واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گفتوگو با عکاس آسمان ايران گفتوگو با بابك امين تفرشي، نويسنده و عكاس علمي، برندهي جايزه عكاسي لنارت نيلسون، بنيانگذار و مدير پروژهي جهان در شب، و عضو شوراي سردبيري ماهنامهي نجوم چندي پيش بابک امين تفرشي، منجم غيرحرفه اي ايراني، جايزه عکاسي علمي لنر نيلسون را گرفت. در اين زمينه مصاحبه اي با وي ترتيب داده شده است که در زير مي خواينم:
آقاي تفرشي، ممکن است لطفاً توضيحي دربارهي اين جايزه بدهيد و اينکه چطور شد که شما برندهي آن شديد؟بله. جايزهي لنارت نيلسون براي عکاسي علمي در رشتههاي مختلف اعطا ميشود؛ از جمله پزشکي، فضا، نجوم، و حتي بخشهاي فنآوري. اگر عکاساني در هريك از اين زمينهها سبب رشد چشمگير عکاسي شده باشند، يا توجه عمومي را در سراسر جهان جلب کرده باشند معمولاً هيئت داوران، که از کشورهاي مختلفاند، اين کارها را بررسي و يک نفر را انتخاب ميکنند. به همين علت اين برنامه حالت مسابقه ندارد و مانند جوايز ديگري است که سالانه براي فعاليتي خاص در نظر گرفته ميشود. درضمن به يک يا چند عکس خاص هم تعلق نميگيرد، بلکه مجموعه فعاليت را در نظر ميگيرند امسال، شايد چون سال جهاني نجوم بود، هر دو برندهي مشترک اين جايزه از جامعهي نجوم بودند:
يکي من بهسبب فعاليتهايي که در علاقهمندسازي عمومي به آسمان شب و اخترشناسي انجام دادم، از طريق عکاسي نجومي؛ عکاسياي که زمين و آسمان را به هم پيوند ميدهد که بخشي از آن هم تأسيس و راهبري پروژهي جهان در شب بود. نفر ديگر خانم کارولين پورکو که اخترشناس است و مديريت بخش تصويربرداري با فضاپيماي کاسيني را بر عهده دارد و قبلاً هم با فضاپيماهاي ديگري مانند ويجِر و مأموريتهاي مهم ناسا در بخش عکاسي علمي همکاري داشته است. علت اين انتخاب اين بوده که اين تصاوير، بهويژه تصاوير کاسيني، در سالهاي اخير تأثير بسياري در علاقهمندسازي عمومي به نجوم، بهويژه سيارهشناسي، داشته و همينطور دادههاي علمي فراواني نيز در اختيار گذاشته است. يعني دو نفر با دو ديد کاملاً مختلف انتخاب شدند که هر دو يک هدف را دنبال ميکنند.شايد چون سال جهاني نجوم بود، هر دو برندهي مشترک اين جايزه از جامعهي نجوم بودند...
شما از چه زماني به نجوم علاقهمند بودهايد؟بله من از سالهاي 69-70 به نجوم علاقهمند شدم. درواقع از کودکي علاقهمند بودم و جستهگريخته مطالب را دنبال ميکردم تا اينکه در سال 1370 اولين شمارهي مجلهي نجوم من را علاقهمند جدي نجوم کرد. بعد بلافاصله متوجه شدم که آسماننماي تهران افتتاح شده و من هم به آنجا رفتم. با اوشين زاکاريان آشنا شدم که او هم همسن من بود و همان موقع به آنجا آمده بود. بعد هم يکي دو نفر ديگر به ما اضافه شدند که يک گروه سه چهار نفري شديم که فعاليتهايي انجام ميداديم. بهمرور ارتباطم با مجله بيشتر شد تا اينکه در همان سال 74 از طريق ارتباطي که با آقاي حيدرزاده، سردبير آن زمان مجله، و آقاي شهاب صقري، ويراستار ارشد مجله داشتم اولين مقالهام را براي مجله نوشتم.يک تلسکوپ 65 ميليمتري روسي بود که همسايهي ما آن را سالها زير تختش نگه داشته بود و نميدانست به چه کاري ميآيد. من اولين بار اين تلسکوپ را قرض گرفتم و بالاي پشتبام رفتم و با کمک کتاب «اخترشناسي پايه» به ماه نگاهي انداختم. از درون تلسکوپ گودالهاي ماه را درست مطابق نقشههاي کتاب ميديدم. هرگز از يادم نميرود که ديدن اين نما مو بر تنم راست کرد. باورم نميشد که اين صحنه واقعيت دارد. و بعد شروع شد. روزهايي که اغلب سر کلاس درس مدرسه خوابم ميبرد زيرا صبحدم مشغول رصد صورتهاي فلکي زمستاني ميشدم. بعد هم رصدهاي جديتر تا اينکه رسيد به جايي که با همان گروه سه چهار نفري تلسکوپ را برميداشتيم و به روستاهاي الموت ميرفتيم و من در اين دوران کلاس دوم يا سوم دبيرستان بودم. نتيجهي اين رصدها شد اولين مقالهي من براي مجله، زماني که دانشآموز چهارم دبيرستان بودم، به نام «بهترينهاي NGC» که براي ارجاع خوانندگان ميگويم در شمارهي 48 مجله در سال 1374 چاپ شد. بعد نوشتن مقالات را ادامه دادم و کمکم متوجه شدم که علاقهي اصليام در اين فعاليتها نوشتن است، حتي بيشتر از عکاسي. اگرچه عکاسي را هم از همان سالها شروع کرده بودم. براي همين وارد ماجراي نوشتن شدم و از سال 75 همکار مجله و دو سال بعدش هم عضو تحريريه شدم.
رصدخانهاي بود در نياوران که شرکت زروان ساخته بود، آنجا از نزديک با گروه همکاران مجله و انجمني آشنا شدم به نام انجمن دانشجويان تهران. خاطرهي جالبي از آنجا برايتان بگويم که در انجمن نجوم دانشجويان تهران سال 72-73 من و اوشين زاکاريان رفتيم و گفتيم که ما عکاسي نجومي ميکنيم. دوستاني هم که آنجا بودند الآن هر کدام در جايي مشغولاند. تا ما گفتيم که عکاسي نجومي ميکنيم به ما گفتند که ما مدرس عکاسي نجومي ميخواهيم! تجربهي شما چيست؟ من هم گفتم من چهار حلقه عکس گرفتهام همهاش هم سوخته! و البته ظاهراً چون هيچکس در تهران نبود که تجربهاي در اين زمينه داشته باشد ما شديم مدرس عکاسي نجومي. بهمرور خود ما به همراه شاگردانمان، که همگي دانشجو بودند، به روش آزمون و خطا متوجه شديم که چطور عکسها را بگيريم که نسوزند و به نتيجهي دلخواه هم برسيم. در مجله يک سري مقاله چاپ ميشد از دوست خوبمان، آقاي اسدالله قمرينژاد، که اطلاعات بسيار خوبي براي ما داشت. تا اينکه آقاي زاکاريان مشترک مجلات استرونومي و اسکاياندتلسکوپ شد و ما آنها را دريافت ميکرديم و به کمک مقالات اين مجلات و به روش آزمون و خطا عکاسي را بهتدريج ياد گرفتيم. من بعدها فهميدم آن چهار حلقه عکسي که سوخته بود، علت سادهاي داشت و آن اينکه در تمام مدت عکاسي، آينهي دوربين اصلاً بالا نميرفت. درواقع دوربين خرابي به من فروخته بودند...ادامه دارد... گفتوگوكنندگان:شهاب صقري- فاطمه عظيملو- زهرا رحيمدلمنبع:پايگاه خبري ماهنامه نجوم تنظيم براي تبيان:ا.م.گميني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]