واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خوب و بد،زشت و زيبا
براي فهم عشق حقيقي نخستين اقدام آشنايي با برخي از مبادي فلسفي در حکمت متعاليه (فلسفه ملاصدرا) مي باشد که به برخي از آن ها پرداختيم تا مسير درک صحيح عشق حقيقي را با سهولت بپيماييم و اکنون ادامه گفتار...3.خير بودن وجود و شر بودن عدموجود خير محض است و در مقابل آن عدم است که شر محض مي باشد. مفهوم خير و شر بديهي هستند و خير بودن وجود و شر بودن عدم نياز به استدلال ندارد. چون چه کسي است که نداند اگر چيزي وجود داشته باشد خوب است و اگر نباشد فقدان آن خوب نيست و بد است.(1) در اينجا ممکن است اين اشکال و سؤال مطرح شود که مگر آفات و شروري كه در بعضي حيوانات مشاهده ميشود مثل نيش مار و عقرب و حشرات موزي و يا برخي از حوادث و اتفاقات ناگوار که براي انسان رخ مي دهد، شر و بد نيستند بطوري که نبودن آن ها بهتر از بودنشان است. مثلاً چه کسي مي تواند ادعا کند که کشته شدن هزاران انسان در بلاياي طبيعي مانند زلزله و نظير آن و يا جنگ ها و خونريزي ها امري نيک و پسنديده است و بودن آنها بهتر از نبودشان است؟!!در پاسخ بايد گفت همه انواع شر بدي در دو دسته اصلي قابل تقسيم بندي اند يعني دو منشأ اصلي دارند: 1. ضعف و نقص وجودي. 2. تزاحمي كه بين دو نحوه وجود در طبيعت حاصل ميشود و وجودي موجب از بين رفتن وجود ديگري ميشود.قبلاً گفتيم که وجود داراي مراتب است و طبقات پايين تر وجود از شدت وجودي کمتر و کمالات کمتري برخوردارند.هر چه كه خير و كمال باشد محبوب و مورد تقاضاست و همه به سوي آن اشتياق دارند و مي خواهند به آن برسند و به طور کلي از دو حال خارج نيست يا آن کمال و خوبي موجود است که در اينصورت ميل به حفظ آن خير وجود دارد و يا مفقود است و انسان آن را ندارد که در اين صورت مطلوب و مورد اشتياق است و شوق به طلب آن وجود دارد. بنابراين به علت ضعف وجودي برخي از شرور و بدي ها نمايان مي شود. مثل جنگ و خون ريزي که ناشي از خوي حيواني و درندگي در برخي انسان هايي است که کمالات وجودي را در خود نپرورانده اند. بنابراين ضعف وجودي و عدم وجود کامل سبب اين بدي ها شده است. از سوي ديگر وجود برخي از شرور در طبيعت مثل مار و عقرب و يا حوادث طبيعي مثل سيل و زلزله براي خود آنها و يا علت و معلولهاي آنها شر نيست بلكه شر بودن آنها از ناحيهي آسيبي است كه به ديگر موجودات وارد ميآورند و حيات آنها را از بين ميبرند.بنابراين بطور کلي مي توان گفت شرور عدمياند و شيء كه وجود دارد خير است.(2)4.کشش به سوي خير و خوبي هر چه كه خير و كمال باشد محبوب و مورد تقاضاست و همه به سوي آن اشتياق دارند و مي خواهند به آن برسند و به طور کلي از دو حال خارج نيست يا آن کمال و خوبي موجود است که در اينصورت ميل به حفظ آن خير وجود دارد و يا مفقود است و انسان آن را ندارد که در اين صورت مطلوب و مورد اشتياق است و شوق به طلب آن وجود دارد.(3) مثلاً همه ما دوست داريم در زندگي در رفاه و آسايش باشيم چراکه آن را خير و خوب مي دانيم بنابراين در تلاشيم تا آنچه را داريم حفظ کنيم و از دست ندهيم و آنچه را که نداريم بدست آوريم. ادامه دارد.... پي نوشت ها1. عبدالله جوادي آملي، رحيق مختوم، ج2 ،ص 1572. محمدبنابراهيم صدرالدين شيرازي، الحكمه المتعاليه في الاسفار الاربعه العقليه به تصحيح مقصود محمدي،ج 7،ص 853. محمدبنابراهيم صدرالدين شيرازي، ،الحكمه المتعاليه في الاسفار الاربعه العقليه ،ج 2 ،ص 237 سايت تبيان ن- رادفر کارشناس فلسفه اسلامي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]