تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداى والا مى فرمايد: وقتى بنده من كار نيكى اراده كند و نكند آن را يك كار نيك براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833477463




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هر روز خوب، بد و زشت را می بینیم


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هر روز خوب، بد و زشت را می بینیم صادق وفایی

چند روز پیش دیدمش. "خوب، بد، زشت " را می گویم. این دفعه با دفعات قبل فرق داشت. نسخه دیجیتال و زبان اصلی بود. دوبله اش را دیده بودم، محشر بود. ولی بدون دوبله هم زیبا بود. فکر کردم داستان "خوب، بد، زشت" چقدر شبیه داستان جامعه ماست. اشتباه نشود؛ اصلا موضوع سیاسی نیست. این یادداشت هم نقد فیلم است و هم یک نقد اجتماعی. داستان درباره دویست هزار دلار سکه طلا است که در خلال جنگ داخلی آمریکا مفقود می شود. این پول متعلق به سواره نظام سربازان اتحادیه، به عبارتی کنفدرات ها یا به زبان خودمانی یونیفرم خاکستری هاست. داستان را همه می شنوند و در پی بدست آوردن پول بر می آیند. ابتدای فیلم به معرفی سه شخصیت محوری فیلم می پردازد. اول "زشت" معرفی می شود، بعد نوبت "بد" است. سپس تماشاگر با "خوب" آشنا می شود. بد کسی است که به او پول می دهند و هر چه بخواهند انجام می دهد. یعنی یک مزدور. زشت یک دزد خانه به دوش است اما جدی است و اگر هدفی داشته باشد حتما بدستش می آورد. خوب هم یک کابوی تنهاست که خلافکاران فراری را تحویل داده و هنگام اعدام با شلیک تفنگ طناب دارشان را پاره می کند و پول جایزه را نصف نصف با فراری از اعدام جسته تقسیم می کند. شاید تعجب کنید که چرا کابوی ناشناس در این بازی در جای خوب نشسته و بقیه در جایگاه های دیگر. به جواب سوالتان در آخر فیلم می رسید و جواب این است که خوب به حقش قانع است و به حق دیگری دست درازی نمی کند و اگر نه او نیز مثل من و شما خاکستری است. نه سیاه؛ و نه سفید. بد و زشت برای رسیدن به دویست هزار دلار از هیچ عمل ناجوانمردانه ای فروگذار نمی کنند اما جایی که بد، در خباثت زشت را دور می زند، رفاقت قدیم را زیر پا گذاشته و به سختی شکنجه اش می کند، بد می شود وزشت را مظلوم می یابیم. با زشت همدردی می کنیم با خود چنین توجیه می کنیم که این پول حق بد نیست زیرا حالا در کسوت یک نظامی آبی پوش در آمده و با رانت خواری در پایگاه نظامی برای خود کاسبی خوبی بهم  زده است اما زشت امتیازهای بد را ندارد ولی می دانیم که عزم راسخی دارد. این میان خوب بین او دو قرار دارد. بد که زشت را از میدان بدر کرده خطاب به خوب که قبلا با زشت شریک بوده می گوید: "معامله همان معامله سابق است. فقط شریکت  عوض شده است." در ابتدا خوب با زشت شریک می شود و از اعدام نجاتش می دهد اما وقتی با بهانه گیری زشت روبرو می شود از شراکت انصراف داده و زشت را رها می کند.زشت که دلخور شده درصدد انتقام برمی آید و تا حد مرگ خوب را آزار می دهد. این جاست که زشت و خوب نیمه جان با ماجرای پول ها روبرو می شوند. زشت که می خواهد کار خوب را تمام کند با سرباز در حال مرگی روبرو می شود که پول ها را دفن کرده و نشان قبرستانی را می دهد که پول در آنجا مخفی شدهاست. اما موقع آوردن نام اسم قبری که پول در آن پنهان شده بیهوش می شود.بد که سراپایش از طمع می لرزد می رود آب بیاورد. وقتی باز می گردد خوب را می بیند که کنار جسد سرباز مذکور افتاده و متوجه می شود که خوب اسم قبر را می داند. حالا مجبور است خوب نیمه جان را نجات دهد و او را به دوش بکشد. خنده تماشاگر از طرز برخورد زشت با خوب بالا می گیرد. باران ناسزا تبدیل به چاپلوسی و تعریف و تمجید می شود. حالا زشت اسم قبرستان را می داند و خوب اسم یک قبر در قبرستانی یه بزرگی یک شهر. بازیگران فیلم هر یک در جایگاه خود عالی اند و پرداخت شخصیت ها بی نقص است. "کلینت ایستوود" در نقش خوب یا همان کابوی تنهای وسترن های اسپاگتی سرجیو لئونه کبیر. "ایلای والاک" در نقش زشت و "لی وان کلیفت" در رل بد؛ با بازی زیبای خود شما را میخکوب می کنند. لازم به ذکر است که این فیلم یکی از وسترن های سه گانه ی  اسپاگتی استاد سرجیو لئونه است. این فیلم های وسترن به این دلیل با پسوند اسپاگتی خوانده می شوند چون توسط کارگردانی ایتالیایی ساخته شده اند و آمریکایی نیستند. روال داستان، خوب و زشت را به بد می رساند. و همانطور که روایت شد بد زشت را از سر راه بر می دارد. اما تقدیر دوباره زشت و خوب را به هم می رساند و این دو مقابل بد قرار می گیرند. زشت که سعی دارد اعتماد خوب را جلب کند می گوید: "ما باید با هم رو راست باشیم. من اسم قبرستان را می گویم تو اسم قبر را بگو." این کار زشت مصداق دیپلماسی است یعنی یکی بده یکی بگیر. در گیرودار جنگ زشت، خوب را جا می گذارد و حالا که اسم قبر را می داند روانه قبرستان مورد نظر می شود. اما خوب و بد سر می رسند و دوئل نهایی در قبرستان رخ می دهد. بد توسط خوب کشته می شود و زشت که اسلحه اش از قبل توسط خوب خالی شده، مجبور به کندن می شود. اما نه آن قبری که خوب اسمش را گفته بود بلکه قبر کناری را باید بکند. چون خوب به او اعتماد نداشته و می دانست که زشت وفادار نخواهد بود. در فیلم چند دیالوگ بسیار مهم داریم. اولی در ابتدای فیلم است که زشت به خوب می گوید:" دو جور آدم توی این دنیا وجود داره دوست من. اونایی که طناب دور گردنشونه و اونایی که با تفنگ طناب رو پاره می کنن. طناب و گردن برای منه پس دفعه بعد سهم بیشتری می خوام." دومی جایی است که زشت از پنچره داخل می آید و خوب را غافلگیر می کند:"  دو جور حشره وجود داره. اونایی که از در می آن تو و اونایی که از پنجره می آن." و سومی هم در قبرستان که خوب به زشت می گوید:" توی این دنیا دو جور آدم وجود داره دوست من. اونایی که هفت تیر پر دستشونه و اونایی که زمین رو میکنن. تو بکن!" این دیالوگ ها شاهبیت های این سروده سرجیو لئونه کبیر است. اما پس از پیدا شدن دویست هزار دلار، خوب  زشت را مجبور می کند که روی صلیب بالای یک قبر بایستد و طناب داری را که خوب آماده کرده بود به گردن بیاندازد. دستان زشت را می بندد؛ چهار کیسه از هشت کیسه طلا را بر میدارد، سوار اسب شده و دور می شود و زشت بحت زده را با کوهی از التماس تنها می گذارد. اما وقتی که زشت کاملا نا امید شده برمی گردد و از دور با اسلحه طناب دارش را هدف قرار می دهد. زشت زمین می خورد. خوب می رود و زشت در حالی که باران ناسزا را نثار خوب می کند به دنبالش می دود. درست مانند اولین باری که خوب رهایش کرد. این جا به یک تسلسل در شاهبیت های فیلم می رسیم:" دو جور آدم توی این دنیا وجود داره. اونایی که طناب دور گردنشونه و اونایی که طناب رو با تفنگ پاره می کنن." خوب به سهمش قانع بود، نصف پول را برداشت و رفت. زشت قانع نیست و در آتش حرص می سوزد. بد هم در دوئل کشته شد و در قبر از پیش آماده شده ای که قسمتش بود، افتاد.حالا که به این جای نوشته رسیده اید، پیش خود قضاوت کنید روزی چند مرتبه خوب، بد، زشت را با چشم خود می بینید. من که هر روز از خانه تا دانشگاه، از محل کار تا خانه، در تاکسی و از هر مبدایی به مقصدی با خوب، بد، زشت سر و کار دارم. اما امیدوارم شما فقط با خوب روبرو شوید!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1207]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن