تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833885803




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتاری منتشر نشده از آیت‌الله جوادی‌آملی درباره امام صادق(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه  - ایّام ارتحال ششمین نیّر فروزان بُرج امامت ، حضرت امام صادق (سلام الله علیه) فرا رسید .  این سوک گدازنده را به پیشگاه بقیّه الله (أرواحُ مَن سِواهُ فِداه) و به محضر نائب گرانقدر آن حضرت و حضور امّت ایثارگر اسلامی تسلیت ؛ امیدواریم توفیق اُنس به معارف الهی آن حضرتش نصیب عموم علاقمندان انسانی ـ الهی بشود . امام صادق (سلام الله علیه) گذشته از مزایای عامّة امامت و ولایت ، ویژگی خاصّ دارد که همانند هر یکی از ائمه (علیهم السَّلام) مظهر نامی مخصوص از اسماء حُسنای حقّ اند . حضرتش که به صادق ملقّب شد ، انسانها را به فراگیری صدق دعوت می کند و چنین می گوید : تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدیث (1). قبل از سخن گفتن ، ادب صداقت را بیاموزید . خواه سخن مربوط به امور نظری باشد ، حقّ بگوئید ؛ خواه مربوط به امور عملی باشد ، صادق باشید . تا انسان میزان صدق نشد ، به صداقت آگاه نیست . وقتی به صداقت آگاه نشد ، معیار سخن در اختیار او نیست . نه می تواند سخن بگوید ، نه می تواند سخن سخنوران را بسنجد . زیرا معیار سخن ، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است . و تا روح صادق نبود ، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت . تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدِیثْ . و این صدق چون همان حقّ است و تنها محور تشخیص حقّ عقل است ، حضرتش ما را به تعیین محور صدق که عقل است فرا خواند ؛ فرمود : دُعامَهُ الإنسانِ اَلعَقلْ (2). یعنی انسان زیر بنای حیات او اندیشه است . اگر در مسائل نظر گفته اند : ای برادر ! تو همان اندیشه ای ، در مسائل عمل نیز گفته اند که : ای برادر ! تو همان اراده و نیّت ای . یک انسان باید خوب بفهمد و فهمیده ها را خوب عمل کند . لذا امام ششم (سلام الله علیه) هم ستون اندیشه را عقل می داند ، و هم ستون عمل را عقل می داند که عقل چیزی است ؛ بِهِ یُعبَدُ الرَّحمن وَ یُکتَسَبُ الجِنانْ (3). و این امامان ، عقل منفصل امّت اسلامی اند که در زیارت جامعه به پیشگاه اینها عرض می کنیم : بِکُمْ یُعبَدُ الرَّحمن(4). اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست ، امامان معصوم (علیهم السَّلام) عقل امّت اسلامی اند ، و اگر امّت اسلامی توفیق عبادت دارند ، در پرتو ارتباط با امامان است که بِهِمْ یُعبَدُ الرَّحمنْ . آنگاه برای اینکه انسان هم در بُعد نظر عاقلی نیرومند و هم در بُعد عمل صاحب اراده ای قوّی باشد ، به همة ما آموخت : اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ (5). یعنی انسان مرکّب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست . انسان یک حقیقت دارد که اصلش را روح و فرعش را بدن می سازد . ممکن نیست بدن همتای روح باشد تا در تصمیم گیری های انسان همانند روح نقشی داشته باشد . برای اینکه به ما بفهماند انسان مرکّب از دو حقیقت نیست‌ ، انسان بیش از یک حقیقت ندارد که اصلش روح و فرعش بدن است ؛ چنین فرمود : اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ وَ مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِیَّه(6). یعنی اگر روح تصمیم گرفت ، بدن اظهار ضعف نمی کند . ممکن نیست روح دارای ارادة نیرومند باشد و بدن در پیکار بماند ! اگر بدن اظهار ضعف کرد ، محصول ضعف ارادة روح است . اینچنین نیست که بدن همتای روح در تصمیم گیری نقش مؤثر داشته باشد ! این از غُرر روایات ماست که فرمود : مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِیَّه . اگر ارادة یک ملّتی مستحکم شد ، هرگز بدن آن ملّت اظهار وَهن نمی کند . اگر جان یک ملّتی قوی شد ، بدن نمی ماند . اگر در بلندای سخن امیر سخن علیّ بن أبیطالب (علیهِ أفضَلُ صَلواتِ المُصلّین) می خوانید که : مَا قَلَعْتُ بابِ خِیبَر بِقُوَّهٍ جَسَدانِیَّهٍ وَ لا قُوَّهٍ غِذائِیَهٍ وَ لکِنْ بِقُوَّهٍ مَلَکوتِیَهٍ وَ نَفسٍ بِنُورِ رَبِّها مُضِیئَه(7) ؛ روی قدرت اراده است . اگر حضرتش فرمود : من دَر خیبر را با نیروی بدن نکندم ، با قدرت اراده این در را از جای کندم ؛ یعنی اگر اراده نیرومند شد ، بدن توانمند می شود . قدرت روح است که بدن را نیرومند می کند ، چه اینکه ضعف روح است که در بدن پیدا می شود . این بیان امام صادق (سلام الله علیه) به هر انسانی دستور تقویّت اراده می دهد که چیزی جز خدا نیاندیشد . قدرت اراده در مسائل کمّی او نیست . آنکه در مسائل مادّی نیرومند است ، این گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است . اینکه در گناه نیرومند است ، چون اسیر است و انسان اسیر ، ذلیل . آنکه سَتم می کند ، خواه ستم به خود ، خواه ستم به غیر ، او فرو مایه است و انسان فرومایه از قدرت اراده محروم ! فرمود : اَلظالِمُ ذَلِیلْ . فرمود : ستمکار فرومایه است . ذلّت در ظلم ظهور می کند و عزّت در اطاعت جلوه می کند . آنکه نتواند غرائض را رام کند ، انسان ذلیل است . آنکه نتواند هوس را مهار کند ، انسانی است ذلیل . إنَّ الذَّلِیل هُوَ الظالِمْ (8). چه اینکه ستم پذیر جز فرومایه اَحدی نخواهد بود . لا یَحتَمِلُ الضِیم إلا الذَّلِیل‎ْ (9)؛ از بیانات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است . فرمود : ظلم را جز انسان فرومایه ، اَحدی نمی پذیرد . اگر ستم می کند ، ذلیل است و اگر ستم می پذیرد ، ذلیل . و قدرت اراده انسان را به عدل می خواند که نه سلطه گر باشد و نه سلطه پذیر ؛ و اگر انسان توانست هر سَتمی را در پرتو اتکای به قدرت حق حل کند ، چرا از میدان وسیع اراده مدد نگیرد و بالا نیاید و دست ستم را از آستین ستمکار قطع نکند ؟! که امام ششم فرمود : دَعوَهُ المَظلُومْ تَصعَدُ إلَی السَّماء (10). فرمود : آه مظلوم و دعای ستم دیده به آسمان صعود می کند . این کلمة طیّبه است ؛ اگر خدا فرمود : إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَیِّبْ (11)، امام ششم مُبیّن قرآن است ، می گوید : دعای انسان ستم دیده به آسمان می رود . این آسمان نه یعنی فضای بالا ! آن آسمانی که رزق ما‌ آنجاست . وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُمْ (12). آن آسمانی که این آسمان ها در آنجاست . آن آسمانی که درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهرة کفّار گشوده نمی شود . لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبوابُ السَّماء(13). آن آسمانی که فرشتگان خاصّ صاحبان آنهایند ، گیرندگان وحی آسمانی اند ، وَ اُوحی فِی کُلٍّ سَماءٍ اَمَرَها (14). آن آسمان جای صعود دعای ستم دیدگان است . یعنی اگر یک کسی بداند دعای او به درون آسمان ها راه پیدا می کند ، او هرگز ستم نمی پذیرد ، چه اینکه حاضر نیست ستم بکند . اینها را امام ششم به ما آموخت و راه تقویّت اراده را که همان اصالت عقل است در میدان عبادت خلاصه کرد . به ما فرمود : تنها راه قدرت اراده عبادت است . راهی برای نیرومند کردن نیّت جز عبادت نیست . فرمود : خَفِ الله کَأنَّکَ تَراه فَإنْ لَمْ تَکُنْ تَراهْ فَإنَّهُ یَراکْ . وَ إنْ کُنتَ تَری أنَّهُ لا یَراکْ فَقَدْ کَفَرتْ . وَ إنْ کُنتَ تَری أنَّهُ یَراکْ وَ لکِنْ بارَزتَ بِالمَعصِیَه . فَقَدْ جَعَلتَهُ اَهوَلَ الناظِرینَ إلَیکْ (15). فرمود : آنچنان از خدا بترس که گویا خدا را می بینی . اگر گفتند : اَلإحسانْ أنْ تَعبُدَ اللهَ کَأنَّکَ یَراه (16)، از این بیانات است . فرمود : طوری از خدا بترس که گویا خدا را می بینی . اگر تو خدا را نمی بینی ، او تو را می بیند . و اگر می پنداری که خدا تو را نمی بیند که یک پندار کفر آمیز است . و اگر می دانی که خدا تو را می بیند ، مع ذلک تن به تباهی می دهی ، خدا را از نازل ترین بینندگان قرار دادی که در حضور دیگر ناظران دست به گناه دراز نمی کنی و در محضر خدا دست به گناه آلوده می کنی ! خود امام سخن از إنّهُ یَراه است ، به شاگردان می گوید : کَأنَّکَ تَراه ، از خدا بترسید . این خوف دیگر خوف از جهنّم نیست . این خوف نفسی نیست ، این یک خوف عقلی است . امام خود آنچنان از خدا می ترسد که خدا را می بیند . امّت که امام گونه رفتار می کنند ، طوری از خدا می ترسند که گویا خدا را می بینند . فرق بین امام و امّت همان « إنَّ » و « کَأنَّ » است . امام الگوی امّت است ، خدا را می بیند و می هراسد . امّت گویا خدا را می بینند و می هراسند . این پایگاه رفیع را امام ششم به ما آموخت . وقتی ابن أبی العوجاء در آن مناظره به امام ششم عرض کرد : تو ما را به غائب حواله می دهی ، ذَکَرتَ فَأحَلْتَ عَلی غائِبْ (17). تو ما را به یک امر غائب دعوت می کنی . ما تا چیزی را نبینیم و حسّ نکنیم ، نمی پذیریم ؛ زیرا او اندیشه اش مادّی بود و طرفدار اصالت حسّ بود . حضرت فرمود : کِیفَ یَکُونُ غائِباً مَنْ هُوَ خَلقِهِ شاهدْ (18)، لا یَخلُوا مِنهُ مَکانْ . فرمود : من تو را به یک شاهد و حاضر دعوت کرده ام . خدا که غائب نیست ! خدائی که با شماست ، جائی از خدا خالی نیست ، در هر حال در محضر خدائی ! وَ هُوَ اَقرَبُ إلِینَا مِنْ حَبلِ الوَرید (19)، چگونه غائب است ؟ این سخن کسی است که خدا را با جان می بیند و نه با چشم ؛ که لا تُدرِکُهُ الأبصارْ وَ هُوَ یُدرِکُ الأبصار(20). امام ششم که به این پایگاه رسیده است ، همانند امیر المؤمنین (سلام الله علیه) که می گوید : مَا کُنتُ أعبُدُ رَبّاً لَمْ أرَه (21)، خود می بیند و دیگران را به بینش دعوت می کند . می گوید : می توانید به جائی برسید که گویا خدا را ببینید . این مقام فقط از راه عبادت میسّر است و لا غیر ! آنها که برای امام مقامی فوق مقام امکان قائل بودند ، امامان معصوم (علیهم السَّلام) آنها را تخطئه می کردند . اینچنین نیست که پیغمبر در مقام نازل وحی را تلقّی کند . اگر پیغمبر در مقام نازل وحی را تلقّی کند ، از عمق وحی مستحضر نخواهد بود . ظاهر پیغمبر با ظاهر وحی ، نشئه مثال آن حضرت با نشئه ملکوت و مثال وحی ، نشئه عقل آن حضرت با نشئه عقل وحی و همچنین برتر و بالاتر . اگر حاملان عرش تنزّل می کنند ، اگر جَبرئیل نازل می شود ، گرچه در جهان طبیعت بر پیغمبر نازل می شود ، گرچه فرودگاه حاملان وحی قلب مطهّر آن حضرت است ؛ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِینُ عَلی قَلبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرینْ (25). امّا در مقام اوج اوست که ملک را نازل می کند ، اوست که فرشته ها را تنزّل می دهد ، اوست که صوادر بعدی را فرمان می دهد . همه و همه در تحت تدبیر خدایند ، امّا در مجرای فیض پیغمبر اوّل است و جَبرئیل بعدی و اسرافیل بعدی و میکائیل بعدی و عزرائیل بعدی و دیگر حاملان عرش بعدی . این که اوّلین ظاهر است ، به دستور او فرشته تنزّل می کند و همان مقام برای امام صادق (سلام الله علیه) هست . زیرا این اهل بیت در آنجا یک نور اند و از هم جدا نیستند . سالم بن أبی حفصه می گوید : من در خود هیچ سراغ نداشتم که امام صادق بلا واسطه از خدا سخن بگوید . کسی رئیس مذهب ماست که ارتباط مستقیم با الله دارد . آنگاه ببینیم رئیس مذهب ما به ما چه می گوید ؛ آنکه رهبر اسلام است ، به ما چه می گوید . آنکه رهبر مسلمین جهان است به ما چه می گوید ؛ دستورات ای از امام ششم رسیده است که برخی از آن دستورات را قرائت می کنیم تا روشن شود که حضرت در اصلاح امّت اسلامی چه قدر مهربان و کوشا و دلسوز است ؛ امام باقر دربارة امام صادق فرمود : هذا خِیرُ البَرِیَه(26). بعد از امامان معصوم از تمام مردم ... ما را خیر برسان . اینها را از نیاز به دیگران مستغنی کن ! امام ششم می گوید : وصیّت پدرم در من آنچنان اثر گذاشت که سوگند به خدا تا می توانم در استقلال امّت ام می کوشم . وَاللهِ لا اَدَعُنَّهُمْ حَتّی یَکُونَ رَجُلُ مِنْهُمْ فِی المِثلْ لا یَسئَلُ اَحَداً . فرمود : قسم به خدا من نمی گذارم در بین امّت ما کسی نیازمند به دیگری باشد . در مسائل علمی مستقل ، در مسائل فکری مستقل ، در مسائل سیاسی مستقل ؛ نیازی به غیر نداشته باشند . این سخن امام ششم است . آنگاه می گوید : مردم ! شما اگر بخواهید یک جامعة فاضله داشته باشید ، چاره جز این نیست که این اصول را رعایت کنید ؛ بخشی از این اصول مربوط به مسائل رفاهی است ، بخش دیگر این اصول که زیر بناست مربوط به مسائل اعتقادی و تمدّن اصیل است . امّا آنچه که مربوط به مسائل رفاهی است ؛ فرمود : ثَلاثْ لا تَطِیبُ السُّکنی إلا بِهِنَّ ؛ اَلهَوَی الطَّیِبْ ، وَ المَاءِ الغَزیر ، وَ الأرضِ الخَوّارِه(27). فرمود : سه امر است که زندگی مردم بدون آن سه امر گوارا نیست ؛ داشتن هوای سالم ، داشتن آب فراوان ، داشتن زمین نرم ، آمادة کشت و کار . یعنی بکوشید محیط زیست تان سالم باشد . بکوشید در تولید آب ، در صرف آب از آبهای فراوانی برخوردار باشید . بکوشید سرزمین ای تهیّه کنید که آمادة کشاورزی و باغداری باشد ؛ اینها مربوط به مسائل رفاهی . امّا آنچه زیر بنای تمدّن یک جامعة اسلامی است که اگر یک ملّتی فاقد این اصول بود ، دیگر متمدّن نیست از نظر امام صادق این است ؛ فرمود : ثَلاثْ لا یَستَغنِی اَهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنها ؛ سه چیز است که هیچ گروهی از آنها بی نیاز نیست . اوّل : فَقِیهٌ عالِمٌ وَرِعْ . دوّم : اَمیرٌ خَیِّرٌ مُطاع . سوّم : طَبیبٌ بَصیرٌ ثِقِه . فَإنْ عَدِمُوا ذلِکَ کانُوا هَمَجً رِعاعْ (28). فرمود : اگر یک ملّتی از راهنمائی فقیه عادل محروم بود ، اگر یک ملّتی از داشتن یک ارتش نیرومند و فرمانروایان مهربان و خیر خواه محروم بود ، اگر یک ملّتی از یک سلسله اطبّای حاذق مورد اعتماد محروم بود ، آنها از سعادت و تمدّن سهمی ندارند . اوّل : داشتن مقام شامخ فقاهت است که احکام و حِکم دین را به مردم بیاموزاند . دوّم : داشتن یک فرمانروایان خیرخواه مُطاع که مردم از آنها اطاعت کنند . سوّم : داشتن اطبّای بینای بیدار دل پاک ؛ ثَلاثْ لا یَستَغنِی اَهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنها ؛ فَقِیهٌ عالِمٌ وَرِعْ ، اَمیرٌ خَیِّرٌ مُطاع ، طَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَه . اینها را امام ششم به ما آموخت که فراهم کنیم . برای اینکه مردم به این اصول آشنا بشوند ، فرمود : یا لِیتَ السِیاطْ عَلی رُئُوسِ اَصحابی حَتّی یَتَفَقَّهُوا (29). وقتی شاگردان خاصّ اش را می دید ، می گفت : اَشکُوا إلَی الله وَحدَتِی وَ تَقَلقُلِی(30). یا لِیتَ هذِهِ الطاّغِیَه اذِنَ لِی فَأتَّخِذُ فِی الطائِفِ قَصراً ، فَسَکنْتُ وَ اَسکَنْتُکُمْ مَعِیَ (31). فرمود : من از اینکه حوزة علمیّة من ، من از اینکه دانشگاه الهی من بسته است شکایت به خدا می برم ! ای کاش این طاغوت به من اجازه می داد ، من در طائف که از آب و هوای خوبی برخوردار است حوزة علمیّه می ساختم ، خودم به طائف می رفتم و شما شاگردان ام را به طائف دعوت می کردم ، آنجا شما را به علوم و اصول اسلامی آشنا می کردم ! این خواستة امام صادق است . اگر کسی امکانات دارد ، جوان هست ، از یک آب و هوای معتدلی برخوردار است ، به خودش اجازة بیکاری و تن پروری ندهد ، که اگر به خود اجازة تعطیل داد ، رابطة او با امام اش مستحکم نیست ! حضرت فرمود : ای کاش این طاغوت به من مهلت می داد من در طائف حوزة علمیّه می ساختم و شاگردانی می پروراندم ! اینها را به شاگردان ام می آموختم تا به این علوم الهی آشنا بشوند . ببینید برای یاد دادن امام صادق چه تلاش ها که نمی کند ! اینها را امام ششم به عنوان اینکه شاگردان اش را در جهان ملکوت عظیم کند به ما فرمود . فرمود : می دانید چه گروهی می توانند به امامت برسند ؟ چه گروهی می توانند وارثان انبیاء باشند ، چه گروهی می توانند خلف صالح پیامبران باشند ؟ آنها که گرچه در زمین مستضعف اند ، ولی در باطن عالم عظیم باشند . در مکتب امام صادق آن مستضعف ای می تواند پیروز بشود که فقط مستضعف در زمین باشد . اگر کسی هم مستضعف در زمین بود ، هم مستضعف در آسمان ، او پیروز نمی شود ! تنها کسی پیروز می شود که استضعاف اش فقط در زمین باشد . مؤمن اگر مستضعف است ، استضعاف اش در زمین است ، وگرنه در ملکوت عالم او عظیم است . امام ششم شاگردان آگاه خود را به عنوان عظیم در آسمانها و ملکوت معرفی کرد . فرمود : مَنْ تَعَلَّمَ العِلمْ وَ عَمِلَ بِه وَ عَلَّمَهُ لله دُعِیَ فِی مَلَکوتِ السَّماوات عَظیماً (32). آنکه برای خدا عالم بشود ، برای رضای خدا به علم عمل کند ، برای رضای خدا علم را فرا راه دیگران نصب کند با قلم و بنان و بیان ، او در باطن عالم عظیم است . این انسان عظیم می تواند وارث پیغمبر بشود ! اینچنین نیست هر مستضعف ای بتواند امام زمین بشود ! شما آیة مبارکه را نگاه کنید ، می بینید می گوید : وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الأرضْ وَ نَجعَلَهُمْ اَئِمَهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینْ (33). شارحان اصول کافی در شرح این جمله که امام باقر دربارة امام صادق این آیه را خواند ، چنین گفته اند : مرحوم کُلینی نقل می کند : وقتی امام باقر ، فرزند اش امام صادق را دید ، فرمود : این فرزندم کسی است که خدا دربارة او اینچنین گفت ؛ هَذا مِمَّنْ قالَ اللهُ تَعالی فِی حَقِّه : وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الأرضْ وَ نَجعَلَهُمْ اَئِمَهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینْ (34). در شرح این بیان امام باقر که به آیه استناد کرده است گفته اند : آن کسی که استضعافش فقط در منطقة زمین است ، پیروز است . آن فقط مستضعف مسلمان است . مسلمان اگر مستضعف است ، فقط در منطقة زمین استضعاف به سراغ او آمده است . وگرنه در آسمانها او عزیز است . در باطن عالم عزیز است ، در جان جهان گرانمایه است . انسانی که در جان عالم گرانمایه است ، پیروز است . و ممکن نیست یک مستضعف غیر الهی به مقصد برسد ! و ممکن نیست یک مستضعف غیر دینی به مقصد برسد ! اگر از گودال ای در آمده است ، به گودال دیگر می افتد ، چه اینکه دیده اید . امّا امام صادق شاگردان اش را از گودال حکومت مروانی در آورد ، و اجازه نداد وارد گودال حکومت عباسیان بشوند . فرمود‌ : نه مروانی و نه عباسی ! نه بنی امیّه ، نه بنی عباس . آن مستضعف فی الأرض است که می تواند امام بشود . و اگر کسی مستضعف فِی الأرضِ وَ فِی السَّماء شد ، روزی اگر در این گودال بود و از این گودال بیرون آمد ، به گودال دیگر می افتد . فقط مستضعف فی الأرض است که می تواند امام بشود . همة ذریّة صالحة ابراهیم خلیل ، امام اند . گرچه در قرآن کریم نام امامت را به برخی داده است ، دربارة بسیاری از انبیاء (علیهم السَّلام) سخن از امامت به میان نیامد . امّا این انبیاء ، انبیای ابراهیمی اند . و خدای سبحان دعوت ابراهیم را اجابت کرد . وقتی ابراهیم خلیل عرض کرد : وَ مِنْ ذُریَّتِی ، فرمود : لا یَنالُ عَهدِ الظالِمینْ . من باید امام کنم ، امامت را من باید بدهم ، نه مردم باید بگیرند ! من به ظالم نمی دهم . امامت دادنی است ، نه گرفتنی . چون دادنی است ، من نمی دهم ! نه ظالم نمی گیرد ، من نمی دهم . لا یَنالُ عَهدِی ظالمین را . و اگر در سلسلة ذَراری ابراهیم کسی ظالم نبود و عادل بود ، دعای ابراهیم مستجاب شد . همة ائمه و انبیاء تا خاتم اوصیاء (علیهم آلاف التحیّه والثناء) ذَراری صالحة ابراهیم اند و ائمه اند و امام اند و خدا همانجا امامت ابراهیم را تا آخرین ذریّة صالح اش تصویب کرد . فرمود : من به اینها داده ام . اینها امامان فِی الأرض اند‌ ، چون فقط مستضعف در زمین اند ، نه مستضعف در زمان ، نه مستضعف در سماء . این سخن شارحان اصول کافی است . که خدای سبحان فقط به کسانی امامت می دهد که مسلمان ، موّحد ، پاک دل ، پاک بین و دیگر هیچ ! وقتی توطئه عباسی ها را شنیده اید که پولی فراهم کردند به عنوان وجوه بِریّة شیعیان خراسان ، به مدینه آوردند که بین بنی هاشم توزیع کنند و رَسید دریافت کنند ؛ این عامل توطئه وجوه را از خراسان گرفت ، یا از غیر خراسان گرفت ، به مدینه آورد . بین عدّه ای توزیع کرد و رَسید دریافت کرد . رفت به سراغ امام ششم ، دید در مسجد پیغمبر مشغول نماز است . پشت سر امام صادق نشست ، گفت : امام ششم ! عَجِّلَ وَ انْصَرَفَ وَالصَفَدَ إلَیهْ . فوراً امام نمازش را تمام کرد . به من گفت : دست از این توطئه بردارید . إنَّهُمْ قَرِیبُوالعَهد مِنْ دُولَهِ بَنِی مَروانْ (36). فرمود : دست از توطئه بردارید . این بنی هاشم تازه از زیر سلطة مروانی ها به در آمدند . اینها می گویند : نه مروانی و نه عباسی ! ما از چنگال بنی مروان در نیامدیم که توطئه عباسیّان را امضاء کنیم ! ما اگر از آن ستم در آمدیم ، با ستم دیگر هم می جنگیم . إنَّهُمْ قَرِیبُوالعَهدْ مِنْ دُولَهِ بَنِی مَروان‎ْ . این سخن یک مستضعف الهی است . مستضعف الهی جز به خدا به عهدی تکیّه نمی کند . آنروز امام صادق این توطئه را محکوم کرد ، فرمود : اینها بیچاره اند ، اینها را فریب ندهید ! اینها تازه از چنگال ستم ستمکاران اَموی به در آمده اند ، چرا اینها را گرفتار ظلم عباسیّان می کنید ؟ یا لِیتَ جُورِ بَنی مَروان دامَ لَنا ، وَ‌ لِیتَ عَدلِ بَنِی العَباس فِی النّاری . فرمود : در دیدگاه ما نه بنی امیّه و نه بنی عباس ! این مکتب امام ششم است . این می تواند امام زمین باشد . این می تواند وارث پیغمبر باشد . آنکه از چنگال بنی امیّه در آمد ، به دامن بنی العباس پناهنده شد که وارث نیست ! خدا که به او عهد نمی دهد . و عهد خدا هم که گرفتنی نیست ! وقتی نامة منصور دوانقی به پیشگاه امام ششم رسید که لِمَ لا تَخشانا کَمَا یَخشانَا النّاس ، چرا مانند دیگر وعاظّ و سلاطین به دربار ما بار نمی یابی ؟! فرمود : نه من دنیائی دارم که برای صیانت او به سراغ تو بیایم ، و نه تو آخرتی داری که در اثر اشتیاق به آن معارف اُخروی با تو رفت و آمد کنم ! آمدن ام سودی ندارد . این بیان قاطع را امام صادق وقتی می گوید که دربارة بنی مروان هم آن بیان قاطع را داشت . آنگاه از راه فریب و نیرنگ منصور دوانقی نوشت : تَذهَبُنَا لِتَنصَحَنَا . به سراغ ما بیائید تا ما را نصیحت کنید ، چون دیگر وعاظ . فرمود : أمّا مَنْ أرادَ الآخِرَه فَلا یَصْحَبُکْ وَ أمّا مَنْ أرادَ الدُّنیا فَلا یَنصَحُکْ (37). آنکه اهل دنیاست که به میل تو سخن می گوید ، نه تو را نصیحت کند . نصیحت و موعظه جَذبُ الخَلقِ إلَی الحَقّ است ، نه جَذبُ الخَلقِ إلَی الطَّبِیعَه ، نه جَذبُ الخَلقِ إلَی الخَلق ! ناصح کسی است که مردم را به الله جذب کند . جذب کردن غیر از تبلیغ است . جذب کردن غیر از سخنرانی و گفتن و نوشتن و درس گفتن است ! واعظ کسی است که هنر جذب داشته باشد . وعظ جَذبُ الخَلقِ إلَی الحَقّ است . ممکن است کسی سخنرانی کند ، کتاب بنویسد ، امّا نتواند جاذبه ایجاد کند . جذب کردن کاری است دشوار ! تا انسان خود مجذوب نباشد ، اهل جذب نیست . تا خود الهی نباشد ، سخن اش در دلها کشش ایجاد نمی کند . اینکه خدای سبحان فرمود : أنَّمَا أعِظُکُمْ بِواحِدَه(38)، پیغمبر را واعظ معرفی کرد ؛ چون رفت ، دیگران را می برد . آنکه اهل رفتن است ، به همراه می برد . بالأخره یا می برند ، یا می رود . دیگران را بردند ، دیگران رفتند ، و پیغمبر ما را به تعبیر صدر المتألّهین (رضوان الله علیه) بردند . خدا وقتی دربارة دیگر انبیاء سخن می گوید ، می گوید : اینها آمدند . وقتی دربارة خاتم انبیاء (علیهم سلام الله) سخن می گوید ، می گوید : من آوردم اش ! دربارة انبیای دیگر سخن از رفتن است . دربارة خاتم انبیاء سخن از بردن است . اگر دربارة موسی است ، می گوید : فَلَمّا جآءَ مُوسی لِمیقاتِنا (39). و اگر سخن از سیر جهانی و الهی ابراهیم است ، می گوید : إنّی ذاهِبٌ إلی رَبّی . امّا وقتی سخن از سیر ملکوتی پیغمبر است ، می گوید : سُبحانَ الَّذِی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَی المَسجِدِ الأقصَی اَلَّذی بارَکنا حُولَه (40). فرمود : آن خدائی منزّه است که پیغمبرش را با کشش برد . عَلی أیُّ حال انبیاء رفته اند . پیروانش را می برند . آنکه توان بردن دارد ، واعظ است . آنکه می تواند به همراه عدّه ای را ببرد ، واعظ است . آنکه فقط حرف می زند ، سخنگو است ، نه واعظ !! آنکه حرف می زند ، توان جذب ندارد . شما دیدید خدای سبحان دربارة پیغمبر فرمود : قُمْ فَأنْذِر(41). پا شو ، مردم را بترسان . مگر هر کسی آن هنر را دارد که مردم را بترساند ؟! مگر حرف هر کسی در دیگران اثر می کند که دیگران بترسند ؟! مگر عُرضة انذار نصیب هر کسی می شود ؟ شما وقتی که می بینید علماء را خدای سبحان و در مدارک دینی وارث پیغمبر می دانند ، مهم ترین سمت پیغمبر ترساندن است . فرمود : قُمْ فَأنذِرْ . پا شو ، مردم را بترسان ! مردم فقط از خدا بترسند و دیگر هیچ . اگر از خدا ترسیدند ، از اَحدی نمی هراسد . یکی از عواملی که وادارمان کرد از راه دور به حضور شما بیائیم این است که به شما مردم هر چه خدمت کنند ، جا دارد . به سلام شما مردم از هر راهی بیایند ، جا دارد . شما عزیزانی که روز قدس آیت حقّ بودید . برای شما هر چه انسان سخن بگوید ، عر ض ادب کند ، انجام وظیفه کند ، جا دارید . امام باید افتخار کند ، همانند حسین بن علی بگوید : خدایا ! إنّی لا أعلَمُ اَصحاباً أوفَرُ ، أبَر وَ لا اُوفی مِنْ اَصحابی وَ لا اَهلِ بِیتٍ اَبَرْ مِنْ اَهلِ بِیتِی(42). سالار شهیدان به خدا عرض کرد : پروردگارا ! من یارانی با وفاتر از یاران ام ندیدم ! الآن مقام معظّم رهبری شبانه روز باید شاکر باشد ، امّتی از این با وفاتر نیست . اگر دیدید مسئولین بلند پایه در خاور دور و نزدیک رفتند و با سرفرازی برگشتند ، محصول راهپیمائی روز قدس شما عزیزان است . این فخر را حفظ کنید و بدانید این نعمت را خدای سبحان به شما داد و شاکر باشید و به شکرانة این نعمت نظام تان را تحکیم خواهید کرد . امام ششم در جواب فرمود : من کسی را وعظ می کنم که او اِخلاد إلَی الأرض نداشته باشد . آنکه در دل اش می گوید : سَوآءٌ عَلِینا وَ عَظَلْتَ أمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الواعِظین(43)، من چگونه او را جذب کنم ؟! أمّا مَنْ أرادَ الآخِرَه فَلا یَصْحَبُکْ ، وَ أمّا مَنْ أرادَ الدُّنیاء فَلا یَذهَبُکْ . آنگاه دستور دادند ، دیدند امام صادق نه با پول جذب نمی شود ، زیرا در برابر پول می گوید : نه بنی مروان ، نه بنی عباس ! اگر شما امروز می گوئید‌ : نه شرق و نه غرب ، چون شاگرد امام اید که آنروز گفت : نه بنی مروان ، نه بنی عباس . دید با پول جذب نمی شود ، دید با نیرنگ و دعوت به سلسلة وعّاظ و سلاطین شدن جذب نمی شود ، دستور داد خانة امام صادق را آتش زدند ! مرحوم کُلینی نقل می کند : ناظران دیدند امام ششم پا روی امواج آتش خانه می گذارد ، می گوید : أنَا ابنُ اَعراقِ الثَّری ، أنَا ابنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ الله (44). دیدند پا روی امواج آتش می گذارد ، می گوید : ما فرزندان ریشة زمین ایم . ما فرزند ابراهیم ایم ! یعنی گرچه نُمرود رفت و توی منصور دوانقی جای نُمرود نشسته ای ؛ گرچه ابراهیم رفت و من جای ابراهیم نشسته ام ، ولی حقّ همان است که ما بر نار مسلّط ایم . من فرزند همان ابراهیم ام . آن ندای یا نارُ کُونِی بَرداً وَ سَلاماً عَلی اِبراهیم هم اکنون هم زنده است . مگر ابراهیم نگفت : وَ مِنْ ذُرِیَّتِی ؟ من مگر ذریّة صالح ابراهیم نیستم ؟ مگر ابراهیم مسلّط بر نار نشد ؟ همان ولایت است که اکنون از آستین من ظهور کرده است . أنَا ابنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ الله . أنَا ابنُ اَعراقِ الثَّری . ما فرزند انبیائیم ، ما از یک بیتی تربیت شدیم که ریشه و عِرق اوّلی زمین را اینها تأسیس کردند ، اینها تشکیل دادند . این موضع گیری امام ششم در برابر سیاست ننگین عباسیان و مروانیان . این بیان امام ششم ، آن هم دستورات علمی اش ، آن هم دستورات زهد اش . لذا امام باقر فرمود : هذا خِیرُ البَرِیَه . امام باقر به امام صادق (علیهما آلاف التحیّه والثناء) وصیّت می کند ، می گوید : اُدعُ لِی شُهُوداً (46). چند شاهد حاضر کن تا در حضور آنها تو را وصیّ ام قرار بدهم . شهود را امام صادق اِحضار می کند ؛ حضرت می فرماید : بعد از ارتحال ام کفن ای که برای من تهیّه می کنی ، این است : أنْ یُکَفِّنَهُ ؛ اوّل آن وصیّت یعقوب را ذکر کرده است که یعقوب به فرزندان اش فرمود : یا بَنِیَّ لا تَمُوتُنَّ إلا وَ أنتُمْ مُسلِمُون (47). این وصیّت انبیاء است ؛ یعنی بکوشید اسلام را با خود به قبر ببرید . اینچنین نیست که هر مسلمانی ، مسلمان بمیرد ! اینچنین نیست هر کسی در دنیا مسلمان بود ، در قبر و برزخ هم مسلمان باشد . سخن از مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه (48) است ، نه سخن از مَنْ عَطی حَسَنَهً . سخن این نیست که کسی در دنیا کار خوب کرد ، سخن از آن است که خوبی به قدری ملکه باشد که تامّة مرگ از او نگیرد . مگر مرگ آنچنان قابل تحمّل است که هر علمی در برابر مرگ توان پایداری داشته باشد ؟! هر خُلقی در برابر تامّة موت بماند ! بسیاری از درس و بحث ها با فشار مرگ از یاد انسان می رود . بسیاری از افراد اند در قبر وقتی از آنها سئوال می شود : مَنْ رَبُّکْ ، یادشان نیست . مَنْ نَبیُّکْ ، یادشان نیست ! شما یک کسی که به بیماری حصبه مبتلا شد ، می بینید فشار این بیماری همة خاطرات دوران تحصیل او را از او گرفت . مگر فشار مرگ آنچنان آسان است که انسان هر چه می داند ، به همراه ببرد ! آنقدر فشار مرگ سخت است که فقط ایمان مستقر می ماند و دیگر هیچ . فرمود : فرزندان ام ! لا تَمُوتُنَّ إلا وَ أنتُمْ مُسلِمُون . آنگاه به امام صادق فرمود : بعد از مرگ من ، مرا در آن بُرد ای که نماز جمعه می خواندم ، کفن کنید . وَ أنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُردِهِ الَّذِی یُصَلّی فِیهِ الجُمعَه . بهترین و پاک ترین و حلال ترین مال تان را صرف تحصیل یک پیرهن حلال و طیّب و طاهر بکنید ، در نمازهای جمعه با آن پیرهن نماز جمعه بخوانید و وصیّت کنید که آن را کفن تان قرار بدهد . وصیّت امام باقر به امام صادق این بود که مرا در آن پیرهن ای که نماز جمعه می خواندم ، کفن کنید . وَ أنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُردِهِ الَّذِی یُصَلّی فِیهِ الجُمُعَه . وَ أنْ یُعَمِّمَهُ بِعِمامَهِ ، وَ أنْ‎ یُربِعَ قَبرَهَ أربَعَهِ اَصابِعْ ، ثُمَّ قالَ لِلشُهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ الله (49). آنگاه امام صادق عرض کرد : برای همین شهود را دعوت کردی ؟ فرمود : لِتَکُونَ لَکَ الحُجَّه (50). تا مبادا نگویند امام باقر وصیّت ای نکرد و وصیّ تعیین نکرد ! امّا خود امام صادق در هنگام ارتحال اینچنین فرمود که نزدیک ترین و عزیز ترین دوستان ما را حاضر کنید . حاضر کردند ، سپس فرمود : إنْ شَفاعَتَنَا لا تَنالْ مُستَخِفّاً بِالصَّلاه (51). شفاعت ما شامل کسی که نماز را سبک بشمرد ، نمی شود . چون إنَّ المُصلّی یُناجِی رَبَّه(52). انسان در حال نماز با خدایش مناجات می کند و هنگام نماز فرشته ها طبق نقل مرحوم صدوق در مَن لا یَحضُر به ما می گویند : قُومُوا إلی نِیرانِکُمُ الَّتِی اُوقَدتُمُوها عَلی ظُهُورِکُمْ فَاَطفِؤها بِصَلَواتِکُمْ (53). یعنی برخیزید و آن آتش ها را که قبلاً روشن کردید ، با نماز خاموش کنید . ...




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن