تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855364451




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تجربه ای برای زندگی


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: یکی از پرستارهای بیمارستان برایم تعریف می کرد:هر کار کردند نتوانستند رضایت پدر را به دست بیاورند. پسرش بدجوری چاقو خورده بود و چه بسا تا آخر عمر مجبور باشد تاوان این آسیب را پس بدهد.جوانی که چاقو را وارد قفسه سینه تک پسر نوجوان این پدر کرده بود تا خرخره در مستی غرور بود.شیشه غرورش وقتی صدای شکستن داد که دادگاه حکم محکومیتش را صادر کرد. از آن موقع بود که همه ی شیوخ و بزرگان ردیف شدند تا پدر از جوان مغرور درگذرد.اما پدر که حالا یکبار تا مرز مرگ و قتل دلبندش را تجربه کرده بود، روی هیچ کسی را نگرفت. هشت میلیون دیه هم عدد کمی برای خانواده ی طرف نبود. .یکی از روز ها جوان متکبر درخانه پدر را زد! و این بار انگار که کلی از چرک و کثافت و تعفن نخوت از پیکرش ریخته باشد ازاو خواست تا از گناهش درگذرد. نگاه پدر آرام تر شده بود! با گذاشتن شرطی جوان را سفیر کرد تا پیغام را به خانواده خودش برساند.تمام شرط این بود: به جای هشت میلیون تومان، سه میلیون سه ساعت وقت حضور هر دو پدر و هر دو پسر و در پایان سه ساعت، حضور در دادگاه و امضای مدارک رضایت. راستی آن سه میلیون هم نقد باشد و همه هزار تومانی! خانواده ی جوان خیلی خوشحال شده بودند.از یک طرف دیگر پسرشان به زندان نمی رفت و از سوی دیگر هشت میلیون هم سه میلیون تومان شده بود.چه پدر فهیم و نیکو کاری!آنچه نگرانشان می کرد، درخواست سه ساعت فرصت بود! کمی نگران کننده بود. شاید کلکی در کار باشد. نکند ... ساعت هشت صبح در خانه ی پدر به صدا در آمد. پدر پس از باز کردن در، مطمئن شد که جوانک به اتفاق پدر آمده اند.حال پسرش اگر چه کاملاً رو به راه نبود اما با پدر بیرون رفت.پولها را تقدیم کردند." سه میلیون تومان نقد و همه هزار تومانی" این جمله ای بود که جوانک برای ایجاد ارتباط بر زبان آورد. پدر نگاهی به کیسه پول کرد و با علامت دستش به جوانک حالی کرد که کیسه پیش خودش بماند. قرار شد پدرها سوار و پسر ها پیاده آنها را دنبال کنند. جایی کنار یک صندوق صدقات ایستادند: پدر رو به جوانک کرد و گفت: ده هزار تومان از آن پول ها بده پسر من تا بریزد داخل صندوق. جوانک چنین کرد. ماشین 5 دقیقه بعد کنار درب منزلی توقف کرد. دویست هزارتومان بده تا به صاحب این خانه بدهد.معلوم بود که خانواده مستمندی بودند.جوانک چنین کرد. بیست یا سی جا توقف کردند. و حدود ده جا فقط صندوق بود. کم کم جلو درب دادگاه بودند. تقریباً پانزده دقیقه ای هم از سه ساعت فرصت گذشته بود. پدر آرام از ماشین پیاده شد.و پنج دقیقه بعد تمام فرم های رضایت امضا شده بود.وقتی از دادگاه خارج شد خداحافظی هم نکرد.آن طرف تر اما دو جوان با کیسه ای ایستاده بودند که به نظر می رسید مقدار کمی پول در آن است.جوانک دستی در کیسه کرد و حدود بیست هزارتومان باقی مانده را درآورد.چشمانش به چشمان پسر خیره ماند.پدر وقتی از سر خیابان پیچید نگاهش به آنها افتاد که داشتند با همدیگر پول ها را در صندوق صدقات می انداختند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن