تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس در روز جمعه ناخن‏هايش را كوتاه كند، عمر و مالش زياد مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812129059




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارشی زیبا و خواندنی از جنگ بدر از حضرت علی علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گزارش زيباي امير مومنان علي عليه السلام از جنگ بدر
جنگ بدر کا محل وقوع
مقدمه: روز هفدهم، يا نوزدهم رمضان، سال دوم هجرت، غزوه بدر روى داد. شمار سپاهيان اسلام، بالغ بر سيصد و سيزده نفر بودند كه براى سوارى فقط دو اسب و هفتاد شتر داشتند.عده سپاهيان دشمن، نهصد و پنجاه مرد جنگى كه ششصد نفر آنان زره پوش بودند و صد است همراه داشتند. در اين جنگ نوع اشراف و مهتران قريش شركت داشتند رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله به ياران خويش فرمود: هَذِهِ مَكَةَ قَد اَلقَت اِلَيكُم اَفلاذَ كَبَدِها؛ اين مكه است كه جگر گوشه هاى خويش را جلوى شما افكنده است.پس از نبرد تن به تن كه ميان شش نفر از پيشتازان قريش رخ داد، دو سپاه به جان هم افتادند و پس از جنگى سخت نتيجه به شكست دشمن و پيروزى سپاه اسلام انجاميد. در اين جنگ هفتاد نفر از مردان قريش به دست مسلمانان كشته شدند. بيش از نيمى از كشتگان بدر، يعنى 36 نفر به دست تواناى على عليه السلام به هلاكت رسيدند و در نيم ديگر كه به وسيله ساير مسلمين و امداد فرشتگان بوده است، آن حضرت سهيم بوده است.پس از پايان جنگ به دستور رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله كشتگان قريش را ميان چاه بدر افكندند. آنگاه رسول خدا بر سر چاه ايستاد و گفت،اى به چاه افتادگان! اى عتبه، اى شيبه، اى اميه، اى ابوجهل، شما بد خويشانى براى پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله بوديد. مردم مرا راستگو دانستند و شما دروغگو، مردم مرا پناه دادند و شما مرا بيرون كرديد. مردم مرا يارى كردند و شما به جنگ با من برخاستيد. سپس گفت: آيا آنچه را پروردگار به شما وعده داده بود حق يافتِد؟ من آنچه را پروردگارم وعده كرده بود حق يافتم.بعضى از صحابه گفتند: اى فرستاده خدا! آيا با لاشه‌هاى مردگان سخن مى‌گويى؟!فرمود: شما گفتار مرا از ايشان بهتر نمى شنويد. چيزى كه هست، آنها از پاسخ دادن عاجزند و گرنه آنچه را گفتم شنيدند و دانستند كه وعده پروردگارشان حق است.گذشته از كشتگان، هفتاد نفر از مردان قريش نيز به دست مسلمانان اسير گشتند كه 68 نفر ايشان با پرداخت سر بها آزاد شدند.... تفصيل اين قضايا را از زبان شيرين امير مؤمنان پى مى گيريم: 
حضرت علي عليه السلام
1- شب پيش از جنگ بدر، جناب خضر را در خواب ديدم. از او خواستم دعايى به من بياموزد كه وسيله نصرت و پيروزى بر دشمنان و مشركان گردد.پس گفت: بگو، يا هو، يا من لا هو الا هو.همين كه صبح شد به محضر رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله شرفياب شدم و خواب شب گذشته را برايش باز گفتم.فرمود: على! اسم اعظم را به تو آموخته‌اند.اين دعا در روز بدر پيوسته ورد زبانم بود. 2- ما در حالى جنگ بدر را اداره كرديم كه غير از مقدار اندکي، هيچ يك از ما صاحب اسب نبود. آن شب تمامى اصحاب و مسلمانان در خواب بودند، غير از رسول مكرم كه در زير درختى با تمام قامت ايستاده بود و تا صبح يا نماز خواند و يا دعا كرد.3- در روز بدر، لختى با سپاه دشمن جنگيدم. سپس نزد رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله باز گشتم تا ببينم او چه مى كند؟ پس ديدم آن حضرت سر بر خاك نهاده و در حال سجده مى گويد: يا حى يا قيوم....دوباره به ميدان بازگشتم و لحظاتى را به نبرد پرداختم. سپس نزد رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله آمدم، ديدم هنوز در سجده است و همان ذكر شريف را بر لب دارد. اين وضع همچنان ادامه داشت، تا آنكه خداى متعال فتح و پيروزى را نصيب او گردانيد.4- در جنگ بدر، من از تهوّر و بى باكى قريش شگفت زده شدم. (و اين در حالى بود كه) وليد بن عتبه را كشته بودم و عمويم حمزه، عتبه را را به هلاك کرده بود و من در كشتن شيبه (فرزند ديگر عتبه) سهيم بودم.هنگامى كه حنظله بن ابى سفيان بر من حمله ور شد، به او مهلت ندادم و با يك ضربت كه بر سر او فرود آوردم، چشمانش از حدقه بيرون افتاد و نقش بر زمين شد و در دم جان سپرد.
امام علي عليہ السلام
5- در روز بدر پس از آنكه آفتاب بالا آمد و همه جا روشن شد، و نبرد بين ما و سپاه دشمن بالا گرفت و صف ما با صف دشمن در هم آميخت (طورى كه دوست و دشمن قابل شناسايى نبود) من به منظور تعقيب و دست يافتن بر مردى از سپاه خصم از معركه خارج شدم. در اين بين چشمانم به سعد بن خيثمه افتاد كه با تنى از مشركان در جنگ و ستيز بود. نبرد بين آن دو در حالى صورت مى گرفت كه هر دو بر فراز تپه‌اى از ريگ و شن قرار داشتند. اما ديرى نپاييد كه سعد، با زخم تيغ حريف از پاى درآمد و شهيد شد.مشرك فاتح كه سر تا پا در حصارى از آهن و پوششى از زره و سوار بر اسب بود، همين كه مرا ديد، شناخت و از اسب به زير آمد و مرا به نام صدا زد و گفت: اى پسر ابوطالب! پيش آى تا با هم به نبرد پردازيم.من به جانب او رفتم و او نيز به پيش آمد.من به سبب آنكه قامتم (نسبت به او) كوتاهتر بود و از طرف ديگر او در بلندى قرار داشت، خود را به عقب كشيدم تا از يك تساوى نسبى برخوردار باشيم.آن بيچاره اين حركت مرا بر ترس و فرار حمل نموده بود. از اين رو گفت: اى پسر ابوطالب! آيا فرار مى كنى؟گفتم: دور شده به زودى باز مى گردد! (ترجمه مثلى است كه در حديث آمده ).وقتى كه من جاى پاى خود را محكم مى كردم و بر خود مسلط و آماده كارزار مى‌شدم، او ضربتى بر من حواله كرد كه با سپر آن را دفع كردم. شمشير او در سپر گير كرد و در حالى كه براى رهايى تلاش مى كرد، من ضربتى بر كتف او فرود آوردم كه از شدت و سنگينى آن به لرزه در آمد و زره‌اش از هم گسست.من پنداشتم كه از سوزش زخم آن ضربت، كار او تمام شده است. ناگاه برق شمشيرى از پشت سرم ظاهر شد. من به سرعت سر خود را پايين كشيدم و آن شمشير فرود آمد و چنان با سر آن مشرك اصابت كرد كه جمجمه او را همراه كلاه خودش به هوا پرتاب كرد و گفت: بگير (اى مشرك) منم فرزند عبدالمطلب. ديدم ضارب، عمويم حمزه و مقتول هم طعيمة بن عدى است.تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه - حسين عسگريمتن روايات:1- عن اميرالمومنين قال: رايت الخضر فى المنام قبل بدر بليله فقلت له: علمنى شيئا انصر به على الاعدا. فقال: قل يا هو يا من لا هو الا هو فلما اصبحت قصصتها على رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فقال لى: يا على! علمت الاسم الاعظم. و كان على لسانى يوم بدر.(1)2- عن على بن ابى طالب: لقد حضرنا بدرا و ما فينا فارس غير المقداد بن الاسود و لقد دايتنا ليله بدر و ما فينا الا من نام، غير رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فانه كان منتصبا فى اصل شحره يصل فيها و يدعو حتى الصباح.(2)3- لما كان يوم بدر، قاتلت شيئا من قتال ثم جئت الى رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله انظر ما صنع؟ فادا هو ساجد يقول: يا حى يا قيوم. ثم رجعت فقاتلت ثم جئت فادا هو ساجد يقول ذلك، ففتح الله عليه.(3)4- لقد تعجبت يوم بدر جراه القوم و قد قتلت الوليد بن عتبه و قتل حمزه عتبه و شركته فى قتل شيبه اذ اقبل الى حنظله بن ابى سفيان فلما دنا منى ضربته حربه بالسيف فسالت عيناه و لزم لارض قتيلا.(4)5-  انى يومئذ بعد ما متع النهار و نحن و المشركون قد اختلطت صفوفنا و صفوفهم؛ خرجت فى اثر رجل منهم فاذا رجل من المشركين على كثيب رمل و سعد بن خيثمه و هما يقتلان حتى قتل المشرك سعدا و المشرك فى الحديد و كان فارسا فاقتحم عن فرسه فعرفنى و هو معلم فنادانى: هلم يا بن ابى طالب الى البراز! فعطفت عليه فانحط الى مقبلا و كنت رجلا قصيرا فانحططت راجعا لكى ينزل الى كرهت ان يعلونى فقال: يا ابن ابى طالب! فررت؟ فقلت: قريب مفر ابن الشترا. فلما استقرت قدماى و ثبت اقبل فلما دنا منى ضربنى فاتقيت بالدرقه فوقع سيفه فلحج فضربته على عاتقه وهو دارع فارتعش و لقد قط سيفى درعه فظننت ان سيفى سيقتله فاذا بريق سيف من ورائى فطاطات راسى و وقع السيف فاطن قحف راسه بالبيضه و هو يقول: خذها و انا ابن عبدالمطلب فالتفت فاذا هو حمزه عمى المقتول طعيمه بن عدى.(5)باقرابه و الرحم فتابى و لايزيدها ذبك لا عتوا.و فارسها و فارس العرب يومئذ عمرو بن عبدود يهدر كالبعير المغتلم يدعو الى البراز و يرتجز و يخطر برمحه مره و بسيفه مره لايفدم عليه مقدم و لايطمع فيه طامع. لا حميه تهيجه و لا بصيره تشجعه.فانهضنى اليه رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و عممنى بيده و اعطانى سيفه هذا ضرب بيده الى ذى الفقار فخرجت اليه. و نسا اهل المدينه بواكى اشفاقا على من ابن عبدود. فقتله الله عزوجل بيدى و العرب لاتعد لها فارسا غيره و ضربنى هذه الضربه و او ما بيده الى هامته فهزم الله قريشا و العرب بذلك و بما كان منى فيهم من النكايه.(6) از  کتاب خاطرات امير المومنين- شعبان خان صنمى1- بحار، ج 3، ص 222.2- ارشاد، ج 1، ص 73؛ بحار، ج 19، ص 279.3- العمده ، ص 363.4- ارشاد، ج 1، ص 75؛ بحار، ج 19، ص 280.5- بحار، ج 19، ص 338.6- خصال ، ص 417؛ بحار، ج 20، ص 243 و ج 38، ص 171؛ اختصاص ، ص 160.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن