واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مبارزه با غرایز انسانی به نام دین
در وجود بشر غرایزی نهاده شده تا او را به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است بکشاند. البته مقصود این نیست که بشر چشم بسته باید تابع غرایز خود باشد؛ بلکه مقصود این است که وجود غرایز، عبث نیست، نمی توان آنها را نادیده گرفت، نمی توان آنها را مهمل گذاشت و نباید به معارضه و مبارزه کلی آنها پرداخت. غرایز را باید اصلاح و تعدیل و رهبری کرد... با یک امر طبیعی و غریزی نمی توان مبارزه کرد؛ بدین معنی که برای همیشه نمی توان آن را تعطیل کرد؛ هرچند ممکن است در یک مدت محدود جامعه را بدان سو کشاند و نیز ممکن است افرادی محدود را برای همیشه بدان سو کشاند؛ اما بشر و جامعه بشری را نمی توان از مقتضیات یکی از غرایز برای همیشه منصرف کرد.مثلا امکان ندارد که بتوانیم همه افراد را برای همیشه قانع کنیم که راضی شوند همه درها به رویشان بسته باشد و از آن کلید مرموز و جادویی به نام "پول" یا "ثروت" به عنوان یک شی ء پلید و منفور دوری گزینند. در اجتماعاتی که با نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می کنند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی می کنند، خود این معانی و مفاهیم عالی شکست می خورند و ماتریالیسم و سایر مکتبهای ضد خدایی و ضد دینی رواج می گیرد.حالا اگر با نام خدا و با نام دین، با این غرایز مبارزه شود؛ اگر تحت نام و عنوان دین، تجرد و رهبانیت و گوشه نشینی مقدس شمرده شود و ازدواج، پلیدی؛ اگر تحت آن نام و عنوان، جهل موجب نجات معرفی گردد و علم سبب گمراهی؛ اگر با آن نام و عنوان، ثروت و قدرت و تمکن مایه بدبختی شناخته شود و فقر و ضعف و عدم دسترسی مایه سعادت و خوشبختی، چه عوارضی دست می دهد؟ انسانی را در نظر بگیرید که از طرفی تحت تأثیر جاذبه دینی و تلقینات دینی است و از طرف دیگر تحت تأثیر جاذبه شدید این امور؛ بالاخره یا این طرف را می گیرد یا آن طرف را و یا مانند بسیاری از مردم در کشاکش این دو جاذبه گرفتار می شود، از کسانی می شود که درباره شان گفته اند: یک دست به مصحفیم و یک دست به جام *** گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام روحیه مذبذب پیدا می کند: " «لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء»". ( نه به سوی آن ها و نه به سوی اینها)در واقع و نفس الامر، یک بیمار روانی درست و حسابی می شود با همه عوارض و آثارش. کار دین و رسالت دین، محو غرایز نیست، تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلط بر آنهاست. زیرا غرایز را نمی توان و نباید از بین برد. قهرا در اجتماعاتی که با نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می کنند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی می کنند، خود این معانی و مفاهیم عالی شکست می خورند و ماتریالیسم و سایر مکتبهای ضد خدایی و ضد دینی رواج می گیرد. لهذا بدون تردید باید گفت که زاهد مآبان جاهل هر محیطی که بدبختانه در میان خود ما هم زیاد هستند از عوامل مهم گرایش مردم به مادیگری می باشند. نظریه راسلبرتراند راسل می گوید:تعلیمات کلیسایی، بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار می دهد: یا بدبختی دنیا و حرمان از نعمتهای آن، و یا بدبختی و حرمان از آخرت و حور و قصور آن. می گوید از نظر کلیسا انسان الزاما باید یکی از دو بدبختی را تحمل کند: یا به بدبختی دنیا تن دهد و خود را محروم و منزوی نگه دارد و در مقابل در آخرت و جهان دیگر از لذتها بهره مند گردد، یا اگر خواست در دنیا از نعمتها و لذتها بهره مند باشد باید بپذیرد که در آخرت محروم خواهد ماند. نقد نظریه راسلاولین سؤال و ایرادی که بر این منطق وارد است از ناحیه منطق و توحید و خداشناسی است. آخر چرا خدا الزاما بشر را به تحمل یکی از دو بدبختی محکوم کرده است؟ چرا جمع میان دو خوشبختی نا ممکن است؟ مگر خداوند بخیل است؟! مگر از خزانه رحمت او کم می شود؟! چه مانعی دارد خدا، هم خوشبختی دنیا را برای ما بخواهد و هم خوشبختی آخرت را؟ اگر خدایی در کار است که از وجود و قدرت غیر متناهی لبریز است، بایستی سعادت کامل ما را بخواهد، و اگر سعادت کامل ما را می خواهد، هم خوشبختی دنیای ما را می خواهد و هم خوشبختی آخرت ما را. برتراند راسل از کسانی است که این تعلیم کلیسایی سخت او را آزار می داده است و شاید این تعلیم تأثیر فراوانی در گرایشهای ضد خدایی و ضد دینی او داشته است. کسانی که این فکر را تبلیغ کرده و می کنند، خیال کرده اند که علت اینکه در دین یک سلسله چیزها از قبیل شراب و قمار و فحشا و ظلم و غیره نهی شده این است که این امور سعادت و خوشبختی و بهجت می آورد و دین با خوشی و بهجت مخالف است و خدا خواسته انسان در دنیا خوشی و سعادت و مسرت نداشته باشد تا بتواند در آخرت خوشبخت باشد! و حال اینکه امر، درست برعکس این است. این جلوگیریها و محدودیتها به خاطر این است که این امور موجب بدبختی و تیرگی زندگی می گردد. اگر خدا گفت شراب مخور، معنایش این نیست که اگر شراب بخوری در دنیا خوشبخت می شوی و خوشبختی دنیا با خوشبختی آخرت ناسازگار است، بلکه چون شراب موجب بدبختی است، هم در دنیا و هم در آخرت از آن جلوگیری شده است. تمام محرمات اینچنین اند، یعنی اگر موجب بدبختی نبودند حرام نمی شدند. و همچنین در مورد واجبات، یعنی واجبات چون موجب خوشبختی هستند و در همین زندگی دنیا نیز اثر نیک دارند، واجب شده اند، نه اینکه واجب شده اند تا قدری از خوشبختی دنیا بکاهند. قرآن کریم با کمال صراحت فواید و مصالح واجبات و مضار و مفاسد محرمات را توضیح می دهد.مثلا در دو آیه، نیرو بخشی نماز و روزه را بیان می کند و می فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین» (بقره / 45 ). ترجمه: از شکیبایی و نماز کمک جویید و آن « نماز » بسی سنگین است مگر برای خشوع پیشگان. و درباره روزه می فرماید: « یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» (بقره/ 183). ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده است، همچنانکه بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد، شاید که با تقوی شوید. واجبات چون موجب خوشبختی هستند و در همین زندگی دنیا نیز اثر نیک دارند، واجب شده اند، نه اینکه واجب شده اند تا قدری از خوشبختی دنیا بکاهند. یعنی نماز بخوانید و روزه بگیرید تا روحتان نیرومند گردد و اخلاق زشت از شما زدوده شود. نماز و روزه نوعی کار و عمل و نوعی تمرین و تربیت اند که جلوی فحشاء و کارهای زشتتان را می گیرند. در این تعلیمات، نه تنها مسائل زندگی و مسائل معنوی را با یکدیگر متناقض نمی داند، بلکه مسائل معنوی را وسیله سازش بیشتر با یک محیط زندگی سعادتمندانه معرفی می کند. تعلیمات خلاف حقیقت برخی مبلغین، موجب گشت که مردم از دین فراری شوند و خداشناسی را مستلزم قبول محرومیت و تحمل بدبختی و ذلت این جهانی بپندارند.منبع:مطهری، مرتضی، کتاب علل گرایش به مادیگری صص 164 تا 169
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 603]