تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821083152




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

برخورد كوتاه وسط چله زمستان


واضح آرشیو وب فارسی:ايران: برخورد كوتاه وسط چله زمستان
يزدان سلحشور

مي گويند مردي بود كه نمي‌توانست جلوي دهنش را بگيرد. اگر دو درهم گيرش مي‌آمد همه جا جار مي‌زد و البته، رندان روي سرش مي‌ريختند و پول را از چنگ‌اش در مي‌آوردند. مرد، زن عاقلي داشت كه هرچه نصيحت‌اش مي‌كرد، به خرج‌اش نمي‌رفت. جواب مي‌داد آدم بايد صداقت داشته باشد! زن، آخرش تحمل‌اش تمام شد. رفت پيش مادرش كه سني از او گذشته بود و چيزهايي مي‌دانست كه به عقل جن هم نمي‌رسيد. مادر به حرف‌هاي دخترش گوش داد. فهميد اگر كاري نكند، دخترش ديگر به آن خانه بر نمي‌گردد و در آن روزگار وانفسا، يك نان‌خور به خانه‌اش اضافه مي‌شود؛ بنابراين نشست و در حالي كه توي تنور خانگي‌اش نان مي‌پخت، فكر كرد و فكر كرد.
فكر كردنش يك ماه طول كشيد. توي اين يك ماه مرد، بيچاره شده بود چون چرخ زندگي‌اش از حركت مانده بود و او هرچقدر هل‌اش مي‌داد، چرخ حركت نمي‌كرد. جرأت هم نداشت برود دنبال زن‌اش چون از مادرزنش خيلي مي‌ترسيد. يك بار به دخترش سفارش كرده بود تا مرد دنبال كاري نرفته، نه غذا درست كند نه دست به سياه و سفيد بزند نه در را برايش باز كند؛ و مرد، وسط چله زمستان، دو شب، توي برف خوابيده بود؛ بنابراين، از آن طرف مادرزن فكر مي‌كرد و از اين طرف، مرد مي‌ترسيد! اين قصه البته آخر و عاقبت خوشي پيدا كرد. زن به خانه‌اش برگشت و به مرد هم، ديگر حرفي نزد. مرد، هي حرف‌ها را برد بيرون و پول‌ها را از دستش قاپيدند و زن حرفي نزد. آخرش مرد، وسط زمستان رفت دو شب توي برف خوابيد تا خودش را تنبيه كرده باشد. بعد از آن دوشب سرد و مرگبار، زبان مرد از كار افتاد. ديگر نمي‌توانست حرف بزند. نصيحت مادرزن، عاقبت كارساز شد. زندگي زن و شوهر رونق گرفت چون ديگر، هيچ كس از اسرار اقتصادي‌شان باخبر نمي‌شد. زن بعدها به فرزندانش گفت كه لال شدن پدرشان يك نعمت بود!

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايران]
[مشاهده در: www.iran-newspaper.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن