واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تقاضای کمک یک پدر رنج کشیده + عکس شكايت و تلاش براي احقاق حق از دست رفته كودكي كه كمترين مشكلش وداع با زندگي واقعي است شايد در اولين روزهاي بروز حادثه اين خانواده را اميدوار ميكرد اما بينتيجه ماندن اين تلاشها حالا تنها درد ديگري است، افزون بر انبوه دردهاي خانواده فروزنده. شفاف : مرور خاطرات زندگي يك كودك هفتساله در باور عمومي ختم ميشود به بازي و اسبابش. غير از آن چيزي گنگ اگر در گوشههاي ذهن بماند تصاوير محوي است از خانه و آشناياني كه زندگي را تعبير ميكنند. اما زندگي براي همه يكسان نيست. بعضيها گويي از همان كودكي در قمار سرنوشت شريكند و پاسوز اين روايت از زندگي ميشوند. براي آنها مصيبت از همان كودكي تعريف ميشود و طبق تعريفي نانوشته بدون هيچ موي سپيدي تمام عمر داغدارند. اين واژهها را ميتوان خلاصه داستان زندگي يكي از هزاران كودك پژمرده اين سرزمين دانست و «صبا» هم يكي از همانهاست... سينوزيت كودكستاني صبا فروزنده به گواه شناسنامهاش متولد شهريور 81 است. قصه زندگي صبا تا زمستان 86 مثل تمام همسالانش بوده است. نقاشي و مدادرنگي و البته مهدكودكي كه صبا روزهاي خوبي در آن پشتسر گذاشت؛ زود به كابوس دردها بدل شد. سردردهاي شديد در آن زمستان نحس به تشخيص اشتباه پزشك معالج ختم شد. علت درد «سينوزيت» اعلام شد و صبا تحت درمان با داروهاي چرك خشك كن قرار گرفت. ادامهدار بودن دردهاي سر صبا روز به روز اطمينان خانواده براي تشخيص اشتباه را افزايش ميداد. مراجعات مكرر به ديگر پزشكان در ششمين روز از بهمن ماه همان سال به تشخيص يك فاجعه منتهي شد؛ «صبا تومور مخچه دارد.» اين جمله در تمام طول عمر يك پدر و مادر بهعنوان بزرگترين زلزله ثبت ميشود و خانواده صبا هم از اين قاعده پر از پس لرزه مستثنا نبودند. حالا ديگر سينوزيت داشتن كمترين آرزوي پدر و مادر صبا بود چون تومور حتي به حرف هم ختم به خير نميشود چه رسد به وجود واقعياش. درخت پژمرده زندگي صبا در بيمارستان نمازي شيراز بستري شد. تشخيص وجود تومور روي بخشي حياتي از مخچه به نام «درخت زندگي» قطعي بود و در اولين اقدام پزشكان براي كاهش فشار مغز، ناشي از مايع مغزي شانت در سرش كار ميگذارند. جراحيهاي متعدد و مشكلات بيشمار پس از برداشتن تومور، زمستان صبا را به تابستان گره زد تا بار ديگر اين كودك در رقابت با زندگي ناك اوت شود. صبا روبه بهبودي بود.تومور از سرش خارج شده بود و البته 33 جلسه فيزيوتراپي بهانهاي بود براي تكرار لبخند زيبايش به روزگار اما تنها يك اشتباه او را براي هميشه ساكن كرد. مردوديهاي امتحان وجدان براي رزيدنتهاي بيمارستان نمازي شيراز بيستمين روز از ماه گرم تابستان سال گذشته روز امتحان بود. آنها بايد آموختههاي خود ر ا پيش اساتيد ارائه ميكردند تا طبابت را با نمرهاي مقبول پشتسر ميگذاشتند. اين روز اما در زندگي صبا و خانوادهاش روز آغاز مصيبت بود. تصور تصويرش هم ساده است. پزشكان رزيدنت براي امتحان بخشها را ترك كردهاند. يك استاد براي چند ساعتي مسئوليت اداره همزمان 9 بخش از بيمارستان را عهدهدار بوده. حالا اين وضعيت را بايد ادغام كرد در شرايط اورژانسي صبا كه بهخاطر جاگذاري اشتباه «تراكستومي» توسط يكي از رزيدنتهاي حاضر در بخش دچار ايست قلبي شده است. صبا با ايست قلبي آن روز گرم تابستان را آغاز كرد و بعد هم در لحظات پراسترس احياي قلبي بسياري از گرههاي اتصالش به زندگي واقعي را از هم گشوده ديد. صباي نباتي متخصصان علم پزشكي به وضعيتي كه صبا به آن دچار است؛ اصطلاحا pvs ميگويند. خودمانياش ميشود زندگي نباتي و اين همان زخم هميشگي بر جان كودكي است كه بهانه زخم خوردنش بيتوجهي كادر پزشكي يك بيمارستان است. صبا ديگر در بيمارستان نيست. او كنج خانه خوابيده و هر دوساعت يكبار با سرنگي كه به معدهاش ميرود غذا ميخورد، مادرش مدام با ساكشن آب دهان و بينياش را ميكشد مبادا گوشه دلش خفه شود. صبا ديگر نميخندد و خانوادهاش ماههاست رنگ خوشي را نديده است. گناه: قرباني بيگناهي شكايت و تلاش براي احقاق حق از دست رفته كودكي كه كمترين مشكلش وداع با زندگي واقعي است شايد در اولين روزهاي بروز حادثه اين خانواده را اميدوار ميكرد اما بينتيجه ماندن اين تلاشها حالا تنها درد ديگري است، افزون بر انبوه دردهاي خانواده فروزنده. شكايت از رزيدنت خاطي و مسئولاني كه بيمارستاني را براي امتحان دانشجويان تعطيل ميكنند با اين جواب روبهرو شده است: «متهم شدن پرستار و رزيدنت يعني زير سوال رفتن سيستم و اين موضوع هيچوقت اتفاق نميافتد.» پدر صبا براي رساندن صداي كودك خود به وزير بهداشت و رئيسجمهور هم نامه نوشته است و اميدوار است تا از اين طريق به شكايتش رسيدگي شود. عليرضا فروزنده اين روزها درگير فروش كليهاش براي پرداخت بخشي از بدهيهايي است كه بهخاطر جراحيهاي مكرر فرزندش روي دستش مانده است؛جراحيهايي كه نتيجه نداشته و صبايش را به زندگي عادي بازنگردانده است. پدر تنها دلخوش فيلمها و عكسهايي است كه از روزهاي پر از نشاط زندگي صبا دارد و اين تصاوير را در سايتي به نام «صباي بابا» با هموطنانش به اشتراك گذاشته است. نگاه خاموش و صداي ساكت صبا حالا پيگيري مسئولان را تمنا ميكند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]