واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ورزش - اين گروه خشن
ورزش - اين گروه خشن
علي آخوندان، وين: گروهي جوان سرخپوش و سرخچهره به سرعت ميدوند. پشت سر آنها و كنار ايستگاه مترو جواني روي زمين افتاده. دختر ديگري با سرعت به سمت مسوول ايستگاه ميدود و با گريه چيزي ميگويد. پسري كه روي زمين افتاده با كمك دوستش و به سختي سرش را بالا ميآورد. صورتش غرق خون است و بينياش خرد شده. اتريش و سوئيس ميزبان مشترك اين دوره يورو بودند، اما اگر شما حضور در هر دو كشور را تجربه كرده باشيد، احتمالا با تمام وجود ترجيح ميداديد، ميزباني تنها به سوئيس داده ميشد، بهخصوص با وضعيت حاكم در «ارنست هاپل» وين. با ورود به وين اولين چيزي كه نظرتان را جلب ميكند، كثيفي اين شهر است. شهري كه روي پلههاي ايستگاهش پر از آشغال و شيشههاي خرد شده است. شهري كه گفته ميشود پايتخت موسيقي دنياست، در واقعيت فرسنگها با تصورات شما فاصله دارد. ورزشگاه ارنست هاپل نيز وضعيتي اينگونه دارد. گذشته از فاصله بسيار زياد جايگاه تماشاگران با زمين، در كل ميتوان آن را به «قفسي» بزرگ تشبيه كرد؛ ورزشگاهي كه بين كليه قسمتهاي آن را توريهاي آهني پوشانده كه با درهايي به هم وصل ميشوند و در مقابل هر در نيز ماموري بداخلاق ايستاده است. بدترين نقطه اين ورزشگاه نيز متعلق به خبرنگاران است؛ طبقه سوم و گوشه. بدترين نقطه اين قسمت نيز كه حاشيهايترين بخش آن است و «بلوك C» نام دارد، متعلق به خبرنگاران آسيايي و اروپاي شرقي است و در اين قسمت حتي يك خبرنگار از مطبوعات معتبر اروپاي غربي را نميتوان ديد؛ چيزي كه به هيچ عنوان نه در زوريخ و نه در بازل ديده نميشد و خبرنگاران بدون چيدمان خاصي در بهترين جاي ورزشگاه جاي داده ميشدند.
با اين تفاسير و اگر نتوانسته باشيد به ورزشگاه راه پيدا كنيد، چندان ناراحت نميشويد و راهي «Fan Zone» زيباي وين خواهيد شد؛ با رضايت كامل. «Fan Zone» وين مجموعهاي از ساختمانهاي عظيم و زيباست كه به مراتب بزرگتر و باشكوهتر از نمونه مشابهش در زوريخ است. ديدن فوتبال حساسي مانند مسابقه آلمان با تركيه در كنار تماشاگراني پرشور تجربهاي جالب توجه است. با وجود باريدن باران، فضاي جالبي در آن منطقه وجود داشت و تماشاگران با پوشيدن لباسهاي نايلوني كه مسوولان در اختيارشان ميگذاشتند، بازي را دنبال ميكردند. اما در اواسط بازي بود كه آسمان شروع به غريدن كرد و بلافاصله بلندگوها شروع به اخطار دادن به تماشاگران كرده و روي صفحه نمايشگر بزرگ نيز با زيرنويس از هواداران ميخواستند از ايستادن زير درختان خودداري كنند. اما در حدود دقيقه 60 بود كه ناگهان پخش بازي متوقف شد و روي صفحه نمايشگر نوشتهاي آمد كه در آن از هواداران خواسته شد به سرعت آن محل را ترك كنند. تماشاگران نيز زير باراني سيلآسا و در حالي كه تا بالاي قوزك پايشان در آب فرو رفته بود، به سمت درهاي خروجي ميدويدند. هواداران پس از خروج از «Fan Zone» راهي ايستگاههاي مترو شده و در حالي كه آب از سر و رويشان ميچكيد، از زير باران در زير سقف مترو پناه ميگرفتند. در اين شب نيز همچون شبهاي قبل آلمانها با خنده و شادي ميدويدند (در حالي كه بازي هنوز در جريان بود) اما تركها حتي از صورتهايشان ميشد حدس زد آدمهاي ناراحتي هستند؛ تماشاگراني كه بيدليل عربده ميكشيدند، فرياد ميزدند و مشت هايشان را گره كرده بودند. با ريزش باران، رنگهاي قرمزي كه آنها به صورتهايشان ماليده بودند، پايين آمده بود و چهرههايي ترسناك پيدا كرده بودند و حداقل يكي از همين افراد هم شب بازي تركيه و آلمان كاري كرد كه كاملا با اين چهرهها تجانس داشت. پسر آلماني روي زمين از درد به خود ميپيچيد و ناله ميكرد. دختري كه همراهش بود با گريه با يكي از نگهبانان ايستگاه صحبت ميكرد و از ميان حرفهاي آنها فقط كلمه پليس قابل تشخيص بود. پسر ديگري كه همراه آنها بود بيشتر بر خودش مسلط بود. او در پاسخ به اين كه چه پيش آمد، گفت: «ما از شنيدن پيروزي آلمان خوشحال شده و بالا و پايين ميپريديم كه قطار رسيد و با باز شدن در قطار گروهي هوادار ترك بيرون پريدند و يكي از آنها با مشت به صورت دوستم كوبيد و دماغش را شكست.» پس از سوار شدن در قطار و در ميان بوي تند عرق تماشاگران كه با رطوبت تركيب شده و وضعيتي غيرقابل تحمل را به وجود آورده بود، خاطرات نوجواني پيش چشمتان زنده ميشود. احتمالا همه ما در دورهاي از نوجواني رمانهاي تاريخي با ترجمه «ذبيحالله منصوري» را خواندهايم. يكي از اين كتابها «شاه جنگ ايرانيان در چالدران و يونان» كه يك بخش آن مربوط به جنگ شاه اسماعيل با سلطان سليم است؛ جنگي كه در آن تركها به دليل تعداد بسيار زياد و استفاده از توپخانه پيروز شدند. وحشتناكترين تصوير اين كتاب مربوط به قسمتي از سپاهيان ترك است كه «يني چري» نام داشتند؛ سپاهياني كه جزء نخبهترين قسمت ارتش عثماني بودند؛ سپاهي تشكيلشده از فرزندان غلامان ترك كه به تازگي مسلمان شده بودند. يني چريها بيرحمترين و مخوفترين جنگجويان عثماني بودند كه براي اين كه وحشتناكتر هم به نظر برسند، سر و صورتشان را به رنگ سرخ درميآوردند تا چهرهشان حالتي پوشيده از خون پيدا كند. اگر چهارشنبهشب در وين بوديد، تصويري بسيار نزديك از آن سپاهيان را پيش چشمانتان ميديديد.
شنبه 8 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]