واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - سیدعلی میرفتاح ما همه عصبانی هستیم. شما هم عصبانی هستید؛ حتی بیشتر از ما. با هر کس حرف میزنی، به هر کس که میگویی «بالای چشمت ابروست»، زودتر از آنچه فکر کنی از کوره در میرود و یقهات را میگیرد و هر چه نه بدتر را بارت میکند. چرا؟ ریشه این عصبانیتها کجاست؟ دلیل این همه عاصی شدن و از کوره در رفتن چیست؟ اگر بنا باشد که هم گروه برنده در انتخابات و هم گروه بازنده، هر دو عصبانی باشند و هر دو به یک میزان آستانه تحملشان پایین آمده باشد، پس چه کسی باید بیاید و صبر و سلامتی و صلح را برقرار کند؟ مگر همه خطبا و همه ریش سفیدان و زعما از سر خیرخواهی دعوت به آشتی و صبوری نمیکنند؟ مگر نه اینکه برای برقراری مودت و آشتی، صاحبان عله ابتدا باید پیش قدم شوند؟ اگر بنا باشد که دولتمردان نیز گره بر ابرو زنند و تند خویی کنند، پس بانی آن دوستی و مهری که قرار است بر سر همه چیز و همه کس سایه بیندازد کیست؟ یک گروه از شدت عصبانیت دست به تسویه حسابهای گسترده زدهاند. اسم این حساب صاف کردنها را حسین انتظامی - به درستی- مککارتیسم وطنی گذاشته است. کاری که اگر بزرگان زودتر پادرمیانی نکنند و جلوی این صف آرایی را نگیرند، بسیاری از هنرمندان و دلسوزان و مدیران و کاربلدهای نظام منزوی میشوند و به کنج خانههایشان پناه میبرند، و چه بسا از سر ناچاری ترک دیار کنند و با بغضی فروخورده مجبور شوند که سر میانسالگی غریب و افسرده، به بیرون کشیدن گلیم خود و خانواده خود از این آبهای گلآلود اکتفا کنند. میدانید بابت اینکه فلان مدیر، مدیر شده و کار یادگرفته و متخصص و اهل فن شده است، جمهوری اسلامی چه هزینههای مادی و معنوی گزافی از جیب ملت پرداخت کرده؟ قطعاً در میان مدیران ممکن است آدم نالایق و نابلد و سوءاستفاده چی هم باشد. گروه عصبانی دیگر -که نمیدانیم چرا عصبانیاند-دارند عصبانیتشان را سر چهارتا و نصفی روزنامه و لشکر شکست خورده مطبوعات خالی میکنند. هر جا دستشان برسد فحش میدهند و متهم میکنند و در مضیقهشان میاندازند، و هر جا هم دستشان نرسد، قهر میکنند و سؤالشان را بیپاسخ میگذارند. همین دیروز نوشته بودند که وزیر راه -علی رغم سن و سال و منش و شخصیتش- از سؤال نیش دار یک خبرنگار- که نمیدانم کیست و چه روزنامهای را نمایندگی میکند- از کوره در رفته و گفته: «اگر میخواهید پرت و پلا روی سایت ببرید به من بگویید». من مصداق برای بیان میزان عصبانیت موجود در میان بخشی از مدیران، کم ندارم، اما فکر میکنم که بخشی را مجاز به نوشتنش نیستم و بخشی را هم اگر بگویم ممکن است باعث بیشتر عصبانی شدن طرف مقابل شود. در شرایطی که آرزوی قلبی ما این است که زودتر همه چیز به پرگار عقل و قانون و مهرورزی و آشتی عمومی برگردد، فکر میکنم که ما مطبوعاتیها هم موظفیم -بلکه مکلفیم- که شیوه سخن خود را و شکل حرف زدنمان را و نوع انتقادهای خودمان را به شیوه و شکل و نوعی برگردانیم که لج درآر و عصبانیکننده نباشد. از دوستان همکار خودم بابت این توصیههای برادرانه عذر میخواهم. باور کنید که شرایط و روز و حالتان را درک میکنم و خودم هم تا همین حدی که میبینید دستی بر آتش دارم، اما نگرانم که این عصبانیت فزاینده، بیش از این، کار دستمان بدهد و اوضاعمان را بیش از اینکه میبینید، به هم بریزد. قبول کنید که در شرایط کنونی این عصبانیتها به نفع هیچ کس نیست. خاصه به نفع ما که از قدیم گفتهاند: «زمستان پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را». یک چیز دیگر هم هست. از قدیم فرمودهاند که «الناس علی دین ملوکهم». اگر بنا باشد که ملوک این قدر زود از کوره در روند و هر چیزی را به هم نسبت دهند، آن وقت مردم کف خیابان، به خاطر چند سکه ناقابل، یا برای تصادفی احتمالی، با قفل فرمان به جان هم میافتند و آجر توی سر هم خرد میکنند. گرما و دود و بوق به اندازه کافی حوصلهها را تنگ کرده، ما این آتش عصبانیتشان را تیزتر نکنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]