واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ...چون من نرفتم دنبال این که حالا چون بنیامین معروف است، از او آهنگ بگیرم. وقتی مشغول ساخت آلبومم بودم، نیما در استودیو، کاری را گذاشت که بشنوم... همه چیز اتفاقی بود گفت و گو با سهیل تهرانی به بهانه آلبوم «باورم کن» "باورم کن"، جدیدترین آلبومی است که این روزها به بازار موسیقی عرضه شده است. چیزی درباره این آلبوم نمیشود گفت وقتی تهرانی ترجیح میدهد خود به تمامی علامتهای سؤال پاسخ بدهد.در جایگاه اولین تجربه خوانندگی و در واقع اولین فرصت برای ارائه آلبوم، خود چه نقشی در آن داشتهاید؟ صرف به خواننده بودن اکتفا کرده اید یا تواناییهای دیگری در این زمینه دارید؟به عنوان نوازنده، با سازهای گیتار و کیبورد آشنایی دارم و به راحتی آنها را مینوازم اما این دلیل محکمی برای این که بخواهم خود به تنهایی از پس ساخت و تهیه یک آلبوم برآیم، نیست. چند قطعه از قطعات کل آلبوم را خودم ساختم، یک قطعه را بنیامین و یکی دیگر را حمید عسگری ساخته است. جر دو قطعه ای که این دو آهنگساز و خواننده ساختهاند ما بقی را من و نیما وارسته ساختهایم. اما تنظیم کل قطعات را نیما انجام داده است. در واقع این اولین بار بود که من آهنگ میساختم و اولین کار حرفهای من بود که تجربه کردم.کار کردن با این افراد که در ژانر کاری خود، معروف هستند، به نظر به دلیل اسمشان است. به نظر میرسد سعی کرده اید با آدمهای موفقی کار کنید که موفقیت خودتان تضمین شود. صرفا ً به این دلیل نبوده با این افراد همکاری کرده اید؟نه!با قاطعیت میگویم نه! میدانید چرا؟ چون من نرفتم دنبال این که حالا چون بنیامین معروف است، از او آهنگ بگیرم. وقتی مشغول ساخت آلبومم بودم، نیما در استودیو، کاری را گذاشت که بشنوم. کار را که شنیدم خوشم آمد. نیما گفت اگر دوستش داری میتوانی در آلبومت از آن استفاده کنی. من تا آن موقع نمیدانستم این آهنگ را بنیامین ساخته است. من تاکنون بنیامین را ندیده ام. تنها چیزی که در مورد این قطعه میدانستم این بود که ترانه آن را فرید احمدی سروده و تنظیم آن را نیز نیما انجام داده. بعد که متوجه شدید این آهنگ را بنیامین ساخته است آن وقت چه کردید؟ بعد که متوجه این قضیه شدم، سبیار خوشحال تر شدم و بیشتر استقبال کردم. به هر حال او یک موزیسین درجه یک است که به خوبی کارش را بلد است. بنیامین در ژانر خود بسیار موفق عمل کرد طوری که میتوان گفت آلبومش پرفروش ترین در زمان خود شد. فکر میکنید این روزها چرا چنین اتفاقی نمیافتد؟چون الأن خیلی فرق کرده است. سه سال پیش که آلبوم بنیامین به بازار آمد شرایط حاکم بر موسیقی به گونه ای دیگر بود. الأن دیگر کسی دنبال کار اورژینال نیست. مردم دیگر این روزها حوصله ندارند برای خرید یک CD موسیقی به فروشگاه بروند و وقت و هزینه صرف کنند. ضمن این که در موسیقی این همه تنوع هم نبود. اما باز هم بگویم که بنیامین واقعا ً پدیده است و شاید اگر همین روزها هم آلبومش را عرضه میکرد با چنین استقبالی مواجه میشد.ولی به نظر من آن سال، دقیقا ً سال 85 بود و خیلیها بودند که بتوانند به جای بنیامین کار عرضه کنند و موفق هم شوند، اما نشد که پدیده شوند!میدانید چرا بنیامین پدیده شد؟ چون او تقلید نکرد، از هیچ کس تقلید نکرد. برای همین هم موفق است. او خودش یک فضای جدید آفرید.خب کار شما ممکن است قطعاتی که مثلا ً حمید عسگری یا بنیامین ساخته اند، شبیه کارهای خودشان باشد ولی به نظر نمیرسد که شما از کسی تقلید کرده باشد. صدای شما هم تقلیدی نیست.خب به این دلیل که فکر میکردم اگر تقلید کنم، نهایتا ً در یک پروسه زمانی، میتوانم مخاطبهای خود را جذب کنم. بعد از من، به راحتی میروند سراغ همان خواننده ای که من از او تقلید کرده ام. هم صدایش را بیشتر دوست دارند و هم بهتر میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. برای فرار از انگ تقلب چه کردید؟ نیما وارسته خیلی کمکم کرد. کمکهای او واقعا ًمؤثر بود. او در یک فضای جدید واقعا ًمایه گذاشت. مردم با ریتم، خیلی ارتباط برقرار میکنند. ریتم و فضای آهنگ و تنظیمهای نیما عالی بود.در مورد کار حمید عسگری هم به چنین قضیه ای معتقدید؟آن قطعه ای که حمید به من داده بود، با حال و هوای همان روزها بود. او زمانی این آهنگ را به من داد که اصلا ً جایی نشنیده بودم و شبیه هیچ آهنگی نبود. بعد از این که من این آهنگ را از او گرفتم، شبیه آن بسیار شنیدم، اما آن روز واقعا ًیک کار تک بود. همکاری با نیما وارسته به دلیل همکاری با محسن رجب پور بود؟ من قبلا ً کار نیما را شنیده بودم، بنیامین را هم میشناختم. پیش از این داشتم با آهنگساز دیگری یک آلبوم کار میکردم که بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد. صدا و موزیکی که من میخواستم با فضاهای ذهنی آن شخص مناسبتی نداشت به همین دلیل با او ادامه ندادم. طی رفت و آمدهایی که در استودیوی نیما داشتم با او دوست شدم. همین دوستی موجب شد که نیما با سلیقه من آشنا شود و بداند که من دقیقا ً دنبال چه چیزی هستم. من با تمام وجود دنبال این بودم که کار موسیقی انجام دهم و درگیر هیچ حاشیه ای نبودم. در مورد کار ترانه هم همین طور، فرید احمدی وقتی از چشمهای من میخواند که از صمیم قلب میخواهم کار کنم، نه این که صرفا ً کاری انجام داده باشم، خیلی کمکم کرد. من حتی سررشته ای در زمینه شعر و ترانه نداشتم، به واسطه علاقه ام، آن قدر مطالعه و تلاش کردم که خودم توانستم ترانه بنویسم و با وزن و قافیه آشنا شدم. اما باز هم معتقدم که همه چیز یک اتفاق بود و آلبومم یک اتفاق بود، یک اتفاق ساده!با این همه، وقتی کسی بداند کاری که انجام میدهد موجب افتادن هیچ اتفاقی نمیشود، چه اصراری به ادامه کار میتواند داشته باشد!من در مورد کسی نمیتوانم نظر بدهم اما در مورد خودم میتوانم بگویم که به کارم مطمئن بودم و با ایمان آن را انجام دادم. سعی کردم تمام المانهای یک مجموعه، اعم از ترانه سرا، آهنگساز، تنظیم کننده و حتی فضاهایی که مردم دوست دارند را انتخاب کنم. من حتی در انتخاب شرکتی که میخواستم با آن کار کنم هم، حساسیت داشتم. این خودش یکی از المانهای کار است.کی به چنین نتیجه ای رسیدید که انتخاب خوب شرط اول موفقیت است؟اوایل، داشتم راهم را اشتباه میرفتم. داشتم موزیکم را به سمت دهههای 60 و 70 میبردم، فضایی که این روزها اصلا ً مناسب جامعه و مردم نیست.از دهههایی حرف میزنید که ما موسیقیهایی مثل موسیقی بابک بیات را در آنها شنیده ایم. قطعا ً این دههها با وجود چنین آهنگسازان بزرگی، شاهد کارهای ارزشی و ماندگار بودند. اگر در چنین سبک سیاقی ادامه میدادید، شاید راه اشتباه نرفته بودید!درست است که در دهههای 60 و 70 اتفاقهای بسیار خوبی در موسیقی افتاد ولی من معتقدم که این اتفاقها، برای همان دههها مناسب بود. سبک و سیاق کارهای آن دوره، برای همان دوره بود. ولی در دهه 80 ما میبینیم که اتفاقهای خوبی میافتد یا به گفته ای اتفاقهای خوب تر!ولی مثلا ً کسی مثل شادمهر که بی شک، او هم پدیده نیست، اتفاق دهه 70 بود. مردم، هنوز هم آلبوم مسافر شادمهر را گوش میکنند و از آن لذت میبرند!زمانی که شادمهر آمد کسی در موسیقی نبود. او فضای بسیاری برای کار داشت. ولی عملا ً دیدیم که شادمهر ماند! خیلیها همزمان با شادمهر آمدند، اما دیگر کسی حتی از شنیدن یا بردن اسم آنها لذتی نمیبرد، چه برسد به گوش کردن به موزیکشان!شادمهر هنوز هم هست، بله! چون او یک خواننده، یک نوازنده و اصلا ً یک موزیسین تواناست که خیلیها بعد از او خواستند شبیه او بخوانند که موفق هم شدند. شبیه شادمهر خواندن هم خودش توانایی خاصی میخواهد. شادمهر آدم کمی نیست. او آدم بزرگی است. ما الأن 30 نفر داریم که شبیه شادمهر میخوانند و مردم آنها را میشناسند و دوستشان دارند. این یعنی موفقیت!فکر میکنید شما به چنین جایگاه موفقیت آمیزی برسید؟ یا رسیده اید؟ حداقلش این است که میدانستم فضای ارشاد برای صدور مجوز چگونه است و همه چیز را رعایت کردم و بدون هیچ مشکلی، در عرض کمترین زمان توانستم مجوزم را بگیرم. چون با آدمهای حرفه ای کار کردم که به کارشان وارد بودند. به هر حال برای موفقیت صرف این کارها بس نیست. برای خاص بودن کاری نکردید؟هاوس موزیک را برای همین خاص بودن انتخاب کردم، در قطعه اول!ولی مردم که اصلا ً به این طبقه بندی در سبک و سیاق و ریتم و... دقتی ندارند. آنها فقط میخواهند چیزی بشنوند که از آن لذت ببرند. شاید اصلا ً هم برایشان مهم نباشد این موزیکی که از آن دارند لذت میبرندهاوس است، راک است، ترنس است، رپ یا هر چیز دیگری!ولی من دقیقا ً روی قطعه اول ری اکشن مردم را دیدم و دیدم که آنها کنجکاو میشوند که این آهنگ چیست و چرا این گونه ساخته شده است. من خیلی سعی میکنم حرف بزنم. بیشتر اهل عمل هستم تا حرف! سعی کرده ام همه جا روی پای خودم بایستم تا موفق شوم. شناختی هم از فضای موسیقی روز و از سلیقه مردم داشتید؟ اصلا ً نشستید پیش خودتان مردم را روانشناسی کنید؟ آن زمان که با آهنگ ساز دیگری کار میکردم، نه! فقط آن زمان، دوست داشتم کاری کرده باشم. اما به محض این که متوجه اشتباهم شدم، عوض شدم. نیما آمد، فرید آمد و... و خیلی از این اتفاقهای خوب افتاد. با وجود این دوستان با به روزترین آهنگها و نیز با سلیقه مردم، آشنا شدم. وقتی تلاشم را دیدند،کمکم کردند. خودم هم خیلی تلاش کردم تا سلیقه ام را به مردم نزدیک کنم. شاید برای همین بود که "دلم برات گرفته" را با گیتار و تمرین ساختم.با توجه به این تلاش، بازتاب خوبی دیدید؟برای پاسخ به این سوال، نیاز به زمان داریم. حتی شاید این یک آلبوم هم نتواند نتیجه تلاشهایم را بدهد. من حتی برای انتخاب شعرها با مضامین شان تلاش بسیاری کردم.مضامین اشعار انتخاب شده مرتبط به هم هستند ؟به نظر میرسد جایی از امید خوانده ای و جایی از ناامیدی؟در عاشقانه بودن ترانهها، همگی نقطه اشتراک دارند. در این مورد که میگویید نیز، حتی آنجایی که امید هست، باز هم نا امیدی موج میزند. میخواستم کار یکدست باشد. آقای احمدی مشاور من در امر ترانه بود. چون او احاطه خوبی به ترانه دارد، ترجیح دادم این وظیفه را به او محول کنم. همه کارهای او حساب شده بود و صرف خوش آمدن من از یک ترانه، دلیل انتخاب آن ترانه نبود.در مورد آهنگ 8 و 6 چطور؟ما فقط یک آهنگ 8 و 6 مدرن داریم که بعید میدانم حساب شده نباشد. حتی استفاده از سمپل و سینتی سایزرو...به جای سازهای زنده؟حتی این؟ چون همین کاری که ارائه کرده ایم به نظر بهترین کاری بود که با حسمان جور در میآمد. نیما کارش را بلد بود و میدانست از چه افکتهایی استفاده کند که نیاز به نوازنده نباشد. ضمن این که ما از یک ساز زنده که خود نیما آن را نواخته استفاده کرده ایم. این حسها با ساز زنده به این خوبی جواب نمیداد. به عنوان آلبومی که یک تجربه است، چه کارهایی را که در این آلبوم انجام دادی در آلبوم جدیدت انجام نمیدهی؟ آلبوم جدیدم در دست تولید است اما برای جواب دادن به این سوال نمیتوانم بداهه حرف بزنم. گفتم که من بیشتر دوست دارم عمل کنم تا این که حرف بزنم. کارهایی که قرار است انجام شود در طول کار، خود به خود مشخص میشوند. به زمان بیشتری برای پاسخگویی به این سوال نیاز دارم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]