واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: خانواده- معصومه اسدي: زندگي خانوادگي نخستين آموزشگاه ما براي آموختن درباره «عاطفه» است. ما در اين فضاي خصوصي ياد ميگيريم كه چه احساسي درباره خودمان داشته باشيم، ديگران چه واكنشي به احساسهاي ما نشان ميدهند، درباره اين احساسها چگونه فكر كنيم و چه واكنشي را ميتوانيم انتخاب كنيم و نيز اميدها و ترسهايمان را چگونه تشخيص دهيم و ابراز كنيم.اين آموزش عاطفي فقط از طريق گفتار و رفتار مستقيم پدر و مادر با فرزندان رخ نميدهد، بلكه رفتار پدر يا مادر در واكنش به احساسات خود يا همسر نيز سرمشق فرزندان ميشود. ميتوان گفت هنوز هم در بسياري از راهنماييهاي متعارف به پدر و مادرها، نقش «عاطفه» در نظر گرفته نميشود و اين امر هنوز در جامعه جا نيفتاده است كه روابط متقابل عاطفي ميان والدين و فرزند تاثير بسيار مهمي بر سلامت رواني درازمدت فرزند خواهد داشت. آمار نشان ميدهد كه امروزه كودكان دچار افت قابل توجهي در مهارتهاي اجتماعي و عاطفي شدهاند. آنها به طور متوسط عصبيتر، تحريكپذيرتر، اخموتر و دمدميتر، افسردهتر و تنهاتر، بيشتر تابع خواستههاي آني و سركشتر شدهاند. در پي اين سير قهقرايي، نارضايتي عاطفي گستردهاي نهفته است. در گذشته كودكان همواره مهارتهاي عاطفي اساسي را از پدر و مادر، خويشاوندان، همسايگان و بازي با كودكان ديگر ميآموختند. حال آنكه شرايط اقتصادي در حال حاضر پدرها و مادرها را واداشته تا براي تامين نيازهاي خانواده بيش از پيش كار كنند و اين بدان معناست كه بيشتر والدين، فرصت كمتري براي رسيدگي به فرزندانشان دارند. نتيجه اينكه احتمال بزهكاري و خشونت در سنين بالاتر افزايش مييابد و ناتواني در مهار اضطراب و افسردگي، احتمال استفاده از مواد مخدر يا الكل در مراحل بعدي زندگيشان بيشتر ميشود. متاسفانه هنوز بسياري از پدران و مادران نميدانند كه پدر و مادري خوب فقط با عقل و راهحلهاي منطقي ممكن نيست. پدر و مادري خوب با «عاطفه» سر و كار دارد و والديني كه در جريان احساسات فرزندشان قرار ميگيرند، روشهاي رويارويي با افتوخيزهاي زندگي را به فرزندانشان ياد ميدهند، به ابراز خشم، اندوه يا ترس فرزندانشان اعتراض نميكنند، فرزندانشان را ناديده نميگيرند و از لحظات احساسي به عنوان فرصتهايي براي آموزش درسهاي مهم زندگي به فرزندان و ايجاد روابط صميمانهتر با آنها استفاده ميكنند را «راهنمايان عاطفه» مينامند. پدر و مادرهايي كه «راهنماي عاطفه» هستند، فرزنداني دارند كه هنگام ناراحتي بهتر ميتوانند خود را تسكين دهند، آنان بهتر ميتوانند تمركز كنند و با ديگر افراد بهتر ارتباط برقرار ميكنند. اين فرزندان راهنماييشده نسبت به فرزنداني كه توسط پدر و مادرشان راهنمايي نميشوند، در شرايط دشواري اجتماعي بهتر عمل ميكنند همچنين آنها مردم را نيز بهتر درك كرده و با كودكان ديگر دوستي عميقتري دارند. اين دسته از كودكان در زمينه تحصيلي نيز موفقتر هستند. به طور خلاصه آنان نوعي بهره هوشي (IQ) را در خود پروراندهاند كه در رابطه با مردم و دنياي احساسات قرار دارد و «هوشياري عاطفي» ناميده ميشود. براي فرزنداني كه بيشتر درسهاي مربوط به عاطفه را از پدر و مادر خود ميآموزند، هوشياري عاطفي شامل توان كنترلكردن و به تأخير انداختن خواستهها، ايجاد شور و شوق در خود، تشخيص رفتار ديگر افراد و از عهده بالا و پايينهاي زندگي برآمدن است. گامهاي اساسي براي راهنمايي عاطفه گام اول: نسبت به عواطف كودكتان هوشيار باشيد اساس راهنماي عاطفيشدن، همدلي است. همدلي در ابتداييترين شكل خود، توان حسكردن احساس شخص ديگر است. هنگامي كه به عنوان والدين همدل ميبينيم كه فرزندمان اشك ميريزد، ميتوانيم خود را در وضعيت او مجسم و دردش را حس كنيم يا با تماشاي فرزندمان كه با عصبانيت پايش را محكم به زمين ميكوبد، ميتوانيم سرخوردگي و خشم او را حس كنيم. پس پدر و مادر در صورتي ميتوانند احساسهاي فرزندانشان را حس كنند كه نسبت به عواطف آنان هوشيار باشند. تحقيقات نشان ميدهد والدين ميتوانند از نظر عاطفي هوشيار باشند بدون آنكه به شدت ابراز احساسات كنند يا احساس نمايند كه كنترلشان را از دست دادهاند. به ياد داشته باشيم كودكان نيز مانند همه آدمها براي عواطفشان دلايلي دارند، چه بتوانند آن دلايل را به زبان بياورند، چه نتوانند. زماني كه ميبينيم فرزندمان بر سر موضوعي ظاهرا بيارزش عصباني يا ناراحت ميشود، شايد بهتر باشد كه خود را كمي عقب بكشيم و ببينيم در زندگي او چه ميگذرد و دليل اين همه عصبانيت چيست؟ گام دوم: ابراز عواطف را فرصتي براي صميمت بدانيد اصولا كودك هنگامي كه غمگين، عصباني يا ترسيده است، بيش از هر زمان ديگري به پدر و مادرش نياز دارد. در واقع ما به عنوان والد، با پذيرفتن عواطف فرزندمان، به او كمك ميكنيم تا مهارتهايي را براي آرامكردن خود ياد بگيرد؛ مهارتهايي كه تا آخر عمر برايش مفيد است. اگر چه برخي پدرها و مادرها با اين اميد احساسات منفي فرزندانشان را ناديده ميگيرند، تا به خودي خود برطرف شود، اما اين طرز فكر اشتباه است. در حقيقت زماني احساسات منفي كودكان برطرف ميشوند كه آنان بتوانند درباره عواطفشان صحبت كنند و احساس كنند كه درك ميشوند. هنگامي كه به شكستهشدن اسباببازي فرزندتان يا خراش كوچكي بر پاي او توجه نشان ميدهيد، در واقع بنا را از زير محكم ميكنيد چرا كه فرزندتان متوجه اين مسئله ميشود كه شما حامي او هستيد و اگر مشكل بزرگتري در خانواده رخ دهد، آمادگي داريد كه در كنار هم با آن روبهرو شويد و آن مشكل را به اتفاق حل كنيد. گام سوم:با گوشدادن، به احساسات كودك خود اعتبار ببخشيد ميتوان گفت گوشدادن همدلانه مهمترين گام در روند راهنمايي عاطفه است. در اينجا گوشدادن چيزي بسيار بيشتر از جمعآوري اطلاعات از طريق گوش است. والديني كه از طريق گوشدادن با كودكشان همدل ميشوند در حقيقت از چشمانشان استفاده ميكنند تا شواهد جسماني عواطف فرزندانشان را ببينند، از كلامشان استفاده ميكنند تا به شيوهاي آرامبخش آنچه را ميشنوند، سنجيده به فرزندشان بازگو كنند و از همه مهمتر، از قلبشان استفاده ميكنند تا آنچه را فرزندشان احساس ميكند، احساس كنند. پس دقت كنيد هنگامي كه فرزندتان احساساتش را بيان ميكند، او را مطمئن سازيد كه با دقت به حرفهاي او گوش ميدهيد و به عقيده شما احساسات او معتبرند. گام چهارم: به كودك خود كمك كنيد تا براي احساساتش نام بگذارد يك گام ساده و بسيار مهم در راهنمايي عاطفه اين است كه به كودك خود كمك كنيد تا هر احساسي را كه دارد نامگذاري كند و كلماتي را براي شرح احساسش بيابد. چرا كه هرچه كودك دقيقتر احساسش را به زبان آورد، بهتر است. براي نمونه، والدي كه فرزندش را گريان ميبيند و ميگويد: «احساس ميكني خيلي غمگيني، مگر نه؟» در اينجا اكنون نهتنها كودك حس ميكند كه درك شده است، بلكه كلمهاي هم براي توصيف احساسي كه او را تحت تاثير قرار داده، پيدا كرده است. فراموش نكنيد كه ما انسانها معمولا چند عاطفه را با هم حس ميكنيم كه همين به خودي خود ميتواند بعضي كودكان را آزار دهد، مثلا اگر كودك عصباني است، شايد احساس سردرگمي، كلافگي، گيجي يا حسادت داشته باشد. عمل نامگذاري برعواطف ميتواند اثري آرامبخش بر دستگاه اعصاب او داشته باشد و به كودك كمك كند تا متمركز شده و آرم گيرد. گام پنجم: براي كودك خود، حد و مرز تعيين كنيد در مورد كودكان خردسال، والدين بايد براي رفتار نامناسب آنان حد و مرز تعيين كنند، براي نمونه، وقتي كودك همبازي خود را ميزند يا به او ناسزا ميگويد، والدين بايد كودك را متوجه اين امر كنند كه برخي از رفتارها نامناسب هستند و بايد ترك شوند. مهم است كه كودكان بفهمند احساسهايشان اشكالي ندارد، بلكه بد رفتاريشان ايراد دارد و همه احساسها قابل قبول هستند. اما همه رفتارها قابل قبول نيستند و اين وظيفه پدر و مادر است كه برمبناي ارزشها، براي كودكان قانون تعيين كنند، پدران و بهخصوص مادران هنگام تعيين حد براي رفتار نامناسب كودك بايد به او بفهمانند كه مثلا نتيجه رفتار خوبشان ميتواند، توجه، تحسين يا جايزه باشد و نتيجه بد رفتاريشان ميتواند بياعتنايي، محرومشدن يا حتي جريمه باشد. سخن آخر اينكه راهنمايي عاطفه ميتواند به شما كمك كند تا به بچهها نزديكتر شويد و زمينه را براي همكاري و راهحليابي مشترك فراهم ميآورد. فرزندانتان ياد ميگيرند كه ميتوانند براي احساساتشان به شما اعتماد كنند و هنگامي كه فرزندانتان مشكلي دارند، به شمارو ميآورند، زيرا ميدانند كه فقط حرفهاي تكراري نميزنيد و شعار نميدهيد.اما زيبايي حقيقي راهنمايي عاطفه در اين است كه آثار آن تا سالهاي بلوغ فرزندتان ادامه خواهد يافت. تا آن هنگام، فرزندانتان ارزشهاي شما را دروني كردهاند و ميدانند كه چگونه تمركز كنند، چگونه با همالانشان سازگار باشند و چگونه با عواطف روبهرو شوند؛همچنين از خطراتي كه در كمين كودكان فاقد اين مهارتهاست، در امان خواهند بود. http://www.hamshahrionline.ir/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6312]