تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آدمى با نيّت خوب و خوش اخلاقى به تمام آن چه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت محي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832825336




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

انتقال براي اشراف بيشتر روزنامه خندان


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: انتقال براي اشراف بيشتر روزنامه خندان
طنز در روزنامه هاي كشور كم پيدا مي شود و اين يعني روزنامه ها كم لبخند مي‌زنند و آنها كه روزنامه مي‌خوانند هم به تبعيت از رسانه محبوب شان كمتر مي خندند. حكمت ستون روزنامه خندان، در اين است كه طنز همه روزنامه هاي كشور را جمع كنيم و در جام جم آنلاين برسانيم به دست تان تا هر صبح، دستكم در اينترنت گردي روزانه، لبخندي روي لب تان بنشيند.


جام جم: بيمه يا نيمه تأمين اجتماعي؟

طوري كه در كل جهان بشري شايع كرده اند؛ گويا بيمه اصلي درست و حسابي و پدر و مادردار، آن بيمه اي است كه نزديك به حدود 80 درصد آن را دولت بپردازد و فقط نزديك به 20 درصدش سهم مردم باشد. چيزي كه دقيقا الان در كشور ما برعكس است.

نكند آنچه داريم «بيمه» نيست و در حقيقت «نيمه» است؟ نصف و نيمه است. «نيمه تامين اجتماعي»! اگر هزينه درمان شما بشود مثلا يكصد هزار تومان، فقط حدود 20 هزار تومان آن را دولت مي دهد و حدود 80 هزار تومانش را خود شما بايد بپردازيد. پيدا كنيد پرتقال فروش بيمه شده را!

خبر وارده: «علي ربيعي، وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي گفت: تمام تلاشمان در دولت يازدهم اين است كه بحث درمان مردم را پيگيري كنيم و سهم آنها از هزينه هاي درمان را به 30 درصد كاهش دهيم.» ـ به نقل از جرايد بيمه شده و بيمه نشده

بسته پيشنهادي: هر چند كه بهترين بسته پيشنهادي را خود جناب وزير تعاون و يك چيزي به نام رفاه به نمايندگي دولت محترم ارائه دادند، اما بالاخره پيشنهادهاي ارزنده و گاه لرزنده ما نيز جاي خودش را دارد. گاه، بوده كه برخي راهكارهاي دولت از لابه لاي همين راهكارهاي ما درآمده است. منتهي نه كه اصراري نداشته ايم به نام ما ثبت و ضبط شود؛ لذا خيلي گير نداديم كه مثلا اصل فلان طرح مال ما بوده. مهم كار خوب است كه زودتر انجام شود. به عرايض اكنون ما درخصوص كاهش سهم مردم از هزينه هاي درمان نيز عنايت بفرماييد:

1 ـ سر و ته كردن فهرست: برخي از سازمان ها و وزارتخانه ها به نظر مي رسد كه بد نيست فهرست اولويت ها و برنامه هاي خود را سر و ته بگيرند؛ شايد بيشتر جواب داد. يعني شايد درستش آن شكلي بود و تا الان كاغذ را برعكس گرفته بوده اند و نمي دانستند.

2ـ جلوگيري از بدآموزي: شنيده ايم پيدا مي شود كشورهايي كه سيستم درمان آنها رايگان است؛ يعني از بيخ با دولت است. البته اگر چنين كشورهايي وجود خارجي دارد؛ بر فرض وجود، احتمالا بتدريج به اين امكان دست يافته اند، نه يك مرتبه و يكشبه. فلذا اگر كسي به اين جور كشورهاي احتمالي سفر كرد، دقت كند كه برايش بدآموزي نداشته باشد و چون برمي گردد، همچين خيال نكند كه يكشبه مي شود به اين سمت حركت كرد. از قياسش خنده آيد خلق را!...

(يكي از آشنايان ما چند وقت پيش در يك كشور شرقي ـ كه نخواستيم نامش فاش شود ـ سكته اي مليح كرده و حدود ده شبانه روز در بيمارستان بستري و تحت انجام انواع و اقسام آزمايش ها و معاينات پزشكي قرار داشته است. به هنگام ترخيص، وقتي كه به حسابداري بيمارستان مراجعه مي كند و مي پرسد كه: «حساب ما چي شد؟...»؛ مرد حسابدار مي خندد و مي گويد: «چه حسابي؟ چه كشكي، چه پشمي؟... برو دلت خوشه آقاجان!.... اينجا هزينه هاي درمان رايگان است. بعدا دولت مي آيد حساب مي كند.». آشناي ما را مي گوييد؛ در جا سكته مليح دوم را زده بود!)

قدس: مش غضنفر و شب يلدا

سين. ترش - اوصولا جِنِتيكِ مِشديا يَكجوريه كه وَختي معدَشا يَك غِذايِ مُفته مِبينه، ...

ناسَن دو پِلّه يَني دو تيكّه مِره كه واز هَركودوم اَزي تيكّه ها اندِزه يَك معده استاندارد مِتِنه غِذا تو خودِش لوكّه كُنه كه به پِلّه يِ دُيُّمي، معده كُمَكي يَم مِگَن. اي معده كمكي غيرِ وَختايي كه يَك مِشَدي مِخه شُله مُفته بُخوره، تو شب چلّه يَم خُدبُخود فعال مِره. چَنشَب پيشايَم كه واز شب چِلّه رِفته بود، اَزونجه كه بِچّه آبِجي عيالُم كِلَّش رِ خَر كَلَف زِده يُ تازه يَك دختري رِ عَقِد كِردِ، با وامي كه از ادارَشا گيريفت بِره دختره شب چِلِّگي خِريد بُردُ، مايَم دِلنگونِ ايناها خِنه يِ بابايِ دخترِكه دَوَت رفتِم.

اونجه كه رسيدِم واقِعَني معني شهرِ بهشت رِ فهميدُم بِرِيكه ايقذَر ميوه يايِ مَكُش مَرگِمايُ شِرِني يُ شِربتُ تخمه آجيلُ كيشته يُ كِيسُ شكلاتُ ايجور چيزا تارتُ پارت بودُ مايَم خوردِم كه خانواديگي الان يَكهفته يِ فِقَط دِرِم آبِ خالي مُخورِمُ وازَم سيرِم!

حالا مو يِ مَش غضنفر موندُم بِرِيِ چي ما مردم يَك رسمُ روسوماتِ مَقبولي عينِ شب چِلّه كه فلسفش ايه كه قومُ فاميلا دوروَر هَم لوكّه بِرَنُ حافظ بُخوانَنُ بِگَنُ بِخِندَن رِ با تجملاتي كِردن تبديل كِردم به يَك شبِ پُرخرج كه بايِست يارانه نقديِ يَكسال رِ خرجِ خِريدِ ميوه شِرِني و... بِرِيِ هَمي يَكشَب بُكُنِم؟!

سياست روز: انتقال براي اشراف بيشتر!

بذرپاش: وقتي ما به عنوان هيات پارلماني به كشوري مي رويم فقط اجازه مي دهند از ۵۰ كيلومتري زندان گذر كنيم.

به نظر شما كدام يك از سوالات فلسفي زير به اظهار نظر فوق ربط دارد؟
الف) زندان اصولا مكاني است كه بدآموزي دارد و چه معني دارد هيات پارلماني از ۴۹ كيلومتري آن گذر كند؟
ب) آدم از پنجاه كيلومتري زندان گذر كند بهتر است يا در خود ِ زندان گذر كند؟
ج) دنيا محل گذر است پس چرا بعضي ها گدابازي در مي آورند و نمي گذارند از كنار زندان شان گذر كند؟
د) اين گزينه خيلي ناجور است و قابل چاپ نيست ولي «اعتقاد» داريم كه همين را انتخاب كنيد تا «روح» برادر بذرپاش هم در آرامش باشد.

سعيد مرتضوي: برادر خانم بنده كارمند پيماني سازمان تأمين اجتماعي بوده است و براي اينكه ‎ بتوانيم اشراف بهتري به شركت ايرانول داشته باشيم ايشان را به آنجا منتقل كرديم.

ما از اين انشا نتيجه مي گيريم كه:
الف) اگر سازمان تامين اجتماعي بخواهد بر عملكرد شركت ايرانول «اشراف بهتر»ي داشته باشد بايد برادر خانم خود را به آنجا منتقل كند.
ب) برادر خانم يك موجود مهم است كه اگر هيچ خاصيتي نداشته باشد به درد «اشراف بهتر» مي خورد.
ج) اصولا «اشراف بهتر» يك مقوله كاملا خانوادگي است و اگر غريبه بخواهد اشراف بهتري داشته باشد واويلاست.
د) برادر خانم يك چيزي مثل انر‍ژي است. به هيچ وجه از بين نمي رود و فقط از سازماني به سازمان ديگر منتقل مي شود.

وزير مخابرات : مشكل پهناي باند به ما بازنمي گردد.
با توجه به فرمايش وزير محترم مشكل پهناي باند به چه كسي برمي گردد؟
الف) سفير سيرآلئون در تايلند
ب) معاون اداره آبخيزداري شهرستان علي آباد كتول
ج) نايب رييس اتحاديه توزيع كنندگان تخم غاز
د) يكي از اعضاي دهياري روستاي شلمرود

علي لاريجاني: ديدار دزدانه سخيف است.
جمله فوق ياد آور كدام شعر شيرين فارسي است؟
الف) اومدم حالتو / احوالتو / سيه خالتو / سفيد روي تو ببيبم بروم
ب) با نگاهت اين روزا / داري منو چوب مي زني/ بزن بزن / كه داري خوب مي زني
ج) اينجوري صدام نكن / دزدكي نگام نكن اينجوري نزن به شيشه ي دلم مي شكنه
د) تو را با ديگري ديدم كه گرم گفتگو بودي / با او آهسته مي رفتي سراپا محو او بودي

تهران امروز: تا حالا عكاس كشته اي؟

زياد غلو مي كرد.هيچ وقت نمي توانست حرفش را عادي بزند.بد يا خوب عادت كرده بود كه اينطور باشد.از راه نرسيده مي گفت:دو روز است كه از خانه راه افتاده ام،ترافيك عجيبي است!كرايه ها هم كه افتضاح است.از چهار ديواري تا اينجا صد هزار تومان داده ام! بي خود نيست كه گفته اند،چهار ديواري،اختياري هر كسي هر كاري دلش خواست مي كند.مگر آدم چقدر در آمد دارد كه ماهي دو ميليون تومان كرايه ماشين بدهد!

ماشين هم كه نمي شود خريد،يك رنو دو در فكسني شده بيست ميليون تومان تازه اين خوب است چراغ جلوي بعضي از اين ماشين ها شده صد ميليون!راننده ها هم راننده نيستند تا اينجا دويست تا تصادف شده بود،يك پليس هم در شهر نبود.همه غلوهايش از اين جنس بود.تصميم گرفتم به قول معروف جلويش در بيايم و كاري كنم كه يا ديگر غلو نكند يا دست كم،كمي تخفيف بدهد،چون قبلا بعضي از غلوهايش دردسرساز شده بود.روزي صحبت از عكس و عكاسي بود.

در آمد كه:يادش به خير عكس مي گرفتيم مثل آينه در مي آمد ده تا يك قران.گفتم:ارزان تر...من كاغذ عكاسي اوريانتال پنجاه در شصت مي خريدم جعبه صد تايي يك تومان!گفت:ده تا دوربين داشتم يكي از يكي بهتر.گفتم:مارك ياشيكا يادت هست،فقط بيست مدل از اين مارك داشتم از فيلم ميني و 110 بگير تا فيلم تخت آتليه اي به اين دوربين ها مي خورد.گفت:سي و شش تا عكس مي گرفتم يكي خراب نمي شد،همه شفاف و درست.

گفتم:در شهر ما وقتي از عكسي تعريف مي كردند مي گفتند؛مثل عكس هاي فلاني شده ،شده بودم ضرب المثل.گفت:عكاس ها عكس هاي پرسنلي را مي آوردند من رتوش مي كردم.گفتم:در شهر ما وقتي مشتري عجله داشت عكاس ها مي فرستادند من عكس بگيرم چون آن قدر خوب مي گرفتم كه رتوش لازم نداشت.گفت:از اين دوربين هاي قديمي فانوسي داشتم.

گفتم:من خيلي دوربين قديمي داشتم بعدها كه كمي مدرن تر شد دوربيني خريدم كه هنوز هم دارم. از آنها كه يك چيزي مثل پاچه زير شلواري از پشتش آويزان بود و عكاس سرش را از پشت دوربين داخل مي كرد و...گفت:فيلم هايي مي خريدم كه «آ اس آ» هشتصد بود.گفتم بعدها«آ اس آ» بيست هزار هم آمد!

گفت دوربين فيلمبرداري سوپر هشت داشتم،چقدر فيلم گرفتم همه را با پست مي فرستاديم آلمان ظاهر مي شد و بر مي گشت،اينجا همه را سر هم مي كرديم.گفتم ؛من آنقدر فيلم مي گرفتم كه يكي از آلمان مي آمد و آنها را مي برد و بعد از ظاهر كردن مي آورد!گفت:ده تا فيلم داستاني ساختم.گفتم ؛براي همان آلماني ها سريال مي ساختم در باره جنگ جهاني و نقش آلمان در جنگ! گفت،گفتم.

گفت،گفتم.گفت،گفتم:تا امروز عكاس كشته اي،من وقتي در باره جنگ سريال مي ساختم فقط ده عكاس و فيلمبردار كشته ام!؟ تا اينكه ساكت شد و ديگر چيزي نگفت.يك روز هم در باره گياهان دارويي بحث مي كرديم،گفت وگفتم تا رسيد به اينجا كه؛شما چه مي گويي!؟من از خواص همه اين داروهاي گياهي خبر دارم بيست سال است كه برادر من داروي گياهي مي فروشد و من هر روز غروب در مغازه اش هستم و اين ها را مي دانم.گفتم ؛عزيز من تو بيست سال است برادرت داروي گياهي مي فروشد،من پدر بزرگم درخت بوده!!

همين طور ماند و زل زد در چشم هاي من .الان هم كه اينها را مي نويسم روبه روي من ايستاده و زل زده در چشم هاي من .از رو رفته اما از پيشِ رو نرفته.

شرق: سيمرغ، خروس شد؛ و رخش، خر پوريا عالمي هم سوسك شد

ابراهيم حقيقي، گرافيست و طراح، گفته است: «سيمرغ جشنواره فجر پارسال، خروس بود.»

اينكه چيز عجيبي نيست. وقتي بعد از هشت سال «زاينده رود» تبديل به «ميراينده رود» مي شود و مرده شورش را مي برند، «قطعنامه» تبديل به «كاغذپاره» مي شود، «منتقد» و «روشنفكر» تبديل به «بزغاله» مي شود، ديپلماسي تبديل به «لولو» مي شود، «مذاكره» تبديل به «آفتابه» براي «آب ريختن به همان جايي كه مي سوزه» مي شود، كيفيت فيلم ها از «اجاره نشين ها» به «اخراجي ها» تغيير مي كند، «پرادو» تبديل به «پرايد» مي شود و بخشي از «راست» مي شود «انحرافي» و دستش كج مي شود و... طبيعي است كه سيمرغ به خروس تبديل شود.

حتي بعيد نيست «رخش» تبديل به «خر» شود. خودمانيم قبلا پينوكيو براي اينكه آدم بشود خر شد، الان يك طوري شده كه آدم ها خودشان را خر مي كنند كه بار اين و آن را بكشند تا بلكه بتوانند بارشان را ببندند.

حالا پا شويم برويم جلوي آينه ببينيم وقتي سيمرغ خروس شد و رخش خر، ما تبديل به چي شديم.

مسخ پوريا عالمي به روايت كافكا

با ترجمه صادق هدايت

يك روز صبح، همين كه پوريا عالمي از خواب آشفته اي پريد، در رختخواب خود به سوسك كاملا نحيف عجيبي مبدل شده بود كه رفت توي اينترنت و در سايت ها و خبرگزاري ها خبرهاي مختلف را مي خواند و ديد سيمرغ، خروس شده و رخش، خر شده اما چون يه سوسك شده بود پس مثل سوسك مي ترسيد و صداش هم درنيامد.

سه شنبه 3 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن