واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: نام او را از مطبوعاتي هاي لبنان بسيار شنيده بودم اما همه آنان در عين تاکيد بر تجربه و تبحر او در روزنامه نگاري و نويسندگي، مي گفتند که گذشت بيش از 93 سال از عمر او ، حافظه چنداني برايش باقي نگذاشته و مصاحبت با وي اين روزها جذابيت چنداني ندارد ولي به هرحال با جمعي از دوستان براي ديدار تشريفاتي هم که شده به دفتر کارش رفتيم چراکه با وجود سن بالاي او هنوز هم رييس «سنديکاي روزنامهنگاران» لبنان است و براي جانشيني هم رقيب چنداني نداشت. البته چاپ سه ماهنامه حرفه اي و يک روزنامه از ديگر امتيازاتي بود که ما را به ديدن او مشتاق تر مي کرد. ملحم کرم ،خود صاحب يک مؤسسه بزرگ مطبوعاتي به نام «الف ليله و ليله» (هزارويکشب) در قلب منطقه مسيحينشين اشرفيه در شرق بيروت است که علاوه بر روزنامه البيرق، سه مجله نيز منتشر ميکند: الحوادث، به زبان عربي ـ ماندي مورنينگ Monday Morning به انگليسي و «لاريو و دوليبان» La Revue de Liban به زبان فرانسه. وقتي او را در دفترش ملاقات کرديم به صداقت کلام افرادي که او را بيش از اندازه پير و کم حافظه مي خواندند بيشتر پي برديم؛ به سختي تکلم مي کرد و خيلي از اسامي را هم از ياد مي برد. بعد از 20 دقيقه کم کم قصد ترک دفتر او را داشتيم اما به ناگاه خاطره اي به يادش آمد که مقدمه اي شد براي درخواستش در پايان اين ديدار؛ خاطره اي که نقلش با کلام آرام وي حدود يک ساعت ديگر ما را در دفتر کرم زمين گيرکرد. به سختي و کلمه کلمه سخن مي گفت اما با اشتياق و دقتي خاص؛ با آغاز اين بخش از سخنانش چشم هاي نيمه بسته اش در طول کل ديدار ما ، باز شد ؛ گويي از خواب بيدار شده باشد. باور نمي کرديم با حافظه ضعيف و کهولت سنش همه چيز را به اين خوبي به ياد داشته باشد، اما او چنين گفت: بعد از آغاز جنگ هاي داخلي لبنان من در فرانسه زندگي مي کردم. روزي در مطبوعات خواندم آيت الله خميني به دلايلي براي ادامه زندگي به حومه پاريس آمده و در نوفل لوشاتو زندگي مي کند. مطبوعات پاريس ابتدا چيز زيادي درباره ايشان نمي دانستند و بيشتر ظواهر ايشان را توصيف مي کردند که مثلا محاسني بلند دارد. آدرس محل سکونت ايشان را به هر زحمتي که بود پيدا کردم و همراه با خانواده براي ديدار آيت الله خميني عازم نوفل لوشاتو شديم. آنجا مرد بسيار ساده اي به استقبال ما آمد و پس از شنيدن نام من گفت: شما ملحم کرم فرزند نويسنده معروف لبناني هستيد؟ او فرانسه را خيلي ضعيف حرف مي زد و بعدا متوجه شديم که او نوه آيت الله خميني است. او مرا نزد امام برد و پس از احوالپرسي به ايشان گفتم خواسته اي از شما دارم؛ ايشان فرمودند چه خواسته اي و من گفتم آنچه تمامي روزنامه نگاران از شما مي خواهند و آن مصاحبه با شماست. آيت الله فقط يک شرط براي مصاحبه گذاشتند و آن اينکه مصاحبه را به زبان فارسي انجام دهند و حال آنکه ايشان عربي را به بهترين شکل ممکن صحبت مي کردند. اين مصاحبه که 40 دقيقه به طول انجاميد با تمام سختي هايش، براي من افتخاري بزرگ بود که همچنان به آن مي بالم . البته دو نفر به نام هاي ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده آنجا حضور داشتند که از اجراي اين مصاحبه به دليلي نامعلوم ناخرسند بودند و دائم سنگ اندازي مي کردند. بعد از مصاحبه فورا با 2 مترجم زبان فارسي، ترجمه مصاحبه را آغاز کرديم و موفق شديم همان روز در نشريات خود، آن را چاپ کنيم و يک نسخه از آن را به محل اقامت آيت الله خميني برسانيم. عکس العمل ايشان براي من خيلي مهم بود. وقتي مصاحبه را ديدند تبسمي کردند و گفتند متشکرم . خاطره اش که تمام شد از ما درخواستي کرد که برايمان کمي عجيب تر از خاطره اش به نظر مي رسيد. اين نويسنده و روزنامه نگار لبناني که اين روزها حتي به سختي راه مي رفت و سخن مي گفت، در سن 93 سالگي گفت که آرزو دارد حتما با محمود احمدي نژاد رييس جمهور ايران هم ديدار کند. براي ما جالب بود که با وجود کم حافظگي در ذکر اسامي مقامات لبنان نام کوچک رييس جمهور ايران را هم به خوبي ذکر کرد و جالب تر خاطره اي است که با تمام جزئيات برايمان از سال ها قبل تعريف کرد. شايد خود او هم به نوعي احساس مي کرد که ما به حافظه اش ترديد داريم و به خاطر همين امر خاطره مصاحبه اش با امام خميني (ره) را بازگو کرد تا توانايي و حافظه اش در اين سن بر ما اثبات شود. او گفت که قول مي دهد ديدارش با احمدي نژاد را تيتر يک تمامي روزنامه ها و مجلات وابسته به سنديکايشان کند. پيرمرد خيلي خسته شده بود ؛ ديگر وقت استراحت او و رفتن و خداحافظي ما بود. خاورم**1030**1431
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]