واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پشت سر تصويري از روزهاي رفته ...
با آرامش خاصي که هميشه در چهره اش وجود دارد روي صندلي مي نشيند و هنوز صحبت هايش را شروع نکرده مي گويد: « اين بار نمي خواهم از فوتبال صحبت کنم، آمده ام دقايقي کنار جوانان باشم.» و اما در ادامه او از فوتبال و همه تلخ و شيريني هايش مي گويد. موهايش يکدست سفيد شده و گرد پيري روي چهره اش نشسته است. کمي که عميق به چشم هايش خيزه شوي غم بزرگي را مي بيني که شايد تمام گذشته اش را تحت تاثير قرار داده. خودش هم اين را قبول دارد و سري تکان مي دهد:« بايد با بعضي واقعيات تلخ کنار آمد. به هر حال سرنوشت براي ما اينطور رقم خورد.»امير حاج رضايي مرد خاک خورده فوتبال ايران به خبرگزاري مهر آمده است. ساده و بي آلايش خودش خواسته بود بيايد و دقايقي کنار جوانان باشد و با آنها گفتگو کند:« از همه چيز بيشتر با جوانان بودن لذت مي برم. گفتم بيايم با هم درد دل کنيم. خسته شدم اينقدر از فوتبال و سيستم 4-4- 2 و 3- 5- 2 حرف زدم و تحليل فني کردم. آمده ام تا با هم گپ بزنيم.»و اين شروع حرف هاي مرد مو سپيد کرده فوتبال ايران است که تقريبا از همه چيز سر در مي آورد و مطالعاتي در اين موارد دارد. مردي که در اين فوتبال پرهياهو و شلوغ تنها مانده و تنها با خاطراتش زندگي مي کند. او که خود روزگاري بازيکن تيم کيان بوده و بعدها مربي تيم ملي و چند تيم باشگاهي ايران شده است، حالا کمي گوشه نشين شده و تنها هرازچندگاهي به تلويزيون مي رود. اما ظاهرا آنهايي که او را به کنج عزلت فرستاده اند چشم ديدن رفتنش به تلويزيون را هم ندارند. خودش بهتر در اين مورد صحبت مي کند:« بعضي ها به من مي گويند چرا اينقدر مي روي تلويزيون ؟ با کسي رابطه داري؟» ... و اشک در چشمانش جمع مي شود وقتي اين اتهامات را به او وارد مي کنند:« گفتم به خاطر رابطه ها و پارتي بازيهاي خاصي نيست. شايد مردم از صداقت من خوششان آمده است. من با مردم راحت صحبت مي کنم. حرفي هم که از دل برآيد بر دل مي نشيند. مردم خوب مي دانند چه کسي براي نام حرف مي زند و چه کسي براي نان»براي آنکه صداقتش را به مخالفانش ثابت کند به نمونه اخير يکي از اظهار نظرهايش اشاره مي کند:« در يکي از برنامه هاي تلويزيوني از من پرسيده شد شانس قهرماني سپاهان بيشتر است يا پرسپوليس؟ من مي دانستم که پرسپوليس ميليونها هوادار دارد و اگر بگويم پرسپوليس آنها از من خوششان مي آيد و براي خودم جايگاهي دست و پا خواهم کرد اما گفتم سپاهان. چون آن موقع اعتقاد داشتم شرايط سپاهان براي قهرماني مناسب تر است.»دوباره از فوتبال دور مي شود و خاطراتش را مرور مي کند.خاطراتي که سالهاست با تنهايي هايش خو گرفته و در چند سال اخير همدمش شده اند. چند سال پيش همدم و همراه زندگي اش را از دست داد. با افسوس خاص از آن حادثه تلخ ياد کرده و از عمق وجود نياز ياور زندگي اش را احساس مي کند اما افسوس که ديگر ياري نيست و تنهاي تنها مانده:« جلوي بچه ها به روي خودم نمي آورم اما واقعيت اين بوده که صبح تا غروب هرجا که باشي آخر شب بايد کليد به در بيندازي و ... »
اما اينها همه شخصيت اميرحاج رضايي نيست که از او مردي مغموم و گوشه گير ساخته باشد. برعکس خيلي از آدم هايي که در اين فوتبال هستند و اسم شان را هم تريلي نمي کشد و سوادي هم ندارند، حاج رضايي از همه حوزه هاي مرتبط با کارش اطلاعات کاملي دارد. او بيشتر از يک استاد دانشگاه مطالعه مي کند و اين را مي شود در لابه لاي صحبت هايش متوجه شد:« اين روزها کار خاصي ندارم. فقط مطالعه مي کنم و با کتاب ها خودم را سرگرم مي کنم. گاهي اوقات هم به جمع جوانان مي روم و در مورد موضوعات مهم با هم بحث مي کنيم و گپ مي زنيم.»همين حضورهايش بين جوانان و اهالي فوتبال برخي اوقات هم خاطرات تلخ و شيريني برايش رقم زده است. حاج رضايي که حضورش در تلويزيون او را به چهره اي مطرح در فوتبال تبديل کرده است، نمونه اي از اين خاطرات را بيان مي کند:« براي خريد مقابل مغازه اي توقف کرده بودم که جواني جلو آمد و بعد از احوالپرسي گفت: ماشين شما پرايد است؟ جواب دادم بله اشکالي دارد؟ گفته نه تصور مي کردم شما که در تلويزيون هستيد اتومبيل مدل بالاتري سوار شويد!»حاج رضايي ادبيات خاص خودش را دارد. راحت و بي پرده صحبت مي کند. وقتي صحبت از ادبيات برخي مربيان فوتبال مي شود هم او حرف هاي جالبي براي گفتن دارد. بازهم به نمونه ديگري اشاره مي کند. اين بار از قلعه نويي مي گويد و البته گلايه هم مي کند:« آمده بود تلويزيون. من هم بودم. در مورد برخي اظهار نظرهايش حرف داشتم. گفتم به عنوان سرمربي تيم ملي بهتر است از ادبيات بهتري استفاده کني و ادبياتت را درست کني. اين را از روي صداقت و دلسوزي گفتم. اما از آن روز تا به حال ديگر روابط خوبي با من ندارد و ظاهرا ناراحت شده است که از ادبياتش انتقاد کرده بودم.»حالا که حرف به نوع ادبيات ورزشي مربيان رسيده است در مورد ادبيات علي دايي هم از حاج رضايي سوال مي کنيم و او پاسخ مي دهد:« به نظر من علي دايي يکي از صادق ترين انسانهاست. او صريح و بي پرده حرف هايش را مي زند و هميشه با همه رو راست بوده اما به هر حال بهتر است در برخي موارد با سعه صبر بيشتري برخورد کند. سرمربي تيم ملي بايد ادبيات خاص خودش را هم داشته باشد.»او يک نويسنده توانا هم هست اما کمتر داشته هايش را روي کاغذ مي ريزد. در مورد نوشته هايش مي گويد:« برخي اوقات دوست دارم بنويسم اما وقتي کمي طولاني مي شود طعم تلخ و سياهي مي گيرد. غمگين مي شود و خواندنش براي کسي جذاب نيست. براي همين هم نمي نويسم.»اما براي روزنامه ها هراز چندگاهي مطالبي مي نويسد:« برخي دوستان محبت دارند و مي خواهند که مطلبي برايشان بنويسم. يادم مي آيد چند مطلب نوشتم که مورد استقبال قرار گرفت. يکي از آنها در مورد فرگوسن بود که تيتر زدم: مردي براي تمام فصول. اين اعتقاد من نسبت به فرگوسن بود. او در تمام سالهاي حضورش همه سختي ها را تحمل کرد.»امير حاج رضايي لابه لاي صحبت هاي از تيم ملي و موفقيتش در آينده هم سخن گفت و اين اميدواري را داد که تيم کشورمان در مرحله نهايي مقدماتي جام جهاني موفق عمل کند به جام جهاني برود. او حرف هاي ديگري هم زد که در قالب مصاحبه نمي گنجيد و بيشتر به درد دل هايش مي ماند.بخش هاي فني و فوتبالي صحبت هاي امير حاج رضايي را هم نياورديم تا اين بار از زبان او حرف هايي غير از فوتبال شنيده باشيم. او را مردي ديديم که به قول خودش براي تمام فصول است. او از همه چيز اطلاعات نسبي دارد و اگر خوب صحبت مي کند و حرف هايش به دل مي نشيند تنها به خاطر همين مطالعات جانبي است که دارد و متمايزش کرده از ديگران.و شايد اين شعر پيام پارسا بتواند توصيف کننده بخشي از شرايط فعلي امير حاج رضايي باشد :« پشت سر تصويري از روزهاي رفته عکسي از من روبروي آينه هاي مه گرفته عکسي از من ... »منبع: خبرگزاري مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 639]