به و چه چه شنيدي كه اينطوري شدي؟ يا خودبه خود اينطور شدي و به اينجا رسيدي؟
قانون: دولت ركورد بي ربط ترين اعزام را شكست
كل كابينه را اخراج كرده بودم، داشتم دوباره براي وزراي جديد رأي مي گرفتم. كل كابينه ام شده بود حميد رسايي و كوچك زاده و حدادعادل و حسينيان و... مجلسي ها سر از پا نمي شناختند. رفتم پشت تريبون گفتم «به نام خدا»، تا يك ربع داشتند «احسنت» مي گفتند. از تركيب كابينه خيلي ذوق زده بودند. يادم نيست چه اتفاقي افتاده بود كه اين كابينه را انتخاب كردم. ولي يادم مي آيد زَهره خودم از ترس داشت مي تركيد! «سعيد جليلي» معاون اولم بود. موقع خداحافظي پشت تريبون از نمايندگان پرسيدم: «نمايندگان محترم! خدا وكيلي منافع جناحي براي شما مهم است؟» داد زدند: «بــــــــلـــــــــه!» گفتم: «خيلي مهم است؟» گفتند: «بــــــــلـــــــــه!» پرسيدم: «از ساعت چنددددد؟» گفتند: «هاااااان؟!!!» گفتم: «نه نه هيچي ببخشيد... ميگم، غير از منافع جناحي به چيز ديگري هم فكر مي كنيدددد؟» گفتند: «نــــــخيــــر!» گفتم: «احسنت به شما!» داد زدند: «احسنت! احسنت! درود بر شرفت!» داشتم مي آمدم بيرون كه آقاي قاليباف را ديدم. به حالت آمرانه اي گفت: «يره! كليد!» گفتم: «چي؟» گفت: «كليد دفتر رياست جمهوري. مگه رياست رو به من تفويض نكردي؟» اين را كه گفت از خواب پريدم. عجب خواب عجيبي بود. يا شام زياد خورده بودم، يا تأثيرات حضور جنجالي ديروز من و طيب نيا در مجلس بود.
ساعت 11:32 صبح
به برادر حسين (داداشم) گفتم: «داداش از اين آقاهه خبري نيست راستي.» پرسيد: «كدوم آقاهه؟» گفتم: «وزير ورزش و جوانان. چي بود اسمش؟» كمي فكر كرد و گفت: «اووومم... باور كن يادم نيست.» تا يك ربع داشتيم به وزرا و معاونان زنگ مي زديم ببينيم نام او يادشان هست و از او خبر دارند يا نه. هيچ كس خبري نداشت. نگران شدم. گفتم: «كاش شماره تلفنش رو مي گرفتيم لااقل. نكنه بنده خدا رو «به دلايل شخصي» مورد سوء قصد قرار داده باشن؟»
ساعت 14:11 بعدازظهر
آقاي سريع القلم كه مثلا مشاور ويژه من است اما از او كلا خبري نيست، آمده بود دفتر و با چندتا از معاونان و مشاوران صحبت مي كرديم. بحث نماينده ايران در مراسم خاكسپاري ماندلا بود. نجفي گفت: «همون آقاي خاتمي خوبه ها.» گفتم: «همينم مونده ديگه! اين كار رو بكنم كه مجلسيون و فشاريون محترم تيشرتمون رو مي كشن سرمون. بحث موقوف. انتخاب شده رفته پي كارش. آقاي شريعتمداري مي ره.» فضاي اتاق مملو از رعب و وحشت شد! همه با هم گفتند: «چرا؟! كسي گفته اون رو بفرستي؟» گفتم: «شلوغ نكنيد. محمد خودمون رو مي گم.» هنوز به نامش عادت نكرده اند طفلكي ها. آقاي سريع القلم گفت: «دكتر انتخاب خودتون بود كه ايشون بره؟» گفتم: «اي، تقريبا.» گفت: «بهتون تبريك مي گم. شما موفق شديد ركورد دولت قبلي رو در اعزام بي ربط ترين نماينده بشكنيد. تا امروز ركورد در اختيار آقاي احمدي نژاد بود، براي اعزام «پروفسور علي آبادي» به عنوان نماينده ايران در اوپك. ناگهان شهيدي فر داد زد: «فهميدم! گودرزي!» پرسيديم: «يعني چي؟!» گفت: «اسم وزير ورزش رو ميگم كه صبح يادتون نمي اومد!»
ساعت 17:03 عصر
آخر وقت بود با شهيدي فر نشسته بوديم و خبر مي خوانديم. شهيدي فر طبق معمول دنبال خبرهاي خوب بود كه يك حال اساسي به من بدهد. گفت: «رئيس جمهور شنيدي واشنگتن پست گفته اوباما بايد مديريت و امنيت منطقه رو به ايران بسپاره؟» گفتم: «يه نامه بزنيد بگيد آن مردي كه مديريت جهاني مي كرد ديگر رفته. ما از پس CTRL+Z هشت سال گذشته بر بياييم، كفايت مي كنه.»
وقايع نگار 18 آذر 1392:
1. وزير ورزش بي صدا به كارش ادامه مي دهد.
2. «محمد شريعتمداري» به عنوان نماينده ايران در مراسم خاكسپاري نلسون ماندلا شركت مي كند.
3. واشنگتن پست: «كليد قفل اوباما دست روحاني است.»
كيهان:آپارتايد
گفت: يكي از روزنامه هاي زنجيره اي نامه چند تن از افراطيون مدعي اصلاحات را كه خطاب به روحاني نوشته اند، چاپ كرده است.
گفتم: كه چي؟!
گفت: از روحاني خواسته اند مقدمات سفر خاتمي به آفريقاي جنوبي را براي شركت در مراسم درگذشت نلسون ماندلا فراهم آورد.
گفتم: نلسون ماندلا، با رژيم آپارتايد تحت حاكميت انگليس و مورد حمايت آمريكا و فرانسه و اسرائيل مبارزه كرده بود ولي سران فتنه 88 تحت مديريت آمريكا و انگليس و اسرائيل وطن فروشي كرده بودند. بنابراين سران فتنه بايد در مرگ جرج سوروس و راسموسن و مايكل لدين عزادار شوند، نه ماندلاي قهرمان مبارزه با نژادپرستي.
گفت: اصلا سران فتنه از مبارزه با نژادپرستي و فداكاري براي مردم وطنشان و ساير ويژگي هاي نلسون ماندلا چيزي مي دانند؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! از يارو پرسيدند قبله كدام طرف است؟ فكري كرد و پرسيد؛ كجا بهت آدرس داده اند؟!
سياست روز: غافلگيري با كارت هديه هايي در جيب آدم!
"ننجون" اصولا عادت ندارد بين حرف كسي "تك مضراب" بزند كه ديگر مسئوليتي ندارد اما گاهي هم...
"ننجون" اصولا عادت ندارد بين حرف كسي "تك مضراب" بزند كه ديگر مسئوليتي ندارد اما گاهي هم استثنا پيش مي آيد.مثلا همين برادر عبدالرضا شيخ الاسلامي – وزير سابق كار ، تعاون و رفاه – كه الحق و انصاف بر گردن جامعه طنزنويسان ايران حق دارد. فلذا در راستاي تنوير افكار عمومي همين يك قلم "تك مضراب" را هم مي زنيم و بعد ديگر نمي زنيم.به هر حال دادگاه اختلاس بيمه در حال برگزاري است و آدم عاقل يا نبايد "بزند" يا طوري "بزند" كه لااقل صدايش فردا دربيايد.
شيخ الاسلامي: در گزارش مجلس آمده كه كارت هديه يكصدميليوني به شخص بنده داده شده در حالي كه كاملا كذب است وهيچ مدركي در مورد دريافت كارت هديه وجود ندارد.
ننجون: اين كارت ها را معمولا "دست" كسي نمي دهند."دست به دست" مي كنند تا به دست صاحبش برسد.
شيخ الاسلامي: گاهي علاقه اي وجود داشته كه از بنده و برخي دوستان اسم برده شود و به نوعي وجهه مان تخريب شود.
ننجون: واقعا همينطور است.اگر با شما نبودش هيچ ميلي چرا كارت هديه را به ما نداد "ليلي"!
شيخ الاسلامي: در اين گزارش تنها گفته اند كه عده اي از نمايندگان مجلس هم بوده اند، اما هرجايي كه به بنده مربوط مي شد به صراحت از نام بردند.
ننجون: به هر حال اين را هم در نظر داشته باشيد كه نمايندگان مجلس دويست نفر و خرده اي هستند اما شما يه دونه اي!
شيخ الاسلامي: بنده نفي نمي كنم كه ممكن است به دفتر ما مبالغي به صورت كارت هديه، بن و... داده شده باشد و اصلا جنبه مصرف شخصي نداشته و تنها جنبه مصرف عمومي در راستاي اهدافي داشته كه سازمان دنبال مي كرده است.
ننجون: خدا از سر تقصيرات شان نگذرد. آدم را غافلگير مي كنند و براي "جنبه هاي مصرف عمومي" كارت هديه مي گذارند توي جيب و كشوي ميز آدم!
شيخ الاسلامي: من سوال مي پرسم كه اگر قرار باشد ۵۰۰ سهميه در كل كشور بين استان ها توزيع شود آيا سهم استان مازندران با هر فرمولي كه محاسبه مي كنيد، كمتر از ۲۶ نفر مي شود؟
ننجون: دكتر جان! ما كه مثل شما سرمان توي حساب نيست اما از اهل بخيه اش پرسيديم گفتند البته كه خيلي كمتر از ۲۶ نفر مي شود.
شيخ الاسلامي: به هرحال همه آشنايان ما كم و بيش در حال كار هستند، يكي در اين وزارتخانه، يكي در شركت ديگر و يا سازمان هاي ديگري مشغول به كار بوده و بيكار نيستند.
ننجون: به هر حال آشنايي با وزير كاراين محاسن را هم دارد.
شيخ الاسلامي: برخي از نمايندگان مجلس زياد سر به سر دولت مي گذاشتند، همچنان كه هنوز هم رها نمي كنند و دست از سر دولت نهم و دهم برنمي دارند.
ننجون: خب تقصير خود شماست كه سر شوخي را باز كرديد.
شيخ الاسلامي: بنده براي هيچ كس سفارش ويژه نكرده ام.
ننجون: ( اين تك مضراب به دليل مغايرت با شئونات اخلاقي حذف شده است. لطفا به گيرنده هاي خود دست نزنيد.)
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
-
گوناگون
پربازدیدترینها