تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مردى را ديدند كه موهاى ژوليده و جامه‏اى چركين و سر و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832568689




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهترین پناه اشكهای تو (آفتاب در حجاب 2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آفتاب در حجاب 2‏به بهانه‌ی محرم، ماه خزان اهل بیت
زینب كبری
بهترین پناه اشكهای تو‏ سال ششم هجرت بود كه تو پا به عرصه وجود گذاشتی ای نفر ششم پنج تن!‏‎ بیش از هر كس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد‏‎ ‎كشید‎: ‎‏“پدر ‏جان! پدر جان! خدا یك خواهر به من داده است!‏‎ زهرای مرضیه گفت:‏‎ ‎‏“علی جان! اسم‏‎ ‎دخترمان را چه بگذاریم؟‏‎ حضرت مرتضی پاسخ داد‏‎: ‎‏“نامگذاری فرزندانمان شایسته پدر شماست. من سبقت نمی‌گیرم از‎ ‎پیامبر ‏در نامگذاری این دختر‏‎.‎‏‏‎ پیامبر در سفر بود. وقتی كه‏‎ ‎بازگشت، یكراست به خانه زهرا وارد شد، حتی پیش از ستردن گرد و ‏غبار سفر، از دست و‎ ‎پا و صورت و سر‎. پدر و مادرت گفتند كه برای نامگذاری عزیزمان چشم انتظار بازگشت‏‎ ‎شما بوده ایم.‏‎ پیامبر تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهای‎ ‎خندانت بوسه زد و گفت:‏‎ ‎‏“نامگذاری ‏این عزیز، كار خود خداست.‏‎ ‎من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم.‏‎ بلافاصله جبرئیل‎ ‎آمد و در حالیكه اشك در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان ‏آورد،‎ ‎ای زینت پدر! ای درخت زیبای معطر! پیامبر از جبرئیل سؤال كرد كه دلیل این غصه و‎ ‎گریه ‏چیست؟‎! جبرئیل عرضه داشت:‏‎ ‎‏“همه عمر در اندوه این‎ ‎دختر می‌گریم كه در همه عمر جز مصیبت و اندوه ‏نخواهد دید‎.‎‏‏‎ پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه‎ ‎كردند و تو هم بغض كردی و لب ‏برچیدی.‏‎ همچنانكه اكنون بغض، راه گلویت را بسته‏‎ ‎است و منتظر بهانه ای تا رهایش كنی و قدری آرام بگیری. ‏و این بهانه را حسین چه زود‎ ‎به دست می‌دهد‎.‎یَا دَهرُ اُفٍ لَكَ مِن خَلیلٍ‎ ‎               كَم لَكَ بِالاشراقِ وَ الأصیلِ‎ ‎شب دهم‎ ‎محرم باشد، تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشی، آسمان سنگینی كند و زمین چون‏‎ ‎جنین، بی تاب در خویش بپیچد، جون غلام ابوذر، در كار تیز كردن شمشیر برادر باشد، و‏‎ ‎برادر در ‏گوشه خیام، زانو در بغل، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد‎. چه‎ ‎بهانه‌ای بهتر از این برای اینكه تو گریه‌ات را رها كنی و بغض فرو خفته چند ده ساله‏‎ ‎را به دامان این ‏خیمه كوچك بریزی.‏‎ نمی خواهی حسین را از این حال غریب درآوری.‏‎ ‎حالی كه چشم به ابدیت دوخته است و غبار ‏لباسش را برای رفتن می‌تكاند. اما چاره نیست.‏‎ ‎بهترین پناه اشكهای تو، همیشه آغوش حسین بوده ‏است و تا هنوز این آغوش گشوده است‎ ‎باید در سایه سار آن پناه گرفت.‏‎ این قصه، قصه اكنون نیست. به طفولیتی برمی‎ ‎گردد كه در آغوش هیچ كس ‍ آرام نمی‌گرفتی جز در ‏بغل حسین. و در مقابل حیرت دیگران‏‎ ‎از مادر می‌شنیدی كه:‏‎ ‎‏“بی تابی‌اش همه از فراق حسین ‏است. در‏‎ ‎آغوش ‍ حسین، چه جای گریستن؟‎!‎‏‏‎ اما اكنون فقط این آغوش‎ ‎حسین است كه جان می‌دهد برای گریستن و تو آنقدر گریه می‌كنی كه از ‏هوش می‌روی و‏‎ ‎حسین را نگران هستی خویش ‍می‌كنی.‏‎ حسین به صورتت آب می‌پاشد و پیشانی ات را‏‎ ‎بوسه گاه لبهای خویش ‍می‌كند. زنده می‌شوی و ‏نوای آرام بخش حسین را با گوش جانت می‌شنوی كه:‏‎ آرام باش خواهرم! صبوری كن تمام دلم! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین‏‎ ‎است. حتی آسمانیان هم ‏می‌میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست‎ ‎كسی زنده بماند. اوست كه می‌آفریند، ‏می‌میراند و دوباره زنده می‌كند، حیات می‌بخشد‎ ‎و برمی انگیزد‏‎. جد من كه از من برتر بود، زندگی را بدرود گفت. پدرم كه از من‏‎ ‎بهتر بود، با دنیا وداع كرد. مادرم و ‏برادرم كه از من بهتر بودند، رخت خویش از این‎ ‎ورطه بیرون كشیدند. صبور باید بود، شكیبایی باید ‏ورزید، حلم باید داشت.‏‎.. تو در‎ ‎همان بی خویشی به سخن درمی آیی كه:‏‎ برادرم! تنها زیستنم! تو پیامبرم بودی‎ ‎وقتی كه جان پیامبر از قفس تن پركشید. گرمای نفسهای تو ‏جای مهر مادری را پر می‌كرد‎ ‎وقتی كه مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد. تو پدر بودی برای ‏من و حضور تو‎ ‎از جنس حضور پدر بود وقتی كه پرنده شوم یتیمی برگرد بام خانه مان می‌گشت.‏‎ وقتی‎ ‎كه حسن رفت، همگان مرا به حضور تو سر سلامتی می‌دادند. اكنون این تنها تو نیستی كه ‏می‌روی، این پیامبر من است كه می‌رود، این زهرای من است، این مرتضای من است، این‏‎ ‎مجتبای ‏من است. این جان من است كه می‌رود‎. با رفتن تو گویی همه می‌روند. اكنون‎ ‎عزای یك قبیله بر دوش دل من است، مصیبت تمام این سالها بر ‏پشت من سنگینی می‌كند‎. ‎امروز عزای مامضی تازه می‌شود. كه تو بقیة الله منی، تو تنها نشانه ‏همه گذشتگانی و‏‎ ‎تنها پناه همه بازماندگان.‏‎.. حسین اگر بگذارد، حرفهای تو با او تمامی ندارد‏‎. ‎سرت را بر سینه می‌فشارد و داروی تلخ صبر را ‏جرعه جرعه در كامت می‌ریزد‎: خواهرم!‏‎ ‎روشنی چشمم! گرمی دلم! مبادا بی تابی كنی! مبادا روی بخراشی! مبادا گریبان‏‎ ‎چاك ‏دهی! استواری صبر از استقامت توست. حلم در كلاس تو درس می‌خواند، بردباری در‏‎ ‎محضر تو تلمذ ‏می‌كند، شكیبایی در دستهای تو پرورش می‌یابد و تسلیم و رضا دو كودكند‎ ‎كه از دامان تو زاده ‏می‌شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد می‌دهند‎. راضی باش‏‎ ‎به رضای خدا كه بی رضای تو این كار، ممكن نمی‌شود‎.‎آفتاب در حجاب؛ پرتو 2، سید مهدی‎ ‎شجاعی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن