واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بعضيها زنده وارد برزخ مي شوند

با توجه به آيهي «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا...» (آل عمران، 169)، مگر فقط شهداي راه حق زندهاند تا بفرمايد «احياءٌ» در حالي كه اگر الف: اين حيات و زندگي به اعتبار روح باشد، روح هيچ انساني پس از جدايي از تن نميميرد بلكه به عالم بالا برميگردد. ب: منظور از حيات «حيات برزخي» ميباشد باز همة انسانها داراي اين حيات هستند، خلاصه چه چيزهايي براي شهيدان قائلاند كه ديگران ندارند؟ در پاسخ به اين سوال، در ابتداء لازم است جهت روشن شدن بحث به نكاتي اشاره كنيم: 1. ترجمهي كامل آيهي فوق و مشابه آن: در سورة بقره ميخوانيم: «اي افراد باايمان... و به آنها كه در راه خدا كشته ميشوند مرده نگوييد بلكه آنها زندهاند، ولي شما نميفهميديد»[1] اما ترجمهي آيهي مورد پرسش اين است «(اي پيامبر) هرگز گمان مبر آنهايي كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند»[2] آية الله جوادي آملي: شهيدان زنده وارد برزخ ميشوند. از نظر كلامي بعضي روحها ميميرند و در برزخ زنده ميشود، به اين معني كه از نشأ و عالم طبيعت غافل و از رخدادهاي دنيا بيخبر ميگردند، ولي شهيدان زنده وارد برزخ ميشوندشأن نزول: آيهي اول دربارة كشته شدگان جنگ بدر نازل گرديد، آنها چهارده تن بودند، شش نفر از مهاجران، و هشت نفر از انصار، بعد از پايان جنگ عدهاي تعبير ميكردند فلان كس مرد، آيهي مذكور نازل شد و از اطلاق كلمة «ميّت» بر شهيدان نهي كرد[3]، و در آيهي دوم اختلاف است ولي پيوند آيه با آيات قبلي نشان ميدهد كه دربارة حادثة احد نازل شده است[4]، به هرحال، مضمون و محتواي دو آيه تعميم دارد، نه تنها شهداي بدر و احد و... را شامل ميشود، بلكه هر شهيد راه حق را در برميگيرد. 3. حيات و زندگي در دنيا هم يكسان نيست: در دنيا انسانها از نظر حيات روحي و علمي و عقلي يكسان نيستند، هستند كساني كه در دنيا چشم برزخي آنها باز شده و حقايقي را مشاهده كردهاند[5]، در نتيجه ممكن است در عالم برزخ و قيامت نيز اين مراتب وجود داشته باشند و شهدا هم از آن مراحل بالاي حياة برخوردار باشند كه براي ديگران قابل درك نيست چنانكه قرآن اشاره دارد[6]، و در تفسير نمونه ميخوانيم كه شهيدان داراي حيات روحاني و برزخي هستند با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگار و متنعم به انواع نعمتهاي او ميباشند.[7] 4. مقام شهدا و برخي مؤمنين مقام ويژه است: در آيات عديدهاي از قرآن از مقام خاص اولياء الهي (شهداء، مؤمنين و...) در نزد خدا اسم برده شده است، گاهي به «عند ربّ»[8] تعبير شده است كه در قرآن از زبان آسيه همسر فرعون نقل شده است كه خداوند او را در جوار خود و در كنار بهترين زنان جهان مانند مريم قرار داد[9] و گاهي به «لهم دار السلام»[10] و گاهي به اينكه هر چه بخواهند نزد خداوند دارند «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ»[11] براي مؤمنان در باغهاي بهشت هر چه بخواهند نزد پروردگارشان فراهم شده است اين است فضل (و بخشش) بزرگ. در تفسير نمونه ميخوانيم كه نعمتهاي بهشتي در بيان نميگنجد، براي ما زندانيان جهان ماده قابل تصور نيست كه بدانيم در جمله «لهم ما يشأون...» چه مفاهيمي گنجانده شده؟ مؤمنان چه چيزها ميخواهند؟ و در جوار قرب خداوند چه الطافي يافت ميشود.[12] و گاهي تعبير به «مقصود صدق» شده است، آنجا كه ميفرمايد: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَر فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»[13] يقيناً پرهيزكاران در باغها و نهرهاي بهشتي جاي دارند در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر. آيات فوق نشان ميدهد كه شهداء و ديگر اولياء در نزد خداوند مقاماتي دارند كه ديگران از درك آن عاجزند. در اين دو آيه كه سخن از مواهب و پاداشهاي بهشتيان است نخست از مواهب مادي آنها كه باغهاي وسيع و نهرهاي جاري سخن ميگويد، سپس از پاداش بزرگ معنوي آنها كه حضور در پيشگاه قرب مليل مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده كند و روح او را به پرواز در آورد و در شور و نشاط فرو برد به خصوص تعبيراتي همچون «مليل» و «مقتدر» و... همگي دلالت بر دوام و بقاي اين قرب معنوي دارد.[14] 5. حيات اخروي و مفاهيم مربوط به آن در اين دنيا قابل درك نيست: بايد توجه داشت كه ما در شناخت مفاهيم معاد كه جهان تكامل يافتهتر از اين جهان است از مفاهيم كلي و مجازي و مقايسهاي بهره ميگيريم و الا هيچيك از نعمتهاي آن دنيا براي ما روشن نيست. پاسخ: در تفسير دو آيهي فوق، و اين كه حيات و زندگي شهيدان چگونه است؟ درميان مفسران گفتگو است، بدون شك ظاهر آيات اين است كه شهداء داراي يك نوع خاصي از حيات برزخي و روحاني هستند با بدن مثالي (بدن مجرّد از ماده معمولي و همگون اين بدن) اما اين حيات چگونه است، در ابتداء به اقوال مفسرين اشاره و آنگاه نظري كه مورد اعتماد است بيان ميشود: 1. زنده ماندن نام و مكتب آنها: بعضي گفته است مراد از حيات شهداء، زنده ماندن نام آنها و مكتب آنها است كه مردم و تاريخ از آنها به نيكي ياد ميكند، ولي اين قول از چند جهت قابل بررسي است: 1. اين نوع حيات فقط يك نوع حياة توهمي است نه حيات واقعي 2. با ذيل آيهي اول سازگاري ندارد، چون اين حياة قابل درك است...[15] 2. حيات غيبي نامشخص: بعضي از مفسران اين زندگي را به عنوان يك «حيات غيبي» و مخصوص به شهداء دانستهاند و گفتهاند ما توضيح بيشتري دربارة چگونگي اين زندگي و طرز استفاده از آن را در اختيار نداريم.[16] اين نظر هم قابل تأييد نيست چون مبهم و نامعلوم است. 3. حيات يعني هدايت: بعضي ديگر حيات را در اينجا به معني هدايت، و مرگ را به معني گمراهي دانستهاند و گفتهاند معناي آيه اين است كه هر كس در راه خدا كشته شد نگوئيد گمراه است، بلكه او هدايت شده است اين سخن هم تمام نيست براي اينكه هدايت آنچناني خاص ويژة شهداء نيست.[17] 4. نظر مرحوم علّامه: معناي آيه اين است كه به شهداء مرده نگوييد، و دربارة آنها اعتقاد به فناء و نابودي نداشته باشيد، هر چه معناي موت و حواس شما چنين ميفرمايد، ولي حواس شما به عمق قضيّه نميرسد. اين كه آيه خطاب به مؤمنين نازل شده (با آن كه آنها ميدانند انسان بعد از مرگ در عالم برزخ زنده است) براي اين است كه آنها را بيدار كند، و متوجه آنچه كه ميدانند نمايد، و با اين توجه سنگيني مرگ شهداء و اضطرابي كه از آن حاصل ميشود از بين ميرود. در نتيجه طبق نظر مرحوم علّامه، ذكر حيات و زندگي شهداء نه بخاطر اين است كه آنها از حيات ويژة برخوردار است، بلكه به اين جهت است كه زندهها را متوجه اين امر نموده در نتيجه درد و رنج و مصائب آنها را بكاهد.[18] ارواح (شهداء و مؤمنين) بعد از قبض روح (مرگ دنيوي) در قالب و بدني قرار ميگيرند مانند قالب (و بدن دنيا) در نتيجه آنها خورد و خوراك دارند، 5. تفسير نمونه: لازم نيست آيات را به معاني مجازي تفسير كنيم و همچنين نميتوان حيات برزخي را مخصوص شهيدان بدانيم، بلكه شهيدان داراي حيات روحاني و برزخي هستند با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگارند و متنعم به انواع نعمتهاي او ميباشند.[19] اشكالي كه به نظر ميرسد اين است كه اين نوع قرب به خداوند و تنعم از نعمتها مخصوص شهداء نيست، بندگان خاص خداوند و اولياء الله (مانند سلمان و اباذر و...) نيز از چنان نعمتهايي برخوردارند. 6. آية الله جوادي آملي: شهيدان زنده وارد برزخ ميشوند. از نظر كلامي بعضي روحها ميميرند و در برزخ زنده ميشود، به اين معني كه از نشأ و عالم طبيعت غافل و از رخدادهاي دنيا بيخبر ميگردند، ولي شهيدان زنده وارد برزخ ميشوند[20] دليلش دنبال آيهي دوم است آنجا كه ميفرمايد: «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ... آنها بخاطر نعمتهاي فراواني كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و بخاطر كساني (مجاهداني) كه بعد از آنها (جاي آنها را پر كردهاند) و به آنان ملحق نشدند بشارت داده ميشوند ك نه ترسي بر آنها است و نه غمي خواهند داشت»[21] آيه نشان ميدهد كه شهداء بعد از شهادت هم از اوضاع دنيا و رزمندگان آگاهي دارند. و در علّت نامگذاري شهيد هم گفته شده كه شهيد را شهيد گويند چون «كانّه شاهد» گواه بر مردم و... ميباشد. 7. تفسير صافي: در ذيل آيهي 154 بقره، حديثي را از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل نموده كه در ذيل آن ميخوانيم: «ارواح (شهداء و مؤمنين) بعد از قبض روح (مرگ دنيوي) در قالب و بدني قرار ميگيرند مانند قالب (و بدن دنيا) در نتيجه آنها خورد و خوراك دارند، بگونهاي كه اگر كسي بر آنها وارد شود به همان شكل دنيوي آنها را ميشناسند»[22] نتيجه اين شد اگر بگوييم دو آيه در مقام بيان حيات ويژه براي شهيد است بهترين قول همان است كه ميگويد شهيد زنده از دنيا ميرود و زنده وارد برزخ ميشود، و اگر بگوييم در مقام تذكّر و تنبّه بازماندگان شهداء است بهترين قول، سخنان علّامه خواهد بود. ______________________1. حماسه و عرفان، استاد عبدالله جوادي آملي، ص 29 ـ 31. 2. تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و همكاران، ج 1، ص 517 ـ 523 و ج 3، ص 168 ـ 173. 3. ترجمة الميزان، علّامه طباطبائي، ج 1، ص 349 ـ 352.[1] . سوره بقره، آيه 154. [2] . سوره آل عمران، آيه 169. [3] . آية الله مكارم شيرازي و همكاران (تهران: دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيست و هفتم، 1370)، ج1، ص 517. [4] . همان، ج 3، ص 168. [5] . ر.ك: محمدي ريشهري، كيمياي محبت، زندگاني رجبعلي خياط. [6] . سوره بقره، آيهي 154. [7] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 1، ص 522. [8] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 5، ص 437 [9] . تفسير نمونه، ج 24، ص 303. [10] . سوره انعام، آيهي 127. [11] . سوره شورا، آيهي 22. [12] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 2، ص 403 ـ 404. [13] . سوره قمر، آيهي 55. [14] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 23، ص 81. [15] . علامه سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان (تهران، دارالكتب اسلامية، چالپ سوم، 1397 ق)، ج 1، ص 350. [16] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 1، ص 522. [17] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 1، ص 522. [18] . الميزان (پيشين)، ص 351 ـ 352. [19] . تفسير نمونه (پيشين)، ج 1، ص 522. [20] . آية الله عبدالله جوادي آملي، عرفان و حماسه، ص 30. [21] . سوره آل عمران، آيه 170. [22] . محسن فيض كاشاني، تفسير الصافي (بيروت: مؤسسة الاعلمي)، ج 1، ص 203 ـ 204تنظيم براي تبيان: شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 599]