تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867276790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شوهر عمه زا! روزنامه خندان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شوهر عمه زا! روزنامه خندان
طنز در روزنامه هاي كشور كم پيدا مي شود و اين يعني روزنامه ها كم لبخند مي‌زنند و آنها كه روزنامه مي‌خوانند هم به تبعيت از رسانه محبوب شان كمتر مي خندند. حكمت ستون روزنامه خندان، در اين است كه طنز همه روزنامه هاي كشور را جمع كنيم و در جام جم آنلاين برسانيم به دست تان تا هر صبح، دستكم در اينترنت گردي روزانه، لبخندي روي لب تان بنشيند.


جام جم: چگونه از آسيب هاي تلفن همراه بكاهيم؟

موبايل، اين دم و دستگاه ارتباطي مخوف، پديده عجيبي است. دم و دستگاه پيچيده اي كه روز به روز هم با نصب انواع و اقسام نرم افزارهاي ارتباطي اينترنتي روي آن، بيشتر از پيش، پيچيده مي شود.

چنان كه كم كم دارد از حالت تلفن همراه خارج و به يك شعبه اينترنت، بانك، بازار، بازي هاي الكترونيكي، نقشه شناسي، رستوران يابي و ... الي ماشاءالله امكانات ديگر، تبديل مي شود.

اين وسط فقط كم بود كه اين تلفن همراه، آسيب هايي هم براي مصرف كننده دربر داشته باشد. گل بود، به سبزه هم آراسته شد.

اگرچه ثابت نشده، اما برخي از محققان وارد، بر اين اعتقادند كه اين وسيله ارتباطي مي تواند در درازمدت و كوتاه مدت، اثراتي را بر سيستم حياتي بدن انسان بگذارد.

بسته پيشنهادي: از آنجا كه سلامت شما، انگيزه ما و باعث خوشحالي ماست؛ فلذا در راستاي آنچه كه دانشمندان فرض و عرض كردند، نكاتي براي كاستن از حجم اين آسيب هاي احتمالي، بشدت عرض مي كنيم:

1ـ كاستن از زمان مكالمه: كاربران عزيز بايد حداكثر زمان مكالمه با موبايل را به يك تا دو دقيقه در هربار كاهش دهند. هرچند كه شايد خيلي سخت باشد؛ بخصوص براي نسوان محترمه، اما براي كمك به اين كار، مي توانيد قبض هاي تلفن همراه را قاب كنيد و بزنيد روي ديوار مقابلتان، يا كه در جاعكسي كيف جيبي تان قرار دهيد.

2ـ استفاده از هندزفري: در طول مكالمه از هندزفري هاي مطمئن كه راست از گوشي شما به گوش شما مي روند، استفاده كنيد. نترسيد؛ كسي خيال نمي كند كه سمعكي شده ايد. فقط يادتان نرود كه آن گوش ديگرتان كه خالي است، بلااستفاده يك گوشه اي نيفتد و حتما از آن براي شنيدن ديگر صداهاي اطراف از قبيل بوق و ترمز ماشين ها در خيابان يا صداي ارباب رجوع در محل كار و امثالهم، استفاده كنيد.

3ـ به كار بردن دو گوش: فقط با يك گوش خود كار نكنيد. در حين مكالمه، گوشي را از اين گوش تا آن گوش، جا به جا كنيد. هيچ مزيتي نداشته باشد، حداقلش اين است كه آسيب هاي احتمالي، سر هر دو گوش، سرشكن مي شود.

4ـ دور نگهداشتن گوشي: محققان مي گويند در مواقعي كه ميزان تشعشعات بيشتر است، گوشي را از سر خود دور نگه داريد. مثلا زماني كه طرف ديگر آن سوي خط دارد صحبت مي كند. حالا بعدا او را از نزديك مي بينيد، مي پرسيد كه چي گفت.

5ـ پرهيز مادران باردار: خانم ها در دوران بارداري، تا جايي كه امكان دارد، از موبايل استفاده نكنند. بقيه استفاده بكنند. ممكن است بچه شان تا به دنيا مي آيد، گريه اش را هدفمند كرده، درخواست موبايل كند.

6ـ حفظ فاصله: مي گويند كه كودكان زير 12 سال به اندازه يك متر از گوشي موبايل فاصله داشته باشند. اگر هنگام مدرسه رفتن، با خودشان گوشي به همراه مي برند، حتما آن را سر يك چوب وصل كنند و چوب را روي دوش خود نگه دارند.

سابق براين با بقچه كوچك نان و پنير و ماست، همين كار را مي كردند. با اين كه آن بقچه امواج هم نداشت. فقط بوي ماست و پونه و نان تازه داشت.

جام جم : دممان گرم، چقدر بافرهنگيم

قبل از هر چيز لطيفه اي برايتان تعريف كنيم:عرضم به حضورتان كه يك روز بنده خدايي سوار هواپيما مي شود و... يكهو هواپيما سقوط مي كند و آن بنده خدا هم به رحمت خدا مي پيوندد! ـ البته اين قرار بود لطيفه باشد، اما حادثه خبر نمي كند ـ الغرض! داستان ورود فناوري هاي جديد و حضور آنها در زندگي ما عينهو همين لطيفه نافرجام است.

چون در ابتدا قرار بر اين است كه اين فناوري ها عامل پيشرفت و تعالي ما باشد، اما حادثه خبر نمي كند! و از شانس ما اين عوامل پيشرفت ديگر ممالك اساسي ترين وسيله براي آبروريزي و عقبگرد فرهنگي ما مي شود. چرا آبروريزي و عقبگرد فرهنگي؟ نمي گوييم تا اعصابتان خرد شود... اي بابا عرض مي كنيم واقعاً اعصاب نداريد ها!

به هر حال اصل ماجرا اين است كه در ساليان اخير تا دلتان بخواهد چيزهاي جديد وارد زندگي ما شده است كه به هر بدبختي كه بوده با آنها كنار آمده ايم تا اين كه سر و كله ماهواره و اينترنت ـ با صفحات اجتماعي آن مثل فيسبوك و... ـ در زندگي ما پيدا شد. از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان از وقتي كه اين مظاهر غربزدگي!

وارد زندگي ما شد يكجورهايي اساس كارمان زيرورو شد. البته خداي نكرده فكر نكنيد ما بلد نبوديم چگونه از آنها استفاده كنيم يا زبانمان لال در اين خصوص آموزشي نديده بوديم، اما هر چه بود يواش يواش حريم خصوصي مان؛ عمومي شد! و بتدريج كسي از آفت هاي اين جامعه مجازي در امان نماند. خلاصه، كار از كار گذشته بود كه تازه برخي مسئولان محترم به تكاپو افتادند و بعد برخلاف ميل باطني شان نشستند و فكر كردند و در نهايت بعد از كلي جلسه و سمينار و همايش به اين نتيجه رسيدند كه به جاي آموزش و ارشاد مردم، استفاده از اين فناوري ها را ممنوع كنند كه به حول و قوه الهي الان نه كسي ماهواره دارد و نه الحمدلله از طريق اينترنت به فيسبوك و... دسترسي دارد.

گواه آن هم همين چند وقت پيش كه بنا به گفته كارشناسان در پي يورش غيورمردان و شيرزنان اين مرز و بوم به صفحه فيسبوك مسي، بازيكن آرژانتيني افتخاري به ديگر افتخاراتمان افزوده شد. آن هم ثبت ركورد 50 كامنت در دقيقه! كه جسارتا بيشتر آن هم توهين آميز بود​.

البته خدا را شكر كه در اين گونه موارد هميشه ما و شما استثنا هستيم و چنين كارهاي غيرفرهنگي را اغيار انجام مي دهند! اما به هر حال اين چيزي از عمق فاجعه نمي كاهد.

بين خودمان باشد اما خوب مي دانيم ​ مردم فهيم ما اهل اين كارها نيستند! اصلا فرهنگ ما غني تر از اين حرف هاست و قطعا كساني كه كامنت گذاشته اند ايراني نبوده اند! ايضا آنها كه بازيكن تيم واليبال ايتاليا، علي دايي يا... و حتي دكتر شريعتي را مورد هجمه قرار دادند ايراني نبودند! راستي آنها هم كه در استاديوم ها به زمين و زمان بي حرمتي مي كنند، ايراني نيستند!

به هر حال اگر دلتان خواست بپذيريد​ طي ساليان اخير نهايت كاري كه براي ارتقاي فرهنگي مردم انجام داده ايم، صرفا چسباندن پيام هاي اخلاقي روي در و ديوار شهر بوده است.در آخر... بي خيال ما همه چيزمان به همه چيزمان مي آيد.

شرق: سفره تهران - شمال

«ايسنا» گزارش جالبي داده از آزادراه تهران- شمال كه خلاصه اش اين است: 36سال پيش اين موضوع مطرح شده و 18سال پيش كلنگش دوباره به زمين خورده، در اين مدت هشت وزير آمده اند و رفته اند، كه احتمالا هشت بار ديگر كلنگ به زمين زده اند، قبلا قرار بوده كه بنياد مستضعفان اين پروژه را كار كند كه تا الان عملا كاري نكرده و كار را تمام نكرده، بعد در دولت آقاي احمدي نژاد كار را از بنياد مستضعفان گرفته اند و داده اند به قرارگاه خاتم الانبياي سپاه پاسداران. چند وقت پيش هم وزارت راه دولت آقاي روحاني گفت پروژه را كلا از بنياد و سپاه گرفته ايم.

ما اول فكر كرديم گرفتند بعد فهميديم ما را گرفته اند و شوخي كرده اند. چون چندروز پيش قرارگاه خاتم الانبيا رسما اعلام كرد: چي؟ ما از اين پروژه كنار گذاشته نشده ايم و حالاحالاها هستيم. از آن طرف بنياد مستضعفان كه ديد اينطوري شده، گفت با توجه به اينكه خيلي زحمت كشيده، بايد خسارتش پرداخت شود. خسارت چي را ما نمي دانيم اما مي دانيم كه بايد پرداخت شود. بنياد مستضعفان مي گويد تا حالا 810ميلياردتومان در آزادراه تهران - شمال هزينه كرده اند كه اگر وزارت راه اين مبلغ را بپردازد آنها از پروژه كنار مي روند. البته گفتن ندارد كه اول قرار بوده كل اين آزادراه با 150ميلياردتومان و در هفت سال ساخته شود. اين هم نتايج بحث:

- پيشنهاد مي كنيم حالا كه هر وزير يك كلنگ مي زند تعداد وزرا را بيشتر كنيم تا كلنگ بيشتري زده شود.

- ما مي خواستيم پيشنهاد بدهيم كار را كلا از قرارگاه و بنياد مستضعفان بگيرند، اما ديديم چرا با اين حرف كار دست خودمان بدهيم؟ براي همين امكان ندارد بگوييم. اگر هم شما شنيدي از قول من گفتند كه ما گفتيم كار را از اينها بگيرند، مطمئن باشيد كذب محض است. ممنون.

- به نظر ما كه اسم آزادراه تهران- شمال را رسما اعلام كنند «سفره تهران- شمال» و خلاص. اينطور هم كه معلوم است سفره پربركتي است و دلشان نمي آيد زود جمعش كنند.

- نسبت ما با سفره تهران- شمال چيست؟ بله. احسنت. ما «زيرسفره اي» هستيم. آخرش ما را مي تكانند.

كيهان : خيلي خيلي خوب

گفت: «ديويد كوهن» معاون وزير خزانه داري آمريكا در مقاله اي نوشته است؛ «ايران را با تحريم ها در باتلاق فرو خواهيم برد»!

گفتم: غلط زيادي كرده! فعلا كه آمريكا زير بار 17 هزار ميليارد دلار بدهي غيرقابل پرداخت، از دست دادن عقبه هاي استراتژيك خود در منطقه، خسارت هاي غيرقابل جبران حمله به عراق و افغانستان، و ده ها مشكل لاينحل ديگر، در باتلاق افتاده است.

گفت: كوهن نوشته است، براي مقابله با ايران، راه هاي مختلف را بررسي كرده و به راهكار موثري دست يافته ايم.

گفتم: قمپز در كرده! يارو براي حل مشكل خود استخاره كرد، جواب بد آمد، دفعه دوم هم بد آمد، يك دفعه ديگر استخاره كرد جواب آمد كه خيلي خيلي خوب و مفيد است! و يارو با عصبانيت گفت؛ يعني چه؟ استخاره كردم به فلاني چاقو بزنم بد آمد، استخاره كردم او را بكشم، باز هم بد آمد. پرسيدند حالا براي استخاره سوم چه نيت كرده بودي كه خيلي خيلي خوب آمد؟ و يارو گفت؛ نيت كرده بودم خودم را بكشم!

سياست روز: شوهر عمه زا!

رييس دفتر رييس جمهور: بناي دولت يازدهم اين نيست كه مردم را با سورپرايزهاي مكرر روبرو كند.

منظور از سورپرايزهاي مكرر كدام يك از گزينه هاي زير است؟

الف) فرستادن ميمون ِ باتربيت به كره مريخ

ب) ارسال موش بي تربيت به كره ماه

ج) توليد بزغاله تراريخته از جلبك دريايي

د) توليد شنگول و منگول و حبه انگور در سه سوت

قديري ابيانه: امروز دچار ايدز فرهنگي شده ايم.

با توجه به اظهارنظر فوق به نظر شما فردا دچار كدام بيماري خواهيم شد؟

الف) هپاتيت نوع الف سياسي

ب) باد فتق اقتصادي

ج) سرطان خون اجتماعي

د) صرع ديپلماتيك

عضو كميسيون فرهنگي مجلس: صداوسيما بايد كار فرهنگي را جدي بگيرد و ورزشكاران بداخلاق را مدتي تحريم كند تا خود به خود سرعقل بيايند.

عبارت فوق يادآور كدام ضرب المثل شيرين فارسي است؟

الف) تا نباشد چوب ِ تر / فرمان نبرد گاو و خر

ب) اگر سر عقل آمد كه هيچ وگرنه همچين مي خوابم توي گوشش كه عقلش بياد جلوي چشماش!

ج) به لقمان گفتند: ادب از كه آموختي؟ گفت از بي ادبان!

د) هر سه گزينه فوق صحيح است.

در روزهاي اخير كدام يك از شخصيت هاي زير از شهرت بيشتري برخوردار هستند؟

الف) پسر عمه زا

ب) پسر خاله

ج) فاميل دور

د) شوهر عمه رهبر كره شمالي

تهران امروز : شعر يا انار؛ مسئله اين است!؟

چند سال پيش دوستم زنگ زد كه جشنواره اي در فرهنگسراي فلان برگزار مي كنيم كه عنوانش «جشنواره انار» است و از من دعوت كرد،در مراسم اختتاميه آن شعر خواني داشته باشم.از اسم جشنواره خيلي خوشم آمد،و در دل به سليقه برگزاركنندگانش آفرين گفتم.

تصور من از جشنواره انار چيزي غير از اين نبود كه حتما سري به شعر سهراب يا شاعر خوش ذوق ديگري زده و خواسته اند با اين عنوان كمي از تكراري بودن عناوين جشنواره ها فاصله بگيرند و ذهن مخاطب متوجه طبيعت و اينها بشود و ادبيات خشك و خالي آن تا اندازه اي تعديل شود و ممكن است بيتي، تعبير يا تركيبي هم از سهراب يا شاعري ديگر در پوستر جشنواره آمده باشد.روز موعود سر وقت ،خودم را به محل جشنواره رساندم.

در ورودي فرهنگسرا پوستر بزرگي نصب شده بود كه بر زمينه سفيدش اناري يا شايد هم انارهايي طراحي شده بود با دانه هايي مثل ياقوت احمر كه چشم هر بيننده اي را خيره مي كرد،من هم چشمم خيره شد.به طرف تالار برگزاري مراسم مي رفتم كه در مسير ناگهان غرفه هايي توجه مرا جلب كرد!

در هر غرفه چند نفر مشغول كار بودند و همه آنها ملات اصلي كارشان انار بود،عده اي طشت بزرگي را گذاشته بودند وسط و مشغول دانه دانه كردن انار بودند،عده اي هم دور تا دور نشسته بودند و انار آب لمبو مي كردند،چند نفري هم با آب انارگيري هاي دستي آب انار مي گرفتند،كمي آن طرف تر ديگ بزرگي را روي اجاق بزرگ تري گذاشته بودند و داشتند رب انار فرآوري مي كردند، دو سه نفري هم با ابزارهاي مربوطه سرگرم توليد لواشك انار بودند، شربت انار هم محصول ديگري بود كه مسئول ديگري داشت.

اوضاعي بود.از سر و كول آدم انار بود كه بالا مي رفت،در غرفه اي داشتند پوست انار را مي جوشاندند و نخ هاي قالي را با آن رنگ مي كردند،هر جنبنده و غيرجنبنده اي فقط در رابطه با انار در آن هاي و هو تعريف مي شد و معنا پيدا مي كرد. رسيدم به سالني كه قرار بود در آن شعرخواني كنم. يكي از اناركاران كه اناري به اندازه يك هندوانه توليد كرده بود داشت راجع به شيوه كارش با لهجه ساوه اي سخنراني مي كرد، براي جمعيتي كه اغلب در حال خوردن يكي از مشتقات انار بودند و تقريبا سخنان انار كار ماهر را نمي شنيدند.

در صندلي كنار من پسر بچه اي نشسته بود كه به شدت به انار علاقه داشت و بدون توجه به مقدار فشار وارده بر انار دو دستي آن را مي فشرد كه يكي دو دقيقه بعد نتيجه زحماتش پيراهن تترون سفيدم را براي هميشه لكه دار كرد.دوستم از ميان جمعيت به طرف من آمد و پس از كمي خوش و بش گفت:شما را گذاشته ايم جاي گل برنامه يعني بعد از سخنران شعر بخوانيد.من كه با ديدن آن اوضاع اصلا نمي دانستم براي چه به آنجا آمده ام و اين مراسم چه ربطي به شعر دارد،گفتم؛چه شعري بايد بخوانم؟دوستم گفت؛مسلما اگر درباره انار باشد بهتر است!

هر چه به ذهنم فشار آوردم، ديدم مني كه حتي درباره كيوي و آلوئه ورا و انبه و ازگيل و ذغال اخته شعر دارم عجيب است كه حتي يك بيت درباره انار نگفته ام. تا سخنران تاي تمتش را بگذارد نشستم و با توجه به اينكه نماينده شهردار هم آنجا بود دو سه رباعي ساختم كه يكي از آنها اين بود:

تا عين زباله ها پر از بو نشوي

يا مثل كسي كه رفته در جو نشوي

هرگز نرسي به مقصدت با مترو

تا همچو انار آب لمبو نشوي

گالن آب اناري را كه صله شعر خواني ام بود نتوانستم با خودم بياورم.

قانون : اطلاعاتي كه مامور سيا از دفتر احمدي نژاد مخابره كرد

باب بائر، مأمور سابق سي آي اِي در مصاحبه اي با صداي آمريكا، مدعي شد به عنوان مامور سيا در دفتر محمود احمدي نژاد، در شهرداري تهران فعاليت داشته است. او در خاطراتش گفته:«در همان زماني كه لوينسون به ايران رفت، من هم رفته بودم...علناً به عنوان يك مأمور سابق سي آي اِي، من در دفتر احمدي نژاد، زماني كه هنوز شهردار بود كار كردم.» واي چقدر ضايع. آدم مامور مخصوص حاكم بزرگ باشد، مامور سيا آن هم در شهرداري تهران نباشد. باز اگر شهرداري ياسوج بود يك چيزي. لااقل تيم فوتبال شان در دسته يك بازي مي كند و آبرومندانه تر است. خبرهايي كه باب بائر در زمان حضور در شهرداري براي سيا فرستاده به شرح زير است:

8/1/83

همه از تعطيلات نوروز آمده اند. آقا محمود يك كاپشن خلباني جديد خريده و اينجا جشن عمومي اعلام شده. مرتضوي داخل عروسي است. هنوز فارسي نوشتن را خوب ياد نگرفته ام. آها مي گويند انگار اينجا عروسي است كه اين طوري جشن گرفته اند. شايد هم يك چيز ديگر. تمام.

9/1/83

ماشين آقا محمود امروز خراب شد و همگي مجبور شديم تا وسطاي نارمك هلش دهيم. همه هم عكس مي گرفتند و مي گفتند شهردار خيلي مردمي است كه ماشينش خراب مي شود. اينجا مردمي بودن به همين راحتي است. هلش را ما مي دهيم، مردمي اش را آقا مي شود. تمام.

10/1/83

حقيقتا از پول كه بدم نمي آيد ولي اين پولي كه به من مي دهيد حلال نيست. اينها هيچ كاري نمي كنند كه نياز به جاسوسي داشته باشد. خودتان را علاف نكنيد. تمام.

11/1/83

امروز فردي مشكوك آمد و چيزي را از شهرداري برد. البته اين ها رمزي صحبت مي كردند و من چيز زيادي دستگيرم نشد ولي فكر كنم اسم طرف لولو بود كه آمد و برد و يك آب هم روش. تمام.

12/1/83

هيچ هيچ هيچ. يعني شما بگو يك سرفه كرده باشن. تمام.

13/1/83

سيزده بدر با محمود، اسفنديار و سعيد رفتيم اوشون فشم. جاتون خالي كباب زديم در حد لاليگا. نمي دونيد، يه يارو اومده بود كنار بساط ما آكاردئون مي زد، سعيد هم مجلس رو دست گرفته بود همه دور ما جمع شدند. فوتبال زديم دو به دو. من و اسفنديار، محمود و سعيد. اينقدر جر زدند تا بردند. همين ديگه. الانم برم بچه ها تاب درست كردند روي درخت نوبت منه تاب بخورم. تمام.

سه شنبه 26 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن