واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اتفاق خودش نميافتد
رضا كريمي، كارگردان فيلم «انعكاس» درطول دوران فعاليتش نشان داده كه بيش از هر چيز به حضور در بطن سينماي حرفهاي ميانديشد.سينمايي كه در آن تعريف درست داستان، بهرهگيري از بازيگر شناخته شده و كلا عوامل حرفهاي حضور پررنگي دارند. جالب اينكه ميان هر 4فيلم رضا كريمي نوعي ارتباط مضموني به چشم ميخورد و تم خيانت به شكلهاي مختلف در آنها تكرار شده است.«انعكاس» آخرين ساخته رضا كريمي، بهترين فيلم اين كارگردان نيز بهشمار ميآيد و حكايت از اين دارد كه اين فيلمساز در طول بيش از يك دهه حضور بهعنوان كارگردان، به پختگي رسيده است.نكته قابل تأمل در مورد كريمي اين است كه تكليف خود را با نوع سينمايي كه ميخواهد به آن بپردازد روشن كرده است؛سينمايي كه هم تماشاگر عام را جذب كند و هم احترام مخاطب خاص را برانگيزد.• به نظر شما روايت داستان و درواقع فيلمنامه قابل باور بود؟يكي از مشخصات فيلمنامه، باورپذير بودن آن است. اتفاقات بايد طوري نوشته شده باشد كه باورپذير باشد. حتي در مرحله اجرا هم بايد باورپذير باشد و اگر اينطور نبود مردم ارتباط برقرار نميكنند. فيلمنامه به نظر من باورپذير بود و مردم از آن استقبال كردند. درواقع اين هنر فيلمنامهنويس است كه اتفاقاتي كه بهنظر ما باورپذير نيست را باورپذير كند، شخصيتها منطقي باشند و اتفاقات قابلقبول. اگر چنين نباشد، مخاطب هم باور نميكند. نه در اين فيلم، بلكه در فيلمهاي ديگر هم اين اتفاق ميافتد و اين يك طراحي هنري است و براي همين است كه يكسري فيلمها خاص ميشوند. كمتر كسي ميتواند شرايط را باورپذير كند، مگر اين كه طراحي و ايده موضوع بايد تازه باشد ايده بايد تازه باشد تا تماشاگر را جذب كند؛ بايد بهنوعي باشد كه شما در زندگي عادي به آن برنخورده باشيد و اين فيلم را خاص ميكند.«انعكاس» آخرين ساخته رضا كريمي، بهترين فيلم اين كارگردان نيز بهشمار ميآيد و حكايت از اين دارد كه اين فيلمساز در طول بيش از يك دهه حضور بهعنوان كارگردان، به پختگي رسيده است.• تدوين در روايت داستان چقدر تأثير داشت؟درواقع اين جريان مربوط به تدوين نيست و فيلمنامه از اول به اين شكل نوشته شده بود؛ يعني فلاشبك ابتداي فيلم باشد و سپس روايت داستان را شاهد باشيم. اين چيزي بود كه از ابتدا در فيلمنامه نوشته شده بود و اينطوري نبود كه در تدوين اتفاق افتاده باشد. اين نكتهاي است كه بد نيست اينجا به آن اشاره كنم كه بعضي از فيلمسازها، فيلم را ميسازند و بعد در تدوين اتفاقاتي ميافتد، جابهجايي ميشود، يا سر صحنه جابهجاييهايي اتفاق ميافتد. من اصولاً به اين شكل فيلمسازي اعتقاد ندارم. بهنظر من فيلمنامه بايد كامل باشد تا ساخته شود. در كليات آن هيچ بحثي نباشد و در فيلمبرداري نبايد اتفاقاتي بيفتد كه به سود يا به ضرر فيلم باشد كه اين خود يك بحث ديگر است. البته جزئياتي اتفاق ميافتد ولي كليت همان است. ما اين فيلم را زماني شروع كرديم كه همهچيز كامل بود و اين موضوعي كه مطرح كرديد- يعني شكل صحنهها- به فيلمنامه برميگردد.• در مورد وجود يك بازيگر تازه در فيلم يعني شهره قمر كه نقش كمي هم نداشت و حتي جاي كار هم برايش زياد بود،ميتوانستيد از يك بازيگر ديگر استفاده كنيد چرا ايشان اين نقش را بازي كرد؟البته بهنظر من سكانسهاي زيادي را بازي نكردند، اما ما از خيلي بازيگرهاي آشناي ديگر هم تست گرفتيم اما به نتيجه نرسيديم. به نظر من اين نقش، به نوعي يك تيپ بود و زمان زيادي هم براي ارائه خودش نداشت، فيلم 3 شخصيت داشت؛ نسيم، شهروز و سينا. به هميندليل اين نقش فرصت زيادي براي نشان دادن خودش نداشت. نقش خانم قمر نقشي بود كه يك مأموريت داشت و بايد آن را انجام ميداد و مهم بود كه ما چه شخصيتي را انتخاب كنيم كه با آن تيپ هماهنگ باشد. يعني آن آدم بايد شخصيتي بود كه جز توان بازيگرياش تيپش هم با نقش هماهنگ باشد و اين براي من نكته مهمي بود و من ميخواستم در اين شخصيت لحاظ بشود و توان بازيگري اين شخص هم سنجيده شود. ما از آدمهاي زيادي تست گرفتيم. من مجموع تواناييهايي كه در مورد خانم قمر ديدم به اين شخصيت ميخورد اما ايشان بيتجربه بود و طبيعتاً چون كار اولشان بود بخشي از اين كار برعهده خودم بود كه چطور هدايتش كنم. اگر يك نقش درست انتخاب شود درصد ريسك را پايين ميآورد. من با توجه به تواناييهاي خودم سعي كردم همه اين قضايا را لحاظ بكنم و فكر كردم اين انتخاب درستي است.
• يك سري سكانسهايي داشتيم كه سينا (گودرزي) مزاحم نسيم (افشار) ميشد اما بعد پشيمان ميشد و دليل آن را هم نيت نسيم ميدانست، فكر ميكنيد اگر واقعاً كسي در اين شرايط قرار بگيرد اين كار را ميكند؟در مرحله بازنويسي فيلمنامه اين بحث وجود داشت. شخصيت سينا، اين پتانسيل را داشت كه انتقام بگيرد. ما به 2دليل به اين سمت نرفتيم؛ اولاً كه وارد يك فضاي كاملاً كليشهاي ميشد و دليل ديگرش هم اين بود كه داستان را از مسير اصلياش منحرف ميكرد. يك قصه خوب بايد اين ويژگي را داشته باشد كه همه چيز در خدمت آن خط مشخص باشد و اين موضوع انتقامجويي، به مسير قصه لطمه ميزد. به نظر ما اين شكل بيشتر درست بود تا پرداختن به حواشي ديگر. • اوايل فيلم مشاهده ميكنيم كه زن همسايه نسيم را سوار يك زانتيا ميبيند و اين ماجرا را به همسرش گزارش ميدهد. همسرش هم به شهروز (همسر نسيم) بابت ماشين تازه تبريك ميگويد. بعد متوجه ميشويم كه تمام اين اتفاقات در يك روز افتاده است. به نظر شما يك بار ديدن يك ماشين، باعث ميشود كه همسايه فكر كند آن ماشين متعلق به نسيم است و همسرش هم به اين قضيه شك كند؟ براي تماشاگر اين تصور بهوجود ميآيد كه اين ماشين قبلاً هم ديده شده است؟طبيعتاً يكسري چيزها هست كه تماشاگر بايد آنها را تصور كند. مثلاً آن همسايه ميداند كه اين خانواده چه چيزهايي دارند و وقتي ماشين را ميبيند، خب به شوهرش ميگويد اينها ماشين تازه خريدهاند. همسر همسايه هم به ديرباز ميگويد، اين اتفاقات با آن اتفاقاتي كه باغبان ديده، هماهنگ است و حتي قصهاي است كه ميتوان به آن پرداخت و ميشود گفت باغبان چيزهايي ديده، همكار شهروز هم نسيم را در بيمارستان ديده است. اين مجموعه اتفاقات باعث ميشود تا شهروز يك بازي را با همسرش شروع كند. ميتوانست همان دقيقه همه چيز را لو بدهد و مستندهايش آنقدر قوي باشد تا زن همهچيز را بگويد. شهروز اين اطلاعات را دارد اما ميخواهد ببيند اگر غيرمستقيم همه چيز را مطرح كند زنش واقعيت را ميگويد يا نه؟ و با اين روش زنش را آزمايش ميكند. بله همه اتفاقات در يك روز بود، اما زن همسايه، باغبان و فيلمبردار عروس همه شاهد حضور اين زن با مرد ديگري بودهاند. رضا كريمي، كارگردان فيلم «انعكاس» درطول دوران فعاليتش نشان داده كه بيش از هر چيز به حضور در بطن سينماي حرفهاي ميانديشد.• اما نسيم هم ماجرا را بدون جواب نميگذارد، براي ساكت ماندن باغبان و نگهبان به آنها پول ميدهد.اشتباه ميكند. البته يك جورهايي اعتراف ميكند كه من يكسري چيزها را از تو پنهان كردهام. انسان وقتي مرتكب يك اشتباه ميشود، ميآيد اشتباهش را با اشتباه ديگري ميپوشاند. فكر ميكند اگر پنهان كند پرونده بسته ميشود. شايد به اين ترتيب مسائل نسيم و شوهرش بيشتر ميشود بنابراين در عالم خودش سعي ميكند همهچيز را پنهان كند. • اما از نظر من ترس نسيم، خيلي مصنوعي بود. در رفتن از بيمارستان، باج دادن به آنهايي كه ديدند ش و... اين ترس، همان تصور خيانت را بهوجود ميآورد كه خيانت كرده اما ما از آن خبردار نميشويم.اين آدم يك مجروح را برده بيمارستان و سروكارش با پليس افتاده است نميداند اين آدم يعني سينا زنده ميماند يا نه. آدم وقتي در اين موقعيت قرار ميگيرد نميتواند منطقي و معقول عمل كند. اشتباه پشت اشتباه باعث ميشود تا مسير غلطي را برود. نسيم چون تصميم دارد پرونده زودتر تمام شود مرتكب اشتباه ميشود. مثل سكانسي كه سينا را ميبرد بيمارستان و دكتر ميگويد اين در حد جنازه است، امكان دارد قتل گردنش بيفتد. نميداند به شوهرش چه بگويد و... خودش ميداند بيگناه است اما همه مستندات اين را نميگويد. همه چيز عليه اين زن است و فكر ميكنم نميتوان اين ماجرا را مصنوعي تلقي كرد. هر آدمي امكان دارد در اين شرايط اين كار را انجام دهد. فرهنگ آدمها با هم متفاوت است امكان دارد كسي بگذارد جنازه بماند و برود و... اما اين ماجراها زندگياش را به هم ميريزد البته ما يك سؤالهايي را براي تماشاچي ايجاد كردهايم كه فكر كند اتفاقي افتاده است .• البته شخصيت شهروز هم، يك شخصيت پولپرست نشان داده ميشود كه بعد ميفهميم اينطور نيست. اينها اشتباه محسوب نميشود. درواقع يكسري اطلاعات ناقص به بيننده داده ميشود كه ديرتر كامل ميشود تماشاگر با خودش يكسري پيشبينيهايي ميكند اما دچار اشتباه نميشود. طبيعت تماشاگر اين است كه پيشبيني كند. اين پيشبينيها گاه درست است و گاه غلط. همين درگيريهاست كه تماشاگر را نگهميدارد و به عمد در قصه گذاشته شده است. • در مورد اينكه فيلمتان به جشنوارهاي در آمريكا دعوت شده چه نظري داريد؟ چون اصولاً در اين جشنوارهها فيلمهايي از جنس ديگر پذيرفته ميشوند.فكر ميكنم در مورد نگاههاي جشنوارهاي خارجي تغييراتي دارد ايجاد ميشود. يك زمان در اين جشنوارهها خيلي از اين فيلمهاي ايراني استقبال ميشد، خيلي فيلمها با اين نگاه ساخته ميشد تا در اين جشنوارهها شركت كنند كه شايد اين نگرش باعث ميشد سينماي ما را پس بزنند، تفكري حاكم شده بود كه فيلمي بسازند تا در آن جشنوارهها از آن استقبال شود و برنامهريزي ميشد. اما مدتهاست كه ديگر از اين دست فيلمها استقبال نميشود. ولي وقتي يك جشنواره در آمريكا يك حركت اينشكلي كرده است، فكر ميكنم اتفاق خوبي افتاده. چرا كه قبلاً بهاصطلاح از فيلمهاي تجاري استقبال نميشد اين موضوع مربوط به نگرش آنهاست. نيت اين فيلم مشخص بود، اين فيلم براي مردم ساخته شده و در نهايت ما ميخواستيم هم مخاطب خاص، فيلم را قبول داشته باشد هم مخاطب عام. شايد نگرش صادقانه ما باعث شد تا فيلممان در اين جشنواره شركت كند. لابد مضمون تازهاي ديدهاند. به نظر من به نفع سينماي ايران بود.• و حرف آخر؟خوشحالم كه مردم براي فيلم تبليغ كردند تا روند صعودي داشته باشد. كمتر اين اتفاق پيش ميآيد. وقتي فروش فيلم رشد ميكند يعني مردم دوست داشتند و اين مهمترين موفقيت براي من است. اميدوارم بتوانم اين مسير را ادامه بدهم. منبع : همشهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]