واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یعقوب چرا آواره شد؟حسادت(2)
قسمت اول(قابیل چرا هابیل راکشت؟) آنچه در این مقاله می آید نمونهای است از معرفی نادرست یک نوزاد تازه بهدنیا آمده به کودک بزرگتراست:وقتی برادرم متولد شد... پدرم مرا به دیدن او برد [و] تا به امروز من دیدن آن بچه صورت قرمزی در آغوش مادر را به خاطر دارم و هنوز که هنوز است این گفته ی پدر را که من مورد خطابش بودم فراموش نکردهام که «حالا دیگر تو باید اخلاق و رفتارت را از قبل بهتر کنی برای اینکه ما حالا بچه دیگری هم داریم. تو دیگر تنها بچه ی ما نیستی. از حالا به بعد تو خواهی بود و برادر کوچولویت. ما حالا دو بچه داریم، در حالی که قبلاً فقط یکی بود.»... فکر میکنم از آن به بعد تمام عمرم صرف این شد که ببینم آیا از برادر کوچکم پیش هستم یا اینکه از او عقب ماندهام و همیشه تلاشم این بود که زندگی را برای او جهنم کنم. به عکس آنچه در زیر آمده نمونهای است از معرفی مفید و سازنده ی نوزاد آینده:وقتی دخترک پنجساله، متوجه بارداری مادر شد، با خوشحالی زیاد واکنش نشان داد. او تصویری از گل سرخ و درخشش خورشید درباره ی زندگی با برادر کشید. مادر این منظره یک جانبه زندگی را تشویق نکرد و در عوض گفت:«گاهی وقتها برادرت مایه خوشحالی تو خواهد بود، ولی گاهی اوقات هم برایت دردسر ایجاد خواهد کرد. گاهی گریه خواهد کرد و مایه ی رنجش همه ی ما خواهد شد. برادرت تختخوابش را خیس خواهد کرد، و بوی بدی خواهد داد. مادر مجبور خواهد بود که برادرت را بشوید، غذا بدهد، و از او مراقبت کند. آن وقت تو ممکن است احساس طرد شدن بکنی. ممکن است احساس حسادت بکنی. حتی ممکن است به خودت بگویی: «مادر دیگر دوستم ندارد- مادر برادر کوچکم را دوست دارد.» اگر این طور احساس کردی، حتماً بیا و به من بگو، و من تو را بیشتر دوست خواهم داشت، پس دیگر لازم نیست که نگران باشی. تو خواهی دانست که من دوستت دارم.» بعضی والدین در استفاده از یک چنین برخوردی تردید به دل راه میدهند. آنها از وارد کردن نظرات «خطرناک» به ذهن کودک میترسند. این دسته از والدین باید مطمئن باشند که چنین نظراتی برای کودک تازگی ندارند. عبارت ما نتیجهای ندارد، مگر تأثیر خوب: گفته ما درک ما از احساسات کودک را منعکس میسازد. عبارت ما کودک را از خطا و اشتباه محفوظ میدارد و موجب صیمیت و ایجاد ارتباط میگردد. کودک ناگزیر است که نسبت به بچه ی تازه به دنیا آمده احساس خشم وتنفر داشته باشد. این عالیترین واکنش است که کودک، خود را آزاد احساس کرده و خشم خود را با صدای بلند به ما بگوید، تا اینکه ساکت بماند و خود را افسرده سازد. بیان حسادت: با واژهها یا با نشانهها؟وقتی کودکان حسادتشان را سرکوب میکنند، حسادت تغییر شکل میدهد و به صورت نشانهها و بدرفتاریها بیان میشود. بنابراین وقتی کودکی از برادرش متنفر است، ولی حق ندارد که احساساتش را بیان کند، ممکن است این گونه تصور کند که برادرش را از پنجره ی طبقه دهم ساختمان به پایین پرت کرده است. این کودک خیالاتی ممکن است به قدری وحشتزده شود که جیغ زنان از خواب برخیزد. حتی ممکن است به طرف تختخواب برادرش برود تا ببیند که آیا او هنوز آنجا هست یا نه. او ممکن است از اینکه برادرش را در صلح و آرامش یافته است به قدری خوشحال شود که والدینش واکنش او را به حساب علاقه و محبت او نسبت به برادرش بگذارند.کابوس راهی است که کودک آنچه را میترسد با واژهها بگوید، با تصویر بیان کند. برای کودکان بیان حسادت و خشم از طریق واژهها بهتر است تا از طریق کابوسها.پسرک پنجساله، مدت کوتاهی از تولد خواهرش گذشته بود که دچار حملات آسم شد. والدین پسرک گمان کردند که او زیاد محافظ خواهرش بوده و او را «تا حد مرگ دوست داشته است» (شاید «تا حد مرگ» توصیف مناسبی بود). پزشک نتوانست هیچ زمینه جسمانی برای بیماری آسم او پیدا کند و او را به یک درمانگاه سلامت روانی فرستاد، جایی که پسرک شاید یاد میگرفت حسادت و خشم خود را به جای خس خس کردن با واژهها بیان کند. حسادت در بعضی از کودکان به جای اینکه با واژهها بیان شوند، با سرفه و جوشهای پوستی نشان داده میشوند. برخی دیگر از کودکان بسترشان را خیس میکنند، و بدینسان آنچه را که باید بتوانند با زبان بگویند به صورت دیگری بیان میکنند. بعضی از کودکان خرابکار میشوند: آنها به جای بیان نفرتشان بشقابها را میشکنند. برخی دیگر ناخنهایشان را میخورند یا موهایشان را میکشند تا بدینسان تمایلشان را برای گاز گرفتن و آزار دادن برادرها یا خواهرهایشان پوشیده نگه دارند. تمامی این کودکان نیاز دارند که احساساتشان را به جای نشانهها با واژهها بیان کنند. والدین، نقش کلیدی را دارند که کودکان با آن میتوانند قفل احساساتشان را بگشایند. شکلهای گوناگون حسادتوالدین برای اینکه مرتکب خطا نشوند، باید تصور کنند که حسادت در کودکانشان وجود دارد، حتی اگر هم با چشم باز آن را نبینند. حسادت شکلها و ظواهر مبدل بسیاری دارد: حسادت میتواند خود را در رقابتی پایدار یا در کنارهگیری از همه ی رقابتها آشکار سازد؛ حسادت در شهرت طلبی یا در فروتنی، در بخشش، بیپروا یا درطمع ظالمانه. ثمرات تلخ همچشمیهای دوران کودکی در سالهای بعد ما را احاطه میکنند، در سالهائی که ما دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشتهایم و اکنون جزو افراد بالغ به حساب میآییم. این ثمرات تلخ را میتوان در مردی که همیشه در جاده با اتومبیلها رقابت دارد، مشاهده کرد؛ یا در کسی که نمیتواند بدون ناراحتی، یک بازی پینگ پنگ را به حریف واگذار کند، یا همیشه آماده است زندگی و داروندار خود را برای اثبات نکته ای شرط ببندد؛ یا آماده است بیشتر از دیگران همکاری کند، حتی وقتی که توانایی آن را ندارد. همچنین میتوان در مردی که از رقابتها دوری میکند و قبل از شروع مبارزهای احساس شکست خوردگی دارد، یا همیشه حاضر است در صندلی عقب بنشیند، یا در دفاع از حقوق قانونی خویش ایستادگی نمیکند، ثمرات تلخ همچشمیهای دوران کودکی را ملاحظه کرد. بنابراین، همچشمی میان کودکان یک خانواده بیش از آنچه که قابل فهم باشد، برزندگی آینده ی کودک تأثیر میگذارد. این نوع همچشمی ممکن است بهطور دایمی بر شخصیت کودک نقش ببندد و صفات شخصیتی او را غیر طبیعی سازد. در مقاله ی بعد به بحث «سرچشمه های حسادت» و «طرز برخوردهائی که حسادت را تقویت می کند»خواهیم پرداخت.منبع : رابطه ی بین والدین وکودکان – ترجمه: سیاوش سرتیپیباتغییر وتلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]