واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بیمار خوب و طبیب ایثارگر
درباره سریال «سایه تنهایی»وقتی همه ابزارهای لازم در یك لوكیشن خاص گردهم میآیند، یك داستان متوسط هم میتواند كمی تا قسمتی سرگرمكننده از كار درآید. این معجزه مكان در یك اثر تصویری نام دارد؛ یعنی مكان در یك فیلم سینمایی یا اثری تلویزیونی اگر مناسب و بهینه و در ارتباط با موضوع مورد استفاده قرار گیرد ، میتواند كاری كند كارستان و وقتی این مكان در یك سریال تلویزیونی، بیمارستان باشد، انواع راهكارها و ابزارها برای دراماتیك كردن ماجرا، داستانكها و كاراكترها مهیاست تا بستر اصلی شكل بگیرد و قصه روایتش را تصویری آغاز كند. به گزارش جام جم ، سریال تلویزیونی «سایه تنهایی» لوكیشن خاصی دارد. مكانی كه در بالا ذكر كردیم. كاراكترهای آنجا هم ناگزیر همان 3 دسته پزشكان، بیماران و همراهان مرتبط با آنها نام میگیرند. پس بظاهر هم مكان پر و پیمان است و هم كاراكترها. میماند قصه و موضوع و محتوا، هنر كارگردان در بازی گرفتن و چارچوب ساختن برای عناصر داستان تصویریاش. كاری كه در سایه تنهایی كمی تا قسمتی انجام نشده است یا اگر هم شكل گرفته باشد كامل نیست. این یك سوی قضیه.از طرف دیگر، بیننده و مخاطب با این دست سریالها چندین سال است كه آشناست و اتفاقا مجموعههایی هم دیده كه بعضی از آنها درست به دلش نشستهاند یا دستكم سریالی وزین بودهاند. تولیداتی خارجی مثل مجموعه «پرستاران» یا حتی سریال كرهای «متشكرم» و مجموعه ایرانی «روزگار قریب( »كه البته قسمت اجتماعیاش مد نظر نیست) در این سریالها تكلیف تماشاگر با آنچه میبیند اگر نه در قسمت اول، سرانجام در قسمت سوم روشن میشد و این مخاطب میتوانست با كاراكترها و قصه ارتباط برقرار كند و با یك كاراكتر یا چند تا همذاتپنداری داشته باشد و قصه و حال و هوایش را دربست بپذیرد.تولیداتی خارجی مثل مجموعه «پرستاران» یا حتی سریال كرهای «متشكرم» و مجموعه ایرانی «روزگار قریب در این سریالها تكلیف تماشاگر با آنچه میبیند اگر نه در قسمت اول، سرانجام در قسمت سوم روشن میشد و این مخاطب میتوانست با كاراكترها و قصه ارتباط برقرار كند و با یك كاراكتر یا چند تا همذاتپنداری داشته باشد و قصه و حال و هوایش را دربست بپذیرد.یعنی تماشاگر میدانست كه پزشكان در این مكان خاص یعنی بیمارستان و كلینیك قرار است چكار كنند و اصلا چرا اینگونهاند؟ تكلیف هر پرستار و پزشكی و تكلیف مثلا همسران آنها برای بیننده روشن بود. چرایی نوع رفتارهای هر كاراكتر نیز برای تماشاگر روشن شده بود و این 2 عامل باعث میشدند تماشاگر خواهان گسترش قصه باشد و نسبت به روند شكلگیری و در نهایت پایان داستان به حدس و گمان روی بیاورد. و همه اینها بدین معناست كه بیننده سریال پرستاران یا مجموعه متشكرم و حتی بیننده سریال روزگار قریب داستان را فهمیده و حتی آن را قبول كرده و روند شكلگیری آن را منطقی دانسته و نسبت به سرانجام آنها از این منظر خود را دارای حق قضاوت میداند و نسبت به سرنوشت سریال حساس است.
در سایه تنهایی از مكان استفاده بهینه نمیشود و كل ماجرا ریخته شده روی دوش چند نفر مانند اردلان، هاتفی، تعدادی پرسنل و كادر پزشكی بیمارستان و همچنین بیمارانی كه به آنجا میآیند. به اینها اوضاع و احوال و داستانكهای كادر پزشكی را هم اضافه كنید. یكی در حیطه كاری آنها مثلا نوع رفتار و كردار افرادی مثل اردلان، شجاعی یا هاتفی در تعامل با بیماران و در تعامل با دیگر همكارانشان و دیگری تعامل یا عدم تعامل آنها در زندگی خصوصیشان، مثل رابطه اردلان با همسرش و تفكری كه دربارهاش دارد (این دیالوگها را به یاد آورید كه اردلان اعتقاد دارد همسرش او را به خاطر موقعیت اجتماعیاش میخواهد و این حرفها) یا چیزهایی از این قبیل. درواقع اصلا معلوم نیست چرا این اتفاقات در محلی دیگر روی نمیدهد. هر زن و مردی در یك مجموعه تلویزیونی میتوانند در این قالب عدم تعامل یا تعامل قرار بگیرند و وقتی قرار نیست از مكان و تصویری استفاده شود، چه لزومی دارد كه اردلان پزشك باشد؟! در این خصوص به فیدبك ماجراها یا مثلا پیام و هدف سریال میتوان اشاره كرد. در قسمتهایی آنچنان از بیماریها سخن گفته میشود و علل و عوارض و خبرهایی از این قبیل گفته میشود كه بیننده تصور میكند با سریالی روبهروست كه قرار است در آن پیامهای پزشكی حرف اول و آخر باشد. اگر سایه تنهایی حدود 2سال پیش پخش میشد حتما موفقیت بیشتری كسب میكرد و مانند اكنون با سریالهای مشابه كه در این مدت به نمایش درآمدهاند قیاس نمیشددر مواردی با ایثارگری طبیب روبهرو میشویم كه پزشكان ایثارگرانه و مخلصانه كار میكنند. خب پس از آن بیننده باید چه كار كند؟ هر 2 حالتی كه ذكر شد به تناوب در سایه تنهایی قابل مستفاد است و اصلا كاری به جنبه تصویری ماجرا ندارد. حرفی است كه زده میشود و فیزیك حركتی بازیگران است كه اجرا میشود. بدون این كه یك مجموعه تصویری قابل فهم و منطقی از جمع اینها بیرون بیاید و تماشاگر بتواند با آن ارتباط برقرار كند.مساله دیگر، فضای حاكم بر سریال است. اگر چه قرار نیست در سریالی كه لوكیشن اصلی آن بیمارستان است فقط بخش زایمان تصویری شود كه احتمالا تنها بخش پر از خنده و امید و آرزوست، اما قرار هم نیست از ابتدا فضایی توام با یاس و حرمان و ناامیدی به تماشاگر ارائه شود. نام اثر نیز سایه تنهایی خود به تنهایی برای این القا كافی مینمود.از تمام این مصادیق شاید بتوانیم به این نتیجه برسیم كه سایه تنهایی احتمالا در قسمتهایی از عدم ساختار رنج میبرد. چرا كه حتی میتوانیم در قسمتهایی سایه تنهایی را زنمحور هم قلمداد كنیم و در قسمتهایی خنثی و در مواردی مردمحور، درحالیكه اصلا نیازی به پررنگی و كمرنگی در ساخت یك سریال و در این حیطه وجود ندارد. دست كم شخصیتهای دكتر سرشار، كاراكتر رویا (با بازی خوب نسرین مقانلو)؛ نقش دكتر اردلان (بیژن امكانیان) میتوانستند بسیار بهتر از این ساخته و پرداخته شوند.یك نكته نیز گفتنی است. بسیاری از سریالهای تلویزیونی مانند نان بربری قبل از اینكه از تنور درآیند خیل جمعیت منتظر ظهورشان هستند و داغ داغ بر كف دست قرار میگیرند. سریالهای 90 قسمتی یا مناسبتی یا سریالهای الف و... از این جملهاند، اماتولیداتی هستند كه از تنور در میآیند، مثل نان شیرمال! دوره مدرن (كه اگر چه قبلا حاكم هر نانوایی بودند، ولی حالا فقط وقتی آرد بیمصرف ناخالصی گوشه دكان بیفتد شانس ظهور پیدا میكنند) كه داغ داغ كف نانوایی میمانند تا چه شود و چه نشود. سایه تنهایی متاسفانه در نوبت پخش مانده است و باید به این نكته توجه كرد و این ماندگی را در نظر گرفت تا انصاف رعایت شده باشد. وقتی سریالی برای 26 قسمت 30 دقیقهای طراحی و سرانجام در 20 قسمت 45 دقیقهای آماده پخش شده و مدام از كنداكتور پخش خط زده میشود و سرانجام میرود روی آنتن، كمی تا قسمتی جذابیتش به دلایل مختلف و البته منطقی از دست میدهد. اتفاقی كه انصافا برای سایه تنهایی هم روی داده است. چه بسا اگر بموقع سایه تنهایی روی آنتن میرفت، سرنوشتی متفاوت پیدا نمیكرد، چرا كه از زمان ساخت آن حدود یك سال و 8 ماه میگذرد و در این گذار فیلمها و سریالهایی هم نمایش داده یا اكران شدهاند كه به هر حال زیرساختی مشابه داشتند و اینها همه به ضرر سایه تنهایی تمام شدهاند.تكلیف هر پرستار و پزشكی و تكلیف مثلا همسران آنها برای بیننده روشن بود. چرایی نوع رفتارهای هر كاراكتر نیز برای تماشاگر روشن شده بود و این 2 عامل باعث میشدند تماشاگر خواهان گسترش قصه باشد و نسبت به روند شكلگیری و در نهایت پایان داستان به حدس و گمان روی بیاورد. یك موضوع دیگر، مقایسه است. مقایسه تطبیقی بین سایه تنهایی و سریالهای مشابه كاری منطقی نیست. اگر مقایسهای بر مبنای تفاوتهای كاری باشد، مشابه آنچه ابتدای نوشتار آمد (بررسی كلی شباهتها و تفاوتها) امری رایج و عرف است، اما بحث مقایسه تطبیقی بویژه برای سریال پرستاران با سریال سایه تنهایی نه انصاف است، نه منطقی. ساخت و ساز سریال پربیننده و خوشساخت پرستاران، حرفهای است. یعنی دستاندركاران تولید میآیند برای مكان خاص و لوكیشن ویژه خود كه همانا یك بیمارستان باشد، یك كلینیك مجهز را برای مدت لازم (حالا هر چقدر كه ضرورت داشته باشد و برای سریال پرستاران 2 سال و 3 ماه) در اختیار میگیرند و با فراغ بال كارگردان و عوامل فنی و تولیدیاش به ساخت و سازشان میرسند؛ روندی كه برای سایه تنهایی (و البته به دلیل ساخت و كار و نوع سریالسازی ما) اصلا قابل تصور هم نیست، پربیراه نیست اگر گفته شود كه امكانات تلویزیونی و سینمایی ما اگر مانند آن ور آبیها بود، قدر مسلم ساخت و ساز تصویری و غنای دراماتیك آثار ما نیز به هر حال میتوانست آنقدر حرفهای از كار درآید كه مشتری خارجی پیدا كند. به امید آن روز!تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 480]