واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طبیعت در ادبیات فارسی(9)قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ، قسمت چهارم ، قسمت پنجم ، قسمت ششم ، قسمت هفتم ، قسمت هشتم مقایسه هماهنگی تصویرها
یكی از نكته هایی كه در شعر گویندگان تا قرن پنجم قابل ملاحظه است و در دوره های بعد اندك اندك از یاد می رود، موضوع هماهنگی تصویرها و عناصر خیال شاعرانه است. در شعر این دوره در مواردی كه صور خیال گسترش می یابد ـ و این كار در وصف و بیشتر در تصویرهای طبیعت دیده میشود ـ نوعی هماهنگی میان تصاویر شعری گویندگان می توان مشاهده كرد كه به تدریج از اهمیت و توجه شاعران بدان كاسته می شود و راز این تناسب میان عناصر خیال در شعر این دوره نسبت به دوره های بعد در این است كه ذهن شاعران این عهد به خصوص گویندگانی كه تا نیمه اول قرن پنجم می زیسته اند، بیشتر از محیط خارج و از طبیعت موجود و محسوس و مادی كمك می گیرد نه از سنت شعر، و چونكه در نظام طبیعت هماهنگی و ترتیب خاص وجود دارد، تصاویر این گویندگان نیز خود به خود دارای نظام مخصوص است كه از هماهنگی اجزای طبیعت سرچشمه گرفته، به تعبیر دیگر باید گفت : از آنجا كه شاعر این دوره تجربه شعری خود را در قلمرو طبیعت و زندگی انجام میدهد، تصاویر او از هماهنگی بیشتری برخوردارند و در دوره بعد تجربه های شعری از حوزه كلمات و زنجیره گفتار شاعران قبلی مایه می گیرد و در اینجاست كه ذهن محور خاصی ندارد و هر كلمه ای می تواند برای او تداعی تصویری، دور یا نزدیك، داشته باشد و حاصل این كار بی نظمی و پریشانی تصاویر شعری گویندگان دوره های بعدی است.شعر فارسی در این دوره رو به سوی نوعی تزیین كه از خصایص زندگی اشرافی است می رود و در مجموع هنر اسلامی در این دوره رو به این مسیر حركت می كند و از قرن چهارم به بعد زندگی مردم نوعی زندگی تصنعی است و از افراط و تفریط بر آن فرمانرواست. شاعران این دوره تصویر را وسیلهای برای القاء معانی ذهنی خود نمی دانند بلكه نوعی تزیین به حساب می آورند كه در هر مدیحهای باید از آن تزیین سود جست مانند رنگی كه باید بر دیوار یا دری به كار رود، بی آنكه توجه شودباینكهآیادرساختمان این دیوار یا این مایه به رنگ نیاز هست واگر هست چه نوع رنگیوچه اندازه.این جنبه تزیینی تصویرها، سبب شده است كه برای گنجانیدن تصویرهای بیشتر، شاعران به جای آوردن تصویرهای تفصیلی ـ با تمام اجزا تصویر ـ می كوشند از استعاره و صورتهای مشابه آن خلاصهتر استفاده كنند. در صورتی كه در دوره قبل تصویر بیشتر تفصیلی بود، با ذكر اجزاء و دقایق آن. چنانكه از مقایسه این دو شعر به خوبی می توان تفاوت این دو مرحله را دریافت : بر پیل گوش قطره باران نگاه كن چون اشك چشم عاشق گریان غمی شده گویی كه پر باز سپید است برگ او منقار باز لؤلؤ ناسفته بر چده كسایی (لباب الاباب، 272.) و : آن قطره باران بر ارغوان بر چون خوی به بنا گوش نیكوان بر زینبی علوی (لباب الاباب، 275 ) كه به تدریج تصویرها روی در كوتاهی دارند و اندك اندك به یك بیت و یك مصرع و حتی نیم مصرع كشیده می شود و یا این تصویر دقیق كسایی از نیلوفر : نیلوفر كبود نگه كن میان آب چون تیغ آب داده و یاقوت آبدار هم رنگ آسمان و بكردار آسمان زردیش بر میانه چون ماه ده و چهار چون راهبی كه دو رخ او سال و ماه زرد وز مطرف كبود ردا كرده و ازار كسایی (لباب الاباب، 271.) كه عینا" در این بیت قطران خلاصه شده، و قطران چیزی هم برآن افزوده است، یعنی زمینه غیر تصویری و مدحی هم بر آن علاوه كرده است :چون سوگوار بداندیش شاه، نیلوفر در آب غرقه و رخسار زرد و جامه كبود قطران (دیوان قطران تبریزی، 74. ) همان تصویری را كه به آن دقت و تفصیل كسایی در شش مصرع آورده بود قطران در یك مصرع خلاصه كرده.
حاصل این طرز تفكر، در شعر نیمه دوم قرن پنجم به طور كامل آشكار می شود و نخستین نشانه های این كار در دیوان عنصری است و اوست كه با دید منطقی و ذهن حسابگر خود اغلب از عناصر تصویری شعر دیگران سود جسته و این طرز استفاده او از خیال های قبلی شاعران دیگر، در دوره بعد سرمشق گویندگانی از قبیل لامعی و امیر معزی می شود و آنها تمام كوشش خود را صرف تنظیم و دسته بندی صور خیال پیشنیان خود می كنند و در نتیجه در دیوان آنها، به ندرت به یك تصویر مادر ـ یعنی تصویری كه برای اولین بار شاعر میان عناصر آن ارتباط ذهنی برقرار كرده باشد ـ برخورد میكنید و از این نظر كه هیچ كدام از این تصاویر حاصل تجربه شخصی شاعر نیست، به هیچ روی در نقد شعر ایشان نمی توان به طور قطعی ریشه های روانی این تصویرها را جستجو كرد و در حقیقت نشانه های طبیعت و ضمیر شاعر را در آنها جست، آنگونه كه ناقدان اروپایی در بعضی موارد درباره شاعران خود كرده اند و از نظر روانی به جستجو در خصایص تصاویر شعری آنها پرداخته اند مانند نقد كارولاین اسپرگون از تصاویر شكیپیر كه درآن به نكات دقیقی از نظر روانی دست یافته است.بی توجهی شاعران اواخر قرن پنجم و آغاز قرن ششم كار را بجایی می كشد كه این تزاحم تصویرها، نوعی تضاد در وصف های شعری این دوره بوجود می آورد، مثلا" در همان لحظه ای كه شاعر از تاریكی دلگیر وسیاه شب سخن می گوید، بی آنكه خود بداند، بدون هیچگونه التفاوتی یا تذكری، از شفق سرخ در افق ـ كه نشانه غروب یا سپیده دم است و طبعا" با سیاهی وصف شده در تصویر قبلی متضاد ـ سخن می گوید، چنانكه در این وصف از دیوان معزی می خوانیم : تیره شبی چون هاویه دادی نشان زاویه چون قطره های روایه، پیدا كواكی بر سما نور از كواكب كاسته دود از جهان برخاسته چون مردم بی خواسته عالم از زینت بی نوا بر جانب مشرق شفق چون لاله بر سیمین طبق كوكب به گردش چون عرق، بر عارض معشوق ما (دیوان امیر معزی، 50.) اگر حركت شعر فارسی را از این نظر ادامه دهیم صورتهای عجیب تری از این ناهماهنگی را خواهیم دید چنانچه در دوره های بعد در شعر عبدی بیگ شیرازی می خوانیم كه : چون موسم دی نسیم شبگیر از آهن آب ساخت زنجیر شد قوس قزح كمان نداف پر گشت ز پنبه قاف تا قاف (عبدی بیگ شیرازی، مجنون و لیلی، 192.) و شاعر دو تصویر قبلی : قوس قزح و كمان را، در كنار برف و پنبه قرار داده و هیچ ملاحظه این را نكرده است كه در وقت باریدن برف، هیچ گاه رنگین كمان پیدا نمی شود و این تضادی را كه از نظر واقعیت میان دو تصویر او وجود داشته احساس نكرده است.كار ناهماهنگی تصویرها، در شعر این دوره به گونه دیگری نیز قابل بررسی است و آن عدم توجه بعضی شاعران، و از سوی دیگر توجه و دقت بعضی است، در مورد طرز استفاده از عناصر خیال و اینكه در هر بابی از چه نوع تصویری باید سود جست. مقایسه شعر فردوسی واسدی به خوبی می تواند اختلاف كار را در مورد این دو شاعر نشان دهد.در سراسر شاهنامه، یك تصویر كه در آن از عناصر تجریدی و انتزاعی كمك گرفته شده باشد، وجود ندارد در صورتی كه گرشاسپ نامه اسدی سرشار است از تشبیهات و استعاراتی كه جنبه انتزاعی و تجریدی دارند و اینگونه تصویرها با حماسه هیچ تناسب ندارد.
نكته قابل ملاحظه این است كه در شعر فارسی از نیمه دوم قرن پنجم و حتی از اوایل قرن پنجم، اگر از دو چهره خلاق ـ یعنی منوچهری و فرخی ـ بگذریم، كوشش شاعران بیشتر در حوزه تركیب و تلفیق صور خیال، كه میراث گذشتگان است، می باشد نه در قلمرو خلق و ابداع تصویرها و ابداع در عناصر خیال، در شعر شاعران از نیمه دوم قرن پنجم بسیار اندك است و مقایسه وصفهایی كه شاعران اواخر این دوره ـ یعنی لامعی و معزی و حتی مسعود سعد وقطران ـ از طبیعت كرده اند به همان اوصاف در شعر گذشتگان، به خوبی نشان می دهد كه هیچ عنصر تازه ای بر عناصرخیال نیفزوده اند و تنها كوشش ایشان متوجه تركیب همان صور خیال پیشینیان است در صورت های دیگر.( شفیعی كدكنی. محمدرضا صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات187تا219) در قسمت پایانی دیگر مقایسه ها را خواهید خواند ...نویسنده : سعیده ره پیماتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1331]