واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چگونه مي توان يک ... را دوست داشت؟! ما تبليغي را کار کرده بوديم که خانم ها مانتوهايي بر تن داشتند که 4 انگشت زير زانوي شان بود. اين تبليغ به بهانه کوتاه بودن مانتوها - که کوتاه هم نبودند - رد شد و ما در تبليغ بعدي چهره اين خانم ها را محو کرديم و آنها باز هم اين تبليغ را رد کردند چرا که گفتند اين تبليغ قدرت تخيل را درباره زنان بالاتر مي برد... در يکي از تيزرهاي تبليغي ماشين، تصوير پسرهاي جواني را مي ديديد که شاد و خوشحال سوار بر ماشين کاروان در جاده يي مي رفتند ولي رد شد و درباره رد اين تبليغ آمده بود؛ اين پسرها به کجا مي روند؟ اعتماد - روزنامه اصلاح طلب صبح تهران - نوشت : چگونه مي توان يک... را دوست داشت
اعتماد «چگونه مي توان يک... را دوست داشت» عنوان بيلبوردهايي است که چند روزي است در بزرگراه هاي شهر تهران خودنمايي مي کند. بر بالاي اين جمله طرح شطرنجي شده از چهره يک زن ديده مي شود؛ طرحي که عکس العمل هاي متفاوت و متناقضي را در فضاي واقعي و مجازي به دنبال داشته است. اين روزها در سنت تبليغات، به کاربردن جمله يي ناقص مد شده که ابتدا سوالي را براي شما ايجاد و جواب سوال را به بعد موکول مي کنند. برخي شهروندان تهراني اين جاي خالي را اين گونه پرکردند؛ چگونه مي توان يک بيمار مبتلا به ايدز را دوست داشت، چگونه مي توان يک همسر را دوست داشت، چگونه مي توان يک مادر، يک لباس، يک خانه را دوست داشت و حتي بعضي ها اين تبليغ را تلنگري براي شروع يک همايش مثل روانشناسي و مشاوره خانواده، تبليغ خوراکي و حتي کارخانه کاشي سازي و تبليغ يک فيلم دانستند. اما بعضي ديگر که تعدادشان هم کم نيست و با دقت تر به اين صفحه سفيد نگاه کرده بودند به جز اين جمله تصوير محو زني را ديده اند که در کنارش نوشته شده چگونه مي توان يک... را دوست داشت؟ تعبير اين افراد از اين تبليغ به گونه يي ديگر بود. خانمي 37 ساله و گرافيست درباره تعبير خود از اين تبليغ گفت؛ وقتي اين تبليغ را ديدم جا خوردم چون حس کردم مربوط به زنان ويژه است و با اين شيوه توجه همه را به خود جلب مي کند و با احساسات افراد خصوصاً زنان بازي مي کند. او در پاسخ به اينکه اگر اين تبليغ هيچ ربطي به زنان نداشته باشد، چطور، گفت؛ در هر صورت تبليغ هر چيزي که باشد از زن به عنوان يک ابزار تبليغاتي منفي و در شکلي بد استفاده کرده است و قابل توجيه نيست. سارا.هـ. هم مي گويد؛ در ظاهر مي خواسته اند با اين تبليغ کار فرهنگي انجام بدهند اما متاسفانه يک کار ضدفرهنگي کرده اند.تبليغي که به تنهايي مفسده استاما تنها زنان نيستند که نسبت به اين تبليغ و مفهومي که دنبال مي کند عکس العمل منفي نشان مي دهند بلکه بسياري از مردها واکنش شديدتري به اين تبليغ دارند تا جايي که برخي تنها ابراز تاسف مي کنند و بعضي ديگر تعابيرشان را با اين جمله ها بيان مي کنند؛ واقعاً منظورشان از اين نوع تبليغ چه بوده است؟ سوءاستفاده از چهره يک زن براي تبليغ، بي احترامي به تمام زنان است که خواهر، مادر، همسر و دختر ما هستند يا اينکه اين تبليغ موهون و منافي با هنجارهاي فرهنگي است که کار به تعابيري اينچنيني مي کشد. اين تبليغ جداي از هر معنايي که در پس آن مخفي است به تنهايي مفسده است. اما نکته جالب تر اين است که با جست وجوي جمله «چگونه مي توان يک... را دوست داشت» در اينترنت به بيش از صدها مطلب و عکس درباره اين بيلبورد بر مي خوريد. در سايت بالاترين عکسي از اين بيلبورد گذاشته شده که تا روز چهارشنبه هشتم خرداد، دو هزار و 187 نفر بيننده داشته است.تبليغات مشکوکجداي از بحث هايي که در دنياي واقعي و مجازي بر سر اين تبليغ پيش آمده نظر يکي از مشاوران تبليغاتي که در سال هاي اخير اجراي چند بيلبورد بزرگ تبليغاتي را برعهده داشته جويا مي شويم. اين مشاور تبليغاتي با عنوان اينکه اين تبليغ براي من هم خيلي سوال برانگيز، رازآلود و جذاب بوده است، گفت؛ اين تبليغ جزء دسته يي از تبليغات سريالي قرار مي گيرد که اين روزها باب شده است و نمونه هاي آن را قبلاً هم داشته ايم؛ مثل تبليغ کتاب اول با طرح آقاي کيارستمي که در ابتدا بر بيلبوردها حروف الف، و، ل را مي ديديم و بعد از چند وقت اين حروف تبديل به تبليغ کتاب اول شد يا تبليغ تخم مرغ کلمبوس و... اما تعجب من از اين بابت بود که در اين تبليغ از چهره محو زني استفاده شده که عنصر تخيل را فعال تر مي کرد. يعني همان چيزي که سال هاي سال است به واسطه آن بسياري از تبليغ ها رد مي شوند به طور مثال ما تبليغي را کار کرده بوديم که خانم ها مانتوهايي بر تن داشتند که 4 انگشت زير زانوي شان بود. اين تبليغ به بهانه کوتاه بودن مانتوها - که کوتاه هم نبودند - رد شد و ما در تبليغ بعدي چهره اين خانم ها را محو کرديم و آنها باز هم اين تبليغ را رد کردند چرا که گفتند اين تبليغ قدرت تخيل را درباره زنان بالاتر مي برد يعني همان کاري که امروز نمونه يي از آن را مي بينيد در حالي که حتي نمي دانيد تبليغ چه چيزي است.علي پويان با عنوان اينکه همه ما افرادي مبادي آداب و اخلاق مدار هستيم و حدود منع پيام ها را مي دانيم و به ارزش ها اهميت مي دهيم، گفت؛ متاسفانه سختگيري ها و با ديده شک نگاه کردن به همه چيز باعث شده مفهوم خلاقيت منهدم شود تا جايي که در يکي از تيزرهاي تبليغي ماشين، تصوير پسرهاي جواني را مي ديديد که شاد و خوشحال سوار بر ماشين کاروان در جاده يي مي رفتند ولي رد شد و درباره رد اين تبليغ آمده بود؛ اين پسرها به کجا مي روند؟ اين مشاور تبليغاتي نگاه کردن به ديده شک و گناه را تعميم يافته به مخاطب دانست و عنوان کرد؛ تا جايي که مسوولان به ديده شک به همه چيز نگاه کنند، مخاطب ما هم مخاطبي شک نگر مي شود تا جايي که با يک تبليغ اينچنيني (اشاره به تبليغ موردنظر) تعابيري بد در ذهنش جاري مي شود.تبليغي ضد خودشمن ... حس ارزشمندي دارم. جاي خالي اين جمله را علامت گوشي سوني اريکسون پر کرد. تکنيک تبليغاتي که جزء قوي ترين تکنيک هاي تبليغات در دنيا است و اين روزها نمونه هاي مشابه آن را در ايران مي بينيد. دکتر مجيد خليفه سلطان کارشناس رسانه با عنوان اينکه تاثير پيام از خود پيام مهم تر است و بايد به آن توجه کرد درباره تبليغ موردنظر گفت؛ اين تبليغ شيوه نادرستي را در پيش گرفته است که حس بدي را به مخاطب خود انتقال مي دهد هر چيزي را که در آينده بخواهند تبليغ کنند حتي اگر آن کالا يا شعار مفهومي مثبت داشته باشد با اين شيوه حالت ضدارزش پيدا مي کند. دکتر خليفه سلطان همچنين درباره طراح اين بيلبورد گفت؛ متاسفانه طراح اين بيلبورد نتوانسته ايده اش را به خوبي اجرا کند و ناآگاهانه احساسات مردم را به بازي و سخره گرفته است.او همچنين با ذکر اين مطلب که فضاي شهري متعلق به همه شهروندان است و صاحبان اين بيلبوردها اجازه هر تبليغي را به هر شيوه يي ندارند، ادامه داد؛ کنترل بيلبوردهاي تبليغاتي که هر روزه به تعدادشان اضافه مي شود تنها برعهده نهادهاي دولتي نيست بلکه تک تک شهروندان بايد بر آنها نظارت داشته باشند و اگر از ديدن بيلبوردي دلزده و ناراحت مي شوند بايد به مسوولي انتقال بدهند. او همچنين به تبديل شدن بيلبوردها به يک رسانه مهم در فضاي شهري امروز اشاره کرد و گفت؛ مسوولاني که نظارت شديد بر روزنامه، آگهي تبليغاتي تلويزيون و... دارند چطور نقش بيلبوردها را تنها به خاطر سوددهي بالاي آنها ناديده مي گيرند و با غفلت از آنها فضايي را به وجود مي آورند که حس شهرونداني را که حق شهروندي دارند تا اين حد مورد تخريب قرار مي دهند.رمزگشايي يک تبليغتبليغ يک شعار امنيتي، يک همايش روانشناسي، لباس، بستني، پفک، کاشي يا تبليغ يک فيلم، شما چه فکر مي کنيد و بالاخره اين بيلبوردي که مدام در حال زياد شدن است چه مي خواهد بگويد و اين حرف را از طرف چه فرد يا نهادي مي زند؟ نمي دانيم در ذهن تان به چه جواب هايي رسيده ايد اما آنچه که روزها است ذهن عده يي را به خود مشغول کرده تبليغ يک فيلم است، فيلمي که هفته آينده با شروع اکران اش تبليغ مبهمش هم کامل مي شود و داستان کامل اش را روي پرده سينما مي بينيد. اما اين سوال که چه نهادي مجوز اين نوع تبليغ را صادر کرده پاي ما را به سازمان زيباسازي شهرداري باز مي کند که بيلبوردهاي شهري زير نظر آنهاست؛ البته نه به طور مستقيم که در اين سازمان شرکتي به نام شرکت تعاوني محيط وجود دارد و کار فروش اين بيلبوردها را عهده دار است. اما تنها فروش بيلبورد نه بيشتر و آن نهادي هم که مجوز همه اين تبليغات را صادر مي کند و اين روزها پشت درش بسياري از کتاب ها و فيلم ها در انتظار مجوز هستند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. و اما چگونه وزارت ارشاد با تمام سختگيري ها به... مجوز مي دهد. جاي خالي يي است که تنها مسوولان اين نهاد مي توانند پر کنند.اين بيلبوردها بخش اول از تبليغ فيلمي است که به زودي اکران خواهد شد. بيلبوردها امروز از سطح شهر جمع آوري شده اند و به زودي قسمت دوم آن که نام فيلم بر آن نوشته شده جايگزين «چگونه مي توان.... را دوست داشت» مي شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]