واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: طلاق عاطفي، پديده اي ثبت نشده اما پنهان یکی از مهمترین انواع طلاق، طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی رسد و نمود عینی ندارد اما مهمترین نوع طلاق است که کودکان زیادی از آن رنج می برند. در چنین خانواده هایی یک تشنج روانی حکم فرماست. .. طلاق در لغت به معني گشودن گره و رها كردن است و در زندگي زناشويي طلاق يعني از هم پاشيده شدن زندگي يا از بين رفتن تعادل در زندگي و پديدار شدن رنج و عذاب براي فرزندان. تبعات طلاق منحصربه خانواده نيست بلكه باعث متزلزل شدن جامعه نيز مي شود. امروز ما شاهد روند روبه رشد اين معضل اجتماعي هستيم و خانواده كه اصلي ترين نهاد اجتماعي است در معرض پيامدهاي ناگوار پديده طلاق قرار دارد. يكي از مهمترين انواع طلاق، طلاق عاطفي است كه در هيچ كجا به ثبت نمي رسد و نمود عيني ندارد اما مهمترين نوع طلاق است كه كودكان زيادي از آن رنج مي برند. در چنين خانواده هايي يك تشنج رواني حكم فرماست. اين مورد مربوط به خانواده هايي است كه به علت مسائل سنتي و عرفي كه حاكم بر عقايد آنهاست يا برخي باورهاي نادرست و نگرش هاي منفي جامعه نسبت به زنان مطلقه، ترس و نگراني از تنهايي، از دست دادن فرزندان و يا ناتواني در تامين نيازهاي زندگي تصميم مي گيرند كه به اجبار زير يك سقف زندگي كنند. در چنين اوضاع نابساماني، زن انزوا طلبي اختيار كرده و خود را شريك زندگي نمي داند و تنها به دليل شرايط اجتماعي، خانوادگي و فرهنگي به زندگي ادامه مي دهد. بسياري از زوج ها با هم زندگي مي كنند ولي از وجود و درون هم خبري ندارند، اين قطع روابط عاطفي عوامل پنهان و ناگفته هاي بسيار دارد. اين طلاق هاي عاطفي كه در خيلي از خانواده ها وجود دارد را نبايد دست كم گرفت. بسياري از خانواده ها مشكلات زندگي زناشويي را به دست گذر زمان مي دهند كه به گفته خودشان بعدا درست مي شود، بعدا با آمدن فرزند بهبود پيدا مي كند، اما بي اهميت جلوه دادن مشكلات و مسائل و موكول كردن آنها به گذشت زمان مي تواند سايه مشكلات را گسترده تر كند.در جامعه امروز تعهد به زندگي براي زنان به همان شكل كه براي خيلي از زنان قديمي تر كه داراي قداست و ارزش بود، همچنان قداست و ارزشمند است و اغلب زنان امروز به هيچ طريق حاضر نيستند كانون خانواده را رها كنند. در اين شرايط بيشترين آسيب به روح و روان كودك وارد مي شود و اوست كه بايد اين شرايط راتحمل كند. در اين اوضاع نابسامان كودك قرباني تسويه حساب هاي والدين مي شود. كودكان طلاق اگر در ظاهر سالم بمانند و به معضلات اجتماعي از قبيل جرايم و جنايات، مواد مخدر و الكل و غيره كشيده نشوند باز شادي و سرزندگي خود را از دست مي دهند و مسلما نمي توانند پدر و مادراني بهتر از پدر و مادران خود براي فرزندانشان باشند. اين كودكان در شرايط پيش آمده زندگي خود احساس تنهايي، سرخوردگي و بي پشتوانگي مي كنند. ز - ۲۳ ساله مدت ۷ ماه است كه ازدواج كرده است مي گويد، اصلا از زندگي خود راضي نيستم و كسي كه براي رسيدن به من پاشنه در خانه ما را از جا درآورده بود حالا كه زير يك سقف با هم هستيم انگار من براي او وجود ندارم. او فقط خواسته من را به دست آورد اما حالا من ديگر براي او جذابيتي ندارم. بين من و او ديگرهيچ احترامي نمانده است، بسيار مرا دوست دارد اما با اين حال با هم دعوا داريم و من نمي خواهم به هيچ عنوان تن به طلاق بدهم چون مي ترسم. از حرف هاي فاميل وحشت دارم از وارد شدن به جامعه و روبه رو شدن با برخوردهاي مردم در محيط هاي كار و هر جاي ديگر نگرانم چون چنين مسائلي را خود به چشم در مورد كساني كه طلاق گرفته اند ديده ام به خاطر همين است كه به اين زندگي نكبت بار ادامه مي دهم. من و همسرم ديگر براي هم نيستيم و از هم طلاق گرفته ايم اما نه به صورت قانوني، به صورت عاطفي و پنهاني و سندي وجود ندارد اميدوارم خدا هميشه كمكم كند. م - ۴۰ ساله مي گويد داراي دو فرزند هستم. نزديك پانزده سال است كه از همسرم جدا شده ام. اما جدايي كه در هيچ كجا ثبت نشده است و از خدا مي خواهم طلاق من را در آسمان ها ثبت كرده باشد. فقط به خاطر فرزندانم كه اسم بچه هاي طلاق را با خود يدك نكشند به اين زندگي كه سگ بهتر از من زندگي مي كند ادامه مي دهم. اي كاش هيچ وقت به دنيا نمي آمدم، اي كاش هيچ وقت ازدواج نمي كردم. در اوايل طلاق نگرفتم چون از وارد شدن به جامعه به عنوان يك زن مطلقه ترس داشتم، مي ترسيدم كه وقتي سقفي بالاي سرم نباشد چگونه بايد خرج زندگي را تامين كنم و سقفي را بسازم، چگونه مي توانم حرف اطرافيان را تحمل كنم، چگونه مي توانم با متلك پراني هاي مردم در هر كجا آرام و خونسرد باشم و بتوانم تحمل كنم. حالا كه داراي دو فرزند هستم پيش خود مي گويم اي كاش همان موقع ترس را كنار گذاشته بودم و طلاق مي گرفتم. س - ۲۵ ساله مي گويد داراي يك فرزند يك ساله هستم. مي دانم كه همسرم در بيرون از خانه با ديگران ارتباط دارد اما به رويش نمي آورم. در ابتداي ازدواج همه به من مي گفتند اين مرد تيكه خانواده ما نيست، اما انگار كر و كور شده بودم، حالا مي فهمم كه بزرگترين اشتباه را در زندگي كرده ام كه به حرف خانواده ام گوش نكردم، آنها بيرون گود بودند و نظاره گر و من داخل گود و هيچ چيز را نمي ديدم. نمي توانم طلاق بگيرم چون نمي دانم چگونه بايد با اين مخارج سنگين كنار بيايم و خرج خود و فرزندم را تامين كنم، نمي دانم كجا مي توانم سقفي ديگر براي زندگي خود پيدا كنم. در جامعه ما وقتي بدانند زني به هر دليلي شوهر ندارد مردم به چشمي ديگر به او نگاه مي كنند و بعضي فقط به دنبال اذيت و سو»استفاده براي او هستند من از ورود به اين جامعه به عنوان يك زن مطلقه ترس دارم. با اين حال اگر فرزند نداشتم شايد تن به طلاق مي دادم چون مي توانسم راحت تر زندگي كنم. زندگي خوبي ندارم ولي مجبورم اين زندگي را به خاطر فرزندم و تربيت مناسب براي او حفظ كنم و به خاطر از دست ندادن سقفش با تمام ويرانگي اش تحمل مي كنم. حالا من طلاق گرفتم طلاقي در پيشگاه خدا و از او خواسته ام اين طلاق را پيش خودش ثبت كنم و طلاق ما يك طلاق عاطفي و پنهان است و همينطور به طور رسمي ثبت نشده است. ن - ۴۱ ساله مي گويد داراي يك فرزند هستم. در زماني كه عقد كرده بودم ديگران زياد به من مي گفتند زندگي پر از آشوبي داري و بهتر است ادامه ندهيد، اما فكر مي كردم وقتي وارد زندگي شوم مي توانم زندگي ام را بهتر كنم. بعد گفتم شايد با وجود يك فرزند در زندگي به آرامش بهتري دست يابم و آن بچه زندگي من شود و با وجود او محبت براي هر سه ما ايجاد شود چون اصلا نمي خواستم به طلاق فكر كنم. طلاق گرفتن ترس دارد براي يك زن سخت است وارد جامعه اي شود كه بسيار مشكلات سر راه او قرار دارند حالا هم من از همسرم طلاق گرفتم اما يك طلاق پنهان. هيچ كس نمي داند و در هيچ كجا هم مدركي وجود ندارد. اين موارد در جامعه ما بسيار ديده مي شود، شايد بتوان گفت اين موارد ذكر شده قطره اي در يك درياست. به هرحال بايد توجه داشت كه جلوگيري از طلاق، شايد غيرممكن باشد اما حداقل مي توان راهكارهايي جست تا به وسيله آنها بتوان از مضرات اين معضل كاست. در واقع مي توان اينگونه بيان كرد كه ما بايد بيش از هر چيز به فكر بازخواني فرهنگ طلاق در جامعه باشيم، بايد سازمان هايي شكل گيرند كه بتوانند به خوبي انگيزه هاي طلا ق در خانواده ها را بررسي كنند و بتوانند آنها را از اين كار بازدارند و نيز بتوانند به درستي ارزيابي كنند كه كداميك از والدين شايستگي قبول و نگهداري فرزند خود را مي توانند داشته باشد تا حدودي با اين كار بتوان از دغدغه ها و دل نگراني هاي جامعه كم كرد. به اميد روزي كه در مطبوعات ديگر شاهد تيترهايي مثل "به ازاي هر ۴ ازدواج يك طلا ق رخ مي دهد"، "افزايش ۲۰ درصدي طلاق" و "درصد افزايش بالاي طلاق در ازدواج هاي دانشجويي"، نباشيم. منبع : وبلاگ زندگي ها - سعيد تهراني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 687]