واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: رئیس پلیس آگاهی استان مازندران جزئیات تازه قتل خانواده مرد تاجر و اعترافات تکاندهنده دو جنایتکار را تشریح کرد.سرهنگ عظیمی در یک گفتوگوی به ایران گفت: ساعت یک و ۴۰ دقیقه بعد از ظهر روز شنبه هشتم آبان کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بابل از قتل فجیع یک تاجر برنج و همسر و دو فرزند خردسالش باخبر شده و تحقیقات ویژه جنایی در اینباره را آغاز کردند.مأموران در تحقیقات دریافتند خدمتکار خانه عصر پنجشنبه پس از خداحافظی با همسر مرد تاجر - معصومه تابنده - از خانه خارج شده است، چرا که او روزهای تعطیل به خانهاش میرفت و صبح شنبه نیز به محل کارش باز میگشت.صبح شنبه خدمتکار زن وقتی به خانه ویلایی مراجعه کرد و چند بار زنگ خانه را زد، اما وقتی جوابی نشنید، تلفنی با شوهرش تماس گرفت و او را در جریان قرار داد. دقایقی بعد نیز همسر وی خود را به ویلا رساند و چند بار زنگ زد، اما وقتی خبری نشد، خود را به خانه سیدجعفر تابنده - پدرزن مرد تاجر - رسانده و از او کمک خواستند.بدینترتیب او همراه زن و شوهر به طرف خانه دامادش بازگشت. وقتی هم به نتیجه نرسیدند، از شوهر خدمتکار زن خواست که از دیوار بالا برود و در را باز کند. آنها پس از ورود به خانه در سرویس بهداشتی داخل حیاط در حالی با پیکر بیجان مرتضی توکلی - صاحبخانه - روبهرو شدند که دهانش با چسب نواری و دستوپاهایش با سیم برق بسته شده بود.
بلافاصله پدرزن مرد تاجر پلیس را در جریان قتل قرار میدهد. دقایقی بعد بازپرس پرونده همراه کارآگاهان جنایی اداره آگاهی و مأموران تشخیص هویت خود را به محل جنایت رساندند. مأموران پس از ورود به داخل خانه و در طبقه دوم جسد علیرضا – ۱۱ ساله – را روی تختخواب یافتند که با یک روسری زنانه خفه شده بود. جسد معصومه ۳۴ ساله که با روسری خفه شده بود در طبقه سوم ساختمان کشف شد. در حمام طبقه سوم نیز جسد خونین عسل – ۷ ساله – پیدا شد.رئیس پلیس آگاهی مازندران ادامه داد: سردار مسکنی فرمانده انتظامی استان مازندران و دادستان شهرستان بابل نیز با اطلاع از جنایت هولناک، خود را به محل حادثه رسانده و دستورات ویژهای صادر کردند. تیم جنایی در ابتدا برای کشف انگیزه قتل و دستگیری جنایتکاران چهار فرضیه انتقامجویی، اختلاف به خاطر ارثیه خانوادگی، سرقت وسایل مربوط به سودجویی یا اخلاقی را مطرح کردند. بنابراین چهار اکیپ ویژه از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی استان تحقیقات ویژه در اینباره را آغاز کردند.در نخستین گامها چند مظنون احضار و تحت بازجویی قرار گرفتند. از سوی دیگر وقتی کارآگاهان دریافتند حدود ۸ ماه قبل خانه تعمیر و نقاشی شده است به تحقیق در اینباره پرداختند. مرد نقاش نیز گفت: مرحوم توکلی برای ساخت و ساز و تعمیرات نیاز به یک بنای ماهر داشت که من هم ابراهیم – یکی از جنایتکاران – را معرفی کردم. چندی بعد نیز متوجه شدم او همراه خواهرزادهاش در خانه ویلایی مشغول کار شدهاند.با کشف این سرنخ مهم ابراهیم و خواهرزادهاش مرتضی احضار شدند. آنها در حالی منکر آشنایی با مرد تاجر بودند که به خاطر تناقضگویی و دروغپردازیهایشان تحت کنترل نامحسوس قرار گرفتند. در شاخه دیگر تحقیقات وقتی قتل با انگیزه سرقت قوت گرفت گروهی از مأموران، خانه ابراهیم و مرتضی – دایی و خواهرزاده – را تحت نظر گرفته و متوجه شدند ابراهیم چند روزی از خانه خارج نشده است. در نتیجه ابراهیم به عنوان مظنون اصلی پرونده احضار شد و این بار پس از چهار ساعت بازجویی فنی، تخصصی لب به سخن گشود و به قتل خانواده مرد تاجر با همدستی خواهرزادهاش اعتراف کرد.وی در بازجوییها گفت: سه هفته قبل از قتل همراه مرتضی در خانه مرحوم توکلی تعمیرات ساختمانی میکردیم. در همین ایام با مشاهده وضعیت مالی صاحبخانه به تصور اینکه پول و طلای بسیاری در خانه دارد نقشه سرقت و قتل را طراحی کردیم. از آنجا که میدانستیم مرد صاحبخانه حدود ساعت ۶ تا ۳۰/۶ صبح برای خرید نان و ورزش از خواب بیدار میشود طبق نقشه ساعت ۶ صبح با خودروی پراید مرتضی خود را به ویلا رساندیم. بعد هم به بهانه برداشتن وسایل و ابزار بنایی زنگ خانه را زدیم اما وقتی کسی در را باز نکرد با تلفن همراه صاحبخانه تماس گرفته و از او خواستیم در را باز کند. دقایقی بعد هم مرد با خوشرویی در را باز کرد. وقتی وارد انباری داخل حیاط شدیم با دسته کلنگ چند ضربه به سرش زده و دو نفری او را به دستشویی داخل انباری بردیم. بعد هم دستها و پاهایش را با سیم برق و دهانش را با چسب نواری بسته و سیم برق را دور گردنش گره زدیم تا اینکه خفه شد. البته هنگام درگیری زن همسایه صدای فریاد مرد صاحبخانه را شنید اما ما را ندید.پس از قتل او، به تصور اینکه ممکن است همسرش نیز ما را از طریق آیفون تصویری دیده باشد با عجله خود را به طبقه سوم ساختمان – اتاق خواب – رساندیم.همان موقع به آرامی وارد اتاق شده و زن جوان را که در خواب بود با چوب دستی زده و سپس با روسری خفهاش کردیم. همان لحظه به سراغ بچهها در طبقه دوم رفتیم که با شنیدن صدای فریاد، آنها از خواب پریده بودند. خیلی سریع دختر و پسرکوچولو را که شوکه شده بودند داخل کمد دیواری حبس کردیم. سپس مرتضی برای اطمینان از مرگ زن، به طبقه سوم رفت و بار دیگر روسری او را دور گردنش فشرد. من هم در این فرصت مقداری طلا از جعبه جواهرات برداشته و لابهلای لباسهایم مخفی کردم.من و مرتضی برای یافتن طلا و پول تلاش میکردیم که ناگهان متوجه شدیم علیرضا و عسل در کمد را باز کرده و قصد فرار دارند، بنابراین از طبقه سوم به طبقه دوم آمده و علیرضا – ۱۱ ساله – را در اتاقش با روسری خواهرش خفه کردیم. عسل با مشاهده این صحنه به اتاق مادرش در طبقه سوم دوید و در حمام داخل اتاق پنهان شد که او را هم با لیف حمام خفه کردیم».رئیس پلیس آگاهی استان مازندران در ادامه گفت: مرتضی نیز پس از دستگیری در بازجوییها ضمن تأیید تمام اعترافهای داییاش گفت: وقتی دختر کوچولو را در حمام پیدا کردیم او با زبان کودکانه و صدای لرزان، التماسکنان از ما خواست او را نکشیم. اما چارهای جز کشتن او نداشتیم. چرا که ما را به خوبی میشناخت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]