واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: انتقاد از نگاه بدبينانه به عملكرد اوباما دکتر صادق زیباکلام در ايران در مجموع، جريان اصولگراي حاکم به علاوه شماري از اصلاحطلبان و برخي ديگر از کارشناسان معتقدند که آمدن و رفتن رؤسايجمهور مختلف در آمريکا اعم از دموکرات يا جمهوريخواه خيلي چيزي را عوض نميکند. از نظر اينان اوباما، بوش، کلينتون، ريگان و... هيچ فرقي ندارند و در حقيقت قدرت اصلي در آمريکا در دست صهيونيستها، لابيهاي قدرتمند صهيونيست، صاحبان صنايع بزرگ و از جمله اسلحه، کمپانيهاي نفتي، بانکهاي قدرتمند و... است و اينها هستند که درباره استراتژي کلان سياست خارجي آمريکا تصميم ميگيرند. از نظر اين تحليلگران، مردم در آمريکا تصور يا احساس ميکنند که با انتخاب کارتر يا بوش يا ريگان يا اوباما باعث تغيير در سياست خارجي کشورشان ميشوند، در حالي که واقعا اينطور نيست و سياستهاي کلان آمريکا را همان شرکتها و لابيها ترسيم ميکنند و هيچ فرقي ندارد که رئيسجمهور که باشد. اين تصوير مقدار زيادي يادگار جهانبيني خاصي است که از دهه 1320 توسط حزب توده به ذهن ما ايرانيان نفوذ کرد. اين ذهنيت ميگويد که صاحبان قدرت و سرمايه همهکارهاند و مردم عادي نقشي در سياستهاي کشورشان ندارند. در نتيجه اين نگاه، بسيار سادهلوحانه است که تصور کنيم با آمدن اوباما يا هر کس ديگري بايد در سياست خارجي اوباما تغيير و تحول گستردهاي را شاهد باشيم. در واقع هر اتفاقي که بيفتد با داشتن چنين نگاهي ما آن را نخواهيم ديد. در حدود 3 ماه گذشته که اوباما رسما وارد کاخ سفيد شده، تم اصلي سخنان و تحليلهاي بسياري از صاحبنظران در ايران به ويژه تحليلگران متمايل به دولت اين بوده که شايد سياستهاي آمريکا بر حسب ظاهر تغييراتي کرده باشد اما کليات آن تغيير نميکند و آنچه عوض شده صرفا اين است که اگر بوش و نئومحافظهکاران در قبال ايران رويکردي خشن و راديکال داشتند، يعني ميخواستند نظام جمهوري اسلامي ايران را با نيروي نظامي يا تحريم ساقط کنند اما اوباما و دموکراتها رويکردي نرم دارند و گرنه اهداف و سياستهاي کلان همان است که بود؛ بنابراين صرفا تاکتيک آمريکاييها عوض شده است. در رسانههاي داخلي، صداوسيما و مطبوعات دولتي به ويژه راديو گفتوگو، کساني که به تحليل و بررسي سياستهاي خارجي آمريکا ميپردازند همه حرفشان همين است که تنها تغيير در رويکرد آمريکاييهاست از رويکرد خشن به نرم و هوشمندانه وگرنه هدف تغييري نکرده است: براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران. تا اينجا درباره شناخت تحليلهاي ما ايرانيان از سياستهاي آمريکا بحث کردم. اما رويکرد ما در اين باره به دليل شناخت و تحليلهاي اينچنيني ماست که تاکنون به گفتمان اوباما درباره ايران هيچ پاسخ مشخصي ندادهايم. به خصوص جريانهاي راديکالتر و وابسته به حکومت هشدار ميدهند مبادا کساني در ايران دچار اين باور غلط بشوند که سياستهاي آمريکا با آمدن اوباما تغييري کرده است. اينان اعتقاد دارند که آمريکا فقط يک ماسک آرمانگرايانه و انسانگرايانه به نام «اوباما» به صورتش زده است. تا وقتي که نگاه ما چنين است، دموکراتها هر کاري که بکنند از طرف ما «تاکتيک» قلمداد ميشود. اگر آمريکاييان قواي نظاميشان را از عراق بيرون بياورند، باز هم ميگوييم تاکتيک است؛ حتي اگر از افغانستان هم خارج شوند، ميگوييم تاکتيک است و هدف همان است که بود و آنها درصدد براندازي ايران هستند. به فرض اگر تمام داراييهاي ما را که در سال 58 بلوکه شد (اگرچه واقعا دارايي چنداني ديگر نمانده) به ما برگردانند از خليج فارس بيرون بروند، عراق و افغانستان را هم ترک کنند حتما باز ميگوييم: «در عربستان هم هستيد!». اگر از عربستان هم بروند، باز ميگوييم: «چرا از اسرائيل حمايت ميکنيد؟» اگر از اسرائيل حمايت نکنند، اين بار ميگوييم نبايد در شمال آفريقا يا در قطر باشند. آن وقت قضيه کودتاي 28 مرداد را نيز پيش ميکشيم. اگر آمريکا بابت اين کارش عذرخواهي کند و حتي غرامت هم بدهد در اين باره بحث ميکنيم که چرا 25 سال به رژيم محمدرضا شاه کمک کردند و اهداف پليدي چون سرکوب مخالفان پهلوي را دنبال كردند. باز هم تاکيد ميکنم مهم نيست که آمريکا چه ميکند. مهم اين است که نگاه ما چون نگاهي ايدئولوژيکمحور است همواره تصور ميکنيم که هر تغييري، استراتژي نرم است و نبايد فريب آن را بخوريم. تا وقتي که آمريکا را امپرياليسم يا استکبار جهاني يا نظام سلطه ميدانيم هيچ تغييري را به فرض وقوع نخواهيم ديد. مثالي که در اينباره ميتوانم بزنم اين است که ما خواهان اين بوديم که آمريکا نظام جمهوري اسلامي ايران را به رسميت بشناسد. وقتي اوباما در زمان تبريک نوروز از عبارت «جمهوري اسلامي ايران» استفاده کرد به نظر من، معنياش اين است که ما را به رسميت ميشناسد. نکته ديگر اين است که فکر ميکنم ما گاهي زور هم ميگوييم. مثلا ميگوييم آمريکا بايد از عراق خارج شود. به نظر من، اين قضيه به ما ارتباطي ندارد. حدود 3 سال پيش انتخاباتي نسبتا آزاد در عراق انجام شد. بهاين ترتيب، دولت مالکي مشروعيت دارد و خواستِ مردم است. اين دولت عراق با آمريکا پيمان بسته که چند سالي را در آنجا باشد، حال فرقي ندارد که 3 سال است يا صد سال، مهم اين است که اين قضيه مربوط به دولت مشروع عراق است. همچنين اينکه ميگوييم آمريکا بايد از خليج فارس و قطر و... بيرون برود، دستکم در اين شرايط به ما ربطي ندارد. کشورهايي مثل عراق و قطر و عربستان و... مستقلاند و نحوه ارتباط آنها با آمريکا به خودشان بستگي دارد. ما بايد خواستههاي خودمان را مطرح کنيم از جمله لغو تحريمها، بازگرداندن داراييها، دنبال نکردن سياست براندازي و... اما باز هم ميگويم که بحث چيز ديگري است: ما اساسا آمريکا را قبول نداريم. از نظر ما، يک ستيز تاريخي بين ملل محروم ولي مستقل با نظام سلطه وجود دارد که پرچمدار آن ايران اسلامي است. وقتي اينطور نگاه ميکنيم پس مهم نيست که آمريکا چه کار بکند. البته نميگويم که آمريکاييان بيگناهند و همه مشکلات از ماست. درباره کودتاي 28 مرداد و مسائل بسيار زيادي در زمان رژيم پهلوي بيترديد آنها نيز نقش داشتند و گناهکارند. اما وقتي که آمريکا را به چشم نظام سلطه نگاه ميکنيم و ميگوييم که با آن مشکل داريم، توقع چه رفتاري از آن داريم؟ به علاوه اين نگاه که آمريکا نظام سلطه است و نهايتا حق- که با ماست- بر آنها پيروز خواهد شد، باعث ميشود خيلي از مسائل را اشتباه ببينيم. متاسفانه پندارگرايي و پنداربافي تاثيرات منفي بسياري در روابط مختلف ما از جمله روابط خارجي نهاده است. منبع: اعتمادملی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]