واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: زنان و مردان در رفتار تفاوت های زیادی دارند . مثلاً وقتی یک زن می خواهد سر صحبت را با همسرش باز کند از موضوعهای کاملاً متفاوتی آغاز می کند ، در حالی که مردان زمانی که صحبت می کنند می خواهند افکار و اطلاعاتی را بیان کنند. برای مردان ارتباط برقرار کردن یعنی تبادل اطلاعات ، در حالی که برای زنان این امر به معنی سهیم شدن ، سهیم کردن و صمیمیت و لذت بردن است. هدف زنان از مکالمه این است که احساسِ حمایت کنند و تا جایی پیش بروند که خودشان را بفهمانند و دیگران را بفهمند . مردان به دنبال صحبت های سریع و ترجیحاً جالب و بامزه و از همه مهمتر علمی و مفید هستند . آنها به ندرت " حرف زدن برای حرف زدن " را دوست دارند . در حالی که زنان دوست دارند از احساسات و علائقشان سخن بگویند. زنان بدانند : که مردان چگونه ارتباط برقرار می کنند و مخصوصاً بدانند که آنها چگونه ارتباط کلامی ایجاد می کنند . به مردان کمک کنند تا آنچه را که در درونشان می گذرد ، بهتر و بیشتر با آنان در میان بگذارند . زن عادی ، در مقایسه با مرد عادی در ایجاد ارتباط کلامی استاد است ، مخصوصاً زمانی که ابراز احساسات در میان باشد . مردان بدانند: به شیوه ارتباط برقرار کردن خود و همسرشان توجه کنند . آنان باید بدانند که بین شیوه ارتباط برقرار کردن آنها و همسرشان تفاوت بسیار زیادی وجود دارد . با این شناخت آنان می توانند از خود رفع اتهام کنند و نگرش های دفاعی خود را درباره زنان کنار بگذارند و آنها را متهم نکنند که به طور دائم انتقاد می کنند و نق می زنند . مردان احتمالاً می توانند متوجه شوند که زنان از بیان کردن حالت های روحی خود لذت می برند . زنان این کار را به منظور انتقاد از مردان انجام نمی دهند بلکه بیشتر برای بهبود رابطه و نزدیکتر کردن خود به همسرشان و احساسِ داشتن یار و همراه انجام می دهند . برای زنان بیان کردن حالت های روحی ، حتی احساسات منفی ، نوعی اثبات علاقه است. تفاوت های روانی زنان و مردان: از دهه ۱۹۵۰ به این طرف ، روانشناسی جدید خواسته است از تفاوت های زن و مرد بکاهد ؛ زیرا این تفاوت ها در گذشته ، اغلب برای مطیع کردن و به خدمت گرفتن زنان به کار رفته است . طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در مورد ۶۱ جامعه ، تقریباً ۵۰ درصد زوجها طلاق می گیرند یا می خواهند طلاق بگیرند و این اتفاق معمولاً در سال چهارم یا پنجم زندگی مشترک آنها رخ می دهد . درصد ازدیاد طلاق بین سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ به ۳۰۰ درصد می رسد . ۵۹ درصد خصوصیات و رفتار زیست شناختی مردان و زنان یکی است. هر دو یک مغز ، یک بدن ، دو دست ، دو پا و ... دارند ، نفس می کشند ، غذا می خورند ، می خوابند و ... . اعتقاد به این که تفاوت های ژنتیکی ، غددی ، هورمونی ، اندامی و .... نمی توانند روی روان و رفتار زنان و مردان اثر بگذارند ، کاملاً غلط و ضد علمی است . اگر روان شناسی تفاوت های دو جنس در قرن ۱۹ این اشتباه را مرتکب شد که مرد را به عنوان جنس برتر شناخت تا بتواند زن را پایین بیاورد و او را فقط به نقش های معمولی بارداری ، تربیت فرزندان و تغذیه محدود کند ، این باور نیز می تواند کاملاً اشتباه و خطرناک باشد که زن و مرد مشابه هستند . زن و مرد در حقیقت انسانند ، اما متفاوت . در کتاب ، " کشف کردن تفاوت هایمان " ، اثر ژورتانبنوم ، گفته شده است که برای درک واقعیت چهار روش وجود دارد : فیزیکی ، احساسی ، عقلانی و روحانی . زنان به راحتی می توانند از یک روش به روش دیگر بروند اما مردان با روش فیزیکی و عقلانی راحت ترند . به عنوان مثال مردی که غمگین یا شاد است این حالت ها را با رفتار ( فیزیکی ) خود نشان می دهد . به عبارت دیگر مرد به عمل ، ارجحیت می دهد . زن غم را احساس می کند و حتی می تواند بی دلیل احساساتی شود ، ولی درک این موضوع برای مرد بسیار سخت است . زن به رابطه خود و محیط ، بیشترین ارجحیت را می دهد . برای مرد ، هیجان بیانگر یک مشکل یا تعارض است ؛ پس به دنبال این هیجان می رود تا آن را از بین ببرد و آرامش روحی اش را دوباره به دست بیاورد . برای زن هیجان به صورت بهانه برای ایجاد ارتباط در می آید . زن می خواهد هیجان خود را بیان کند ، آن را با دیگران تقسیم کند و در مقابل ، هیجانهای دیگران را به دست آورد . وقتی زن هیجان خود را برای شوهرش تعریف می کند شوهر به طور خودکار فکر می کند که خودش قسمتی از مشکل است ، او دلیل یا یکی از دلایلی است که این هیجان را به وجود آورده است. بنابراین اغلب به حالت دفاعی، واکنش نشان می دهد . شوهر برای آن که به زنش کمک کند تا هیجان او از بین برود ، به جستجو و پیدا کردن راه حلی برای مشکل می گردد . این کار موجب می شود که زن فکر کند مرد می خواهد عیب او را جبران کند یا می خواهد همیشه حرف آخر را بزند ؛ زیرا مرد هیجان خود را به شیوه عقلانی و اندیشمندانه بیان می کند ، برای همین احساس می کند که مورد حمله قرار گرفته ، و زن احساس می کند که درک نشده است . یک متخصص در زبان شناسی اجتماعی برای درک این که چرا مردان و زنان در ارتباط برقرار کردن این قدر مشکل دارند ، به تحلیل روش های مکالمه و گفتگو بین زنان و مردان پرداخته است. او نشان داده که مردان به اندازه زنان حرف می زنند اما آنها در همان شرایط از همان موضوعها و برای همان هدف ها حرف نمی زنند . زنان برای ایجاد ارتباط و بیان حالت های روحی خود از زبان ارتباطی و صمیمانه ، استفاده می کنند . مردان از زبان برای انتقال اطلاعات و دریافت آن بهره می گیرند . برای مرد ، زبانِ عملکرد ابزاری دارد و برای حفظ استقلال به کار می رود . مردان از واقعیت های عینی و خارجی حرف می زنند ، در حالی که زن از زندگی خصوصی خود برای استراحت و تجدید قوا در سکوت بهره می گیرند . مرد در جمع بیشتر حرف می زند ، مرد سخنرانی می کند و زن تظاهر می کند که گوش می دهد ؛ زیرا برای زن زندگی خصوصی اهمیت دارد و نه موقعیت اجتماعی . به علاوه مردان تنها زمانی در جمع صحبت می کنند که هر بار فقط یک نفر حرف بزند در حالی که زنان وقتی بیشتر از یک صدا شنیده می شود ، راحت تر حرف می زنند . هنگام حرف زدن ، زنان معمولاً به دنبال تأیید شدن هستند ، در حالی که مردان قدرت طلبی می کنند. زنان برای ارتباط برقرار کردن ، ناراحتی ها یا نگرانی های کوچک خود را تعریف می کنند ، مرد بیان ناراحتی ها یا نگرانی ها را به حساب سرزنش یا انتقاد از خود می گذارد. با درنظر گرفتن این موضوع که بین زنها و مردان تفاوت های زیادی وجود دارد (که این تفاوت ها مکمل یکدیگرند). مردان می خواهند که زنان ، کمتر حرف بزنند ، فعالیت های بدنی بیشتری داشته باشند ، کمتر رمانتیک باشند ، کمتر فکر خود را به دیگران مشغول کنند ، به کارشان بیشتر مشغول باشند ، بیشتر منطقی باشند ، بیشتر در خانه بمانند ، کمتر حساس باشند ، خوش قول تر باشند و زودتر حاضر شوند. زنان می خواهند که مردان ، بیشتر حرف بزنند ، بیشتر عاطفی باشند ، فعالیت های بدنی کمتری داشته باشند ، بیشتر رمانتیک باشند ، وقت خود را کمتر به کار و بیشتر برای خانواده صرف کنند ، کمتر حسابگر باشند ، بیشتر به بیرون از خانه بروند و همدردی بیشتری نشان دهند ، کمتر عجله داشته باشند و به سلامت خود بیشتر برسند . با مقایسه یک به یک خواسته های زنان و مردان به نظر می رسد شاهد یک صف آرایی برای نبرد هستیم . نبردی که در آن هر کسی ادعا می کند طرف مقابل او را دوست ندارد ؛ هر کس ، ادراک خود را به عنوان هنجار معرفی می کند که باید دنبال شود . هر دو طرف خیال می کنند که مسئله ، مسئله عشق یا اراده است اما نمی دانند که تفاوت های ذاتی باعث به وجود آمدن این تفاوت ها می شود و دشواری ها را به وجود می آورد . باید تفاوت های زنان و مردان را شناخت و به آنها اهمیت داد نه این که برای " هنجارسازی " جنس مخالف به کار گرفت . با این کار یکی دیگری را متهم نخواهد کرد که صداقت ندارد یا نمی تواند ارتباط برقرار کند. hamdardi.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]