واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: محمدرضا طاهری، گمانم، موفقترین شعرهایش را برای شروع این مجموعه كه توسط نشر فصل پنجم منتشر شده است در نظر گرفته است... كتاب نخست یك شاعر همیشه نكات جالبی را دربردارد. اینكه ببینی شاعر از كجا شروع كرده و به كجا دارد میرود. اینكه مثلا سلیقهاش در چینش شعرها چه بوده؟ اول سراغ بهترین و جدیدترین شعرهایش رفته یا اینكه ترتیب زمانی را لحاظ كرده و... محمدرضا طاهری، گمانم، موفقترین شعرهایش را برای شروع این مجموعه كه توسط نشر فصل پنجم منتشر شده است در نظر گرفته است:كسی پای دلم را ابتدای راه میگیردزبانم در ادای ذكر بسم الله میگیرد به نظر من، به عنوان یك مخاطب و نه بیشتر، دو شعر نخست مجموعه كم نقص، كاشفانه، جذاب و نوید بخش حضوری درخشان و شاعرانهاند. حدود 10 شعر بعدی رگههایی از این حضور را دارند و باقی كتاب نیز اینجا و آنجا جرقههایی از آن درخشش شاعرانه را به تماشا میگذارد.برای مقایسه شاید ذكر یكی دو بیت بد نباشد:در دو شعر نخست به این نمونه دقت كنید و زبان دلچسب شاعر و بیان روان و كشفهای دلپذیرش را ببینید:به دست من بده ساكتترین الفبا راكه پر كند غزلم گوشهای دنیا رامن آن خلیل به آتش نشستهام كه خدادریغ كرده از او رنگ و بوی گلها راتبر به دوش به دنبال خویش میگردمكه بشكنم مگر این «لات» بیسرو پا را تصویر زیبای بیت اول كه از دل یك متناقضنما بیرون آمده است، در كنار تعابیر تازه شاعر از تلمیحات دینی در بیتهای 2و3 كه در هر دو حاصل نوعی بازی زبانی و استفاده بجا از كنایات زبان روزمره است، سبب میشود ابیاتی به یادماندنی را خوانده باشیم. حالا مثالی از دسته دوم شعرهای شاعر:كجا بگریزم از تردیدهای گاه و بیگاهمتو را میخواهم اما با تو بودن را نمیخواهم ...رهایت میكنم یك روز با اكراه و با اندوهكنارم میگذاری، من از این تقدیر آگاهمتو شاتوت درشت شاخه بالایی و هر بارتاسف میخوری بر خیزش دستان كوتاهمجفا كن، خنجر از هر سو كه میخواهی بزن، غم نیستدعاگوی توام، هرگز نمیگیرد تو را آهم بیت اول حضور یك اندیشه عاشقانه شعر را برمیافروزد و به خصوص مصراع دوم را با یك آشناییزدایی جالب رنگآمیزی میكند.بیت دوم مثال (كه در واقع بیت سوم غزل است)، كاملا بدون اتفاق سپری میشود و میتوان گفت در مصراع اول آن دو قید «بااكراه» و «با اندوه» زبان شعر را هم دچار مشكل میكنند.در بیت بعد دوباره حضور تصویری پرتلألو و نیز زبانی روان و در عین حال محكم رخ مینمایاند.بیت آخر اما با همان شروعش ـ «جفا» ـ كلا فضای بیت قبل را بر هم میزند و در ادامه نیز با حضور واژگان و لحن قدمایی و نیز عدم ارائه پرداختی تازه از این فضا، شعر را به سمت ركود میبرد.چنان كه میبینیم شعر یكدست نیست و فرازهای دلنشین و فرودهای دلگیر دارد. و برای نمونه از شعرهای دسته سوم و جرقههای شاعرانه:آشفتهترین رودم و از خویش گریزانآواره آغوش تو دریا ! .... بغلم كن!سردار و سپهدار به زلف تو گرفتارجهدی كن و سرحلقه مردان یلم كن این دو بیت در غزلی آمده است كه ابیاتش بیشتر از جنس بیت دوماند و نه بیت اول. بیت اول بیتی عالی ست چه در زبان چه در تصویر. بیت دوم اما نه زبانش بایسته است و نه تصویرش شایسته.كوتاه سخن آن كه هر چند معتقدم این كتاب شاید كمی زود منتشر شده و نیاز به سختگیری بیشتری در انتخاب اشعار داشته است، اما روزهای پیش رو، به شهادت همان رگهها و جرقهها و مهمتر از آن دو سه غزل درخشان آغازین كتاب، برای محمدرضا طاهری بسیار درخشانتر از این خواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]