واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هنر مسلمانان، هنري قدسي است
هنر مسلمان همچون هنر بودايي يا مسيحي، هنري صرفاً مذهبي نيست، بلكه هنري روحي است و آنچه به عنوان هنر اسلامي ارايه ميشود، بسيار سطحي است چرا كه مقيد به عملي است كه خود را ارج مينهد نه هنرمند مسلمان را. فرازهايي از گفتگو با دكتر نقوي كه تنظيم شده است، در ذيل از نظرتان ميگذرد.هنر مسلمان، هنري انتزاعي است كه در آن معشوق كه همان ذات حقتعالي است، تجلي مييابد. هنرمند مسلمان براي حضوري محسوس، با "بسماللّه" كارش را آغاز ميكند و با "سبحاناللّه" و "ماشأاللّه" از آفريدهاش تمجيد ميكند.دكتر نقوي: من از واژه هنر اسلامي استفاده نميكنم چرا كه در نظر من واژه هنر اسلامي نماينده تزي است كه در قرن نوزدهم توسط اروپاييها در مناطقي كه مستعمره آنها بود به كار گرفته شد. براي من هنر اسلامي نوعي نظام خاص است كه مخلوق تز مستعمرهگراي قرن 19 است كه فقط بايد در چنين مواردي استفاده شود پس به جاي آن بايد از چه كلمهاي استفاده كرد؟ من كتابي در بيشتر از 300 صفحه در خصوص اين موضوع نوشتهام كه اميدوارم سال آينده به چاپ برسد، كه در آن از واژه هنر مسلمان استفاده كردهام چرا كه از نظر من هنر در قرآن و اسلام منع نشده است. زيرا هرگونه احساس مشروع با فعاليت و عمل مشروع كه باعث شود، خداوند را به خاطر بياوريد در دستور اسلام و قرآن جايز ميباشد و بنابراين هنرمندان مسلمان اساساً با اين دو مقوله سر و كار دارند. بدينمعنا كه وقتي به اطراف مينگرند و از خود ميپرسند چه كسي اينها را آفريده و خلق كرده؟ چه كسي مرا آفريده؟ و تمام اينها به كشف هنر مسلمان ميانجامد كه در قرن هشتم در تزيينات مقبرهها در Jevoselenيافت شد و در حقيقت فرم اصلي بيان در هنر مسلمان در طي قرون مختلف و حتي امروز بوده بنابراين عقيده و ايدهاي كه در قرن هشتم توسط هنرمندان مسلمان ظاهر شد و گسترش پيدا كرد بعدها به وسيله هنرمنداني چون ماتيس و ديگران مورد بهرهبرداري قرار گرفت.من با كلمه "هنر اسلامي" مخالفم. من از اين كلمه استفاده نميكنم و به جاي آن از "هنر مسلمان" نام ميبرم چرا كه اين هنر، هنر مردم مسلمان است و هنر كشورهاي مسلمان. هنر مسلمان به وسيله نكاتي شناخته ميشود و واضح است كه برخي آن را نميبينند و آن را نميدانند.هنر مسلمان هنري مذهبي نيست، بلكه هنري روحي است. بدين معنا كه به فرد مسلمان كمك ميكند احساسات خود را بيان و يا خدا را به ياد آورد. هنر مسلمان از زماني بوجود آمد كه خداوند جهان را آفريد همان خداوندي كه همه چيز است. وحدت خدا و همچنين كثرت و تعدد آنچه كه آفريده دو چيز كاملاً مشهود است: 1ـ وحدت خدا 2ـ كثـرت و تفاوت آنچه آفريده؛ و چگونه همه ميتوانند يكي باشند.اين مسائل نه از طريق زبان طبيعتگرايي بلكه از طريق زبان انتزاعي كه از طبيعت اخذ شده ولي طبيعتگرا نيست به طرح مسايل ميپردازد و آنچه هنرمند انجام ميدهد، ايجاد يك سري نشانهها و الگوهايي از طبيعت است مانند برگها، درختها، گلها، حيوان، انسان و غيره... و با استفاده از تعابير به خلق آثارش ميپردازد. اگر شما فرض كنيد كه خدا معشوق شما باشد و سعي در تعريف و تمجيد از معشوق خود داريد بنابراين از بهترين زبان براي ابراز بيان عشق استفاده ميكنيد. تمام اين مطالب بسيار مهم است چرا كه يك نقاش و يا خطاط در كشورهاي اسلامي ميخواهد مستقيماً به آفرينندهاش فكر كند.
شما ميدانيد كه اساس هنر مسلمان بالا بردن سطح فهم انسانها است و بنابراين هنرمندان مسلمان از برخي اشكال هنر بهره گرفتند كه آبستره بود. اين هنر تزييني بسيار به خطاطي نزديك است، خطاطي در قرن 14 در مدارس صوفي به "حروفي" مشهور بود و در اين حروفي كه نوعي آبستره بود، افراد تصاويري از معشوق و خدا را ميديدند در حقيقت در اين تصاوير تصوير واقعي خداوند را نميبينيد ولي از طريق زيباييهايي كه در شكل حروف و يا رنگها و يا تصاوير برگ و درخت و... وجود دارد تجلي خداوند را مشاهده ميكنيد. در حقيقت زيبايي معنوي روحي را لمس كرده و اين تجلي شما را به يك احساس عميق آزادي رهنمون ميشود و احساس ميكنيد كه از قيد و بندهاي دنياي انساني و مادي رها شدهايد، در اين هنگام به علو روحي رسيدهايد.اين مسائل مطرح شده، بسيار اساسي و زيربنايي است و در حقيقت نكاتي است كه هنر مسلمان را از ساير هنرها جدا ميكند و وجه متمايز اين هنر و ساير هنرها مانند هنر مسيحيت، هنر بودايي و هنر هندو ميشود.سوال: با عطف به سخنان شما، هنر مسلمان در هنرمند مسلمان احساس عميق و دوستداشتني آزادي و انساندوستي و عشق به حق را تجلي ميدهد و او را به خلق اثري الهي ميكشاند تا بيننده را به ياد آفريدگارش آورد، و اين تفاوت هنر مسلمان با ساير هنرهاست. بنابراين واضح و روشن است كه مباني نظري و ديدگاههاي زيباييشناسي هنر مسلمان با ساير هنرها نيز متفاوت است. برايمان از اين تفاوتها و فاصلهها صحبت كنيد.دكتر نقوي: هنر مسلمان كلاسيك نوعي بيان تشكر و سپاسگزاري است، سپاسگزاري از خداوند سبحان؛ تفاوت هنر مسلمان و هنر غربي پس از رنسانس اين است كه در هنر غربي هنرمند با اهميتتر از بقيه اجزأ است. اما در هنر مسلمان هنرمند در پشت زمينه اثر مخفي است، هنرمند در اثرش غايب نيست بلكه به نوعي پنهان است و ما او را از طريق قلم، سبك و كاري كه انجام داده تشخيص ميدهيم و درك ميكنيم. و اشتباه است اگر بگوييم كه هنرمند در هنر مسلمان غايب است و اين مخفي بودن هنرمند گاهي اوقات قويتر از آن چيزي است كه به نمايش درميآيد. به عنوان مثال حقيقت مخفي قويتر از حقيقت ظاهري است، به عنوان مثال: خداوند، حقيقت مخفي است كه نميتوانيم به وضعي او را مشاهده كنيم و يا لمس كنيم ولي حضور او و نفوذ او بر زندگي بشر بسيار قويتر از يك حقيقت ظاهري است، همانگونه كه خداوند مخفي است ولي آثارش را در آنچه كه خلق كرده ميبينيم.تنظیم:امید واضحی آشتیانی_حوزه علمیه تبیان دکتر اکبر نقوی: مدرس تاريخ هنر در مدرسه "هنر و معماري ايندوس والري" كراچي تاكنون كتابهاي "تصاوير و هويت نقاشان پاكستاني"،1 "پاكستان و خلق هنر"،2 "مجموعه مقالاتي درباره هنر مسلمان"3 و همچنين تاليفاتي در زمينه "صنايع دستي"، "معماري رومي" و "باستانشناسي" از او چاپ و منتشر شده است.1. (كتابي است كه 50 سال هنر در پاكستان را بررسي ميكند و شامل 350 اسلايد و عكس است). 2. كتابي است براي بچههاي 9 تا 15 ساله؛ او معتقد است تعليم بچههاي مدرسهاي بسيار مهم است چرا كه بايد در مورد كشور، فرهنگ و ميراث خود مطالبي بدانند. 3. تيتر اين كتاب، از سوره نور قرآن استخراج شده است، سوره زيبايي كه ميگويد : خداوند همچون نور است و درخشانتر از هر ستارهاي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]