واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: دادا»، به عنوان یک جنبش هنری، غالباً توسط درخشش کودک خوش سیما و عجیب وغریب (سوررئالیسم) خود تحتالشعاع قرار میگیرد و بعضاً، به عنوان مرغی افسانه ای یا.... نقـد یادداشتی بر کتاب زنان جنبش دادا نوشته روت هموس نویسنده: جین فینیگان1در 1971، لیندا ناکلین2، در مقاله ای، این سؤال را مطرح کرد: «چرا زن هنرمند بزرگی وجود ندارد؟3» بعدها این سؤال به موضوع نوشتههای مهم و تأثیرگذاری تبدیل میشود که خود وی، جواب آن را در محرومیت و اخراج سیستماتیک زنان در «جامعة مردگرا» یا در ذات رسالات و مقالات پژوهشی هنری، که حرفه تاریخ هنر بر آن بنا شده، میداند. او همچنین مصراً اشاره میکند: «این موضوع ضرورت اشاره به ذات منحصربه فرد و ضروری هر زن هنرمند بزرگ را، در سیر تاریخ هنر، متوقف ساخته است.»تألیفات ناکلین، چون کاتالیزوری برای عناصر معاصر تفکر فمینیسم، سی وپنج سال بعد از آن، عمل کرد و زمینه ای شد درخور توجه و سودمند برای شروع اکتشافات تاریخی هنر و احیا، بازبینی و توانبخشی دوباره به زنان پنهان شده در ژرفای تاریخ هنر، در قالب مقالات و پژوهشهای مختلف.«زنان جنبش دادا» در زمره آخرین الحاقات به این فهرست است. «دادا»، به عنوان یک جنبش هنری، غالباً توسط درخشش کودک خوش سیما و عجیب وغریب (سوررئالیسم) خود تحتالشعاع قرار میگیرد و بعضاً، به عنوان مرغی افسانه ای یا ی برخاسته از خاکستر دادا، وصف میشود؛ این تعبیرها تبدیل به موضوع اصلی و دغدغه شروع اندیشه و پژوهش بسیاری از زنان میشود، و آتش بحثها و مناظرههای خشم آلود فمینیستی را میان کسانی نظیر ویتنی چادویک4، داون ایدس5، روزالیند کراوس6 و ماری آن کاوز7 روشن و بیش از پیش توجه آنان را به این موضوع جلب میکند. نتیجه: بسیاری از زنان هنرمند، در فهرست هنرمندان سوررئالیست ثبت شدند. از این دست اشخاص میتوان به فریدا کالو8، لئونورا کارینگتون9، و کلود کائون10 اشاره کرد.اما مسأله این است: هنوز جنبش دادا، که ایده آلهای بسیاری را بر اساس نظریههای سوررئالیسم شکل داده، نگاهش دستخوش حرکت در همان مسیری میشود که هنوز هــم به نوعـی، به عنوان پاتوق هنــری مردانه (Boys only club)، معرفی میگردد. نائومی سائلسن گُرس11 هم از جمله نویسندگانی است که در کتاب «زنان در جنبش دادا» ( 1999) کوششی در جهت التیام این مسأله انجام میدهد، و تألیفاتش جدا از سنجش و نقد بسیاری از متخصصان، تلاشی است که در حد خود، درخور توجه مینماید. اما، در واقع، نمیتوان ادعا کرد کتاب تحت بررسی [زنان جنبش دادا] مولود تعمقی دیرپاست. این کتاب، حیات خود را از زمانی شروع میکند که چندی پیش به عنوان پایان نامه دکترا، توسط انتشارات دانشگاه «ییل»، برای معرفی به عموم به چاپ میرسد؛ یک تز حرفه ای و آکادمیک، با گرایشی کاملاً فمینیستی، که ممکن است بیشتر از اندکی، محدود و ممتنع به نظر برسد. با تمام این اوصاف، گامی فراتر از تبعات ترسناک و خطرناک موضوع آن برمیدارد.روت هموس- در این کتاب- فهرستی روشن و دقیق و در عین حال موجز را با تمرکز بر مطالعة پنج هنرمند زن (امی هیننگز12، سوفی توبر13، هانا هوخ14، سوزان دوشان15 و سلین آرنولد16) در ارتباط با جنبش دادا ارائه میکند. در مقدمة کتاب، وی از بسیاری از بنیان گذاران و تأثیرگذاران جنبش دادا، در بهترین شرایط با عنوان «تنبلها» و در بدترین شرایط، به عنوان «ایدئولوژیستهای» تفکرات پدرسالارانه در تاریخ هنر و تاریخ نگاری ادبی یاد و آنان را متهم میکند. و این بیان میکند هدف او، به چالش کشیدن و بسط دادن مشاهدات و درک صحیح از دیدگاه جنبش دادا است. این هدف- خصوصاً- به شایستگی در معرفی وی از امی هیننگز و سلین آرنولد (ناشناسترین میان این پنج زن)، دنبال میشود. آرنولد (به طور خاص)، هنرمندی است که سزاوار بازبینی و تجدید نظری جدی است. کارهای وی مدتها به چاپ نمیرسیدند (تاکنون هیچ مطالعه روی زندگی او نشده، و تا زمانی که هموس یک نسخه برای انتشار فراهم نکرد، هیچ نسخه کتاب شناسی از آثارش در دسترس نبود). تعجب برانگیزتر اینکه، سلین آرنولد، در زمان حیاتش، اساساً پرکار بوده است (یازده جلد شعر، یک رمان و یک گلچین ادبی، از او برجا مانده است که تمامی آنها تا به حال- تقریباً- به فراموشی سپرده شده اند). هموس، سه شعر از آرنولد را به زبان فرانسه بررسی میکند و وجهه هوشمند، فردگرا و گاهی بذلهگوی هنرمندانه وی را، در چارچوب دادا، نمایان میسازد. آثاری که هم از ترس و وحشت جنگ نشان دارد (بارانی مشکوک و جزیی فرو میبارد/ واژههای تو، به سان گلوله/ روی چرخهای آفتابگردان/ قبرستانها روی علفهای مرده میگسترند/ از گورهای باز بترس/ ...) و هم از هجو یا طنز ابزورد و پوچ (خب پس، همین بود هر چه باید میگفتمت/ شعر است این/ باور کن مرا/ ...).واضح ترین و شفافترین بخشهای کتاب، بخشهایی هستند که به هوخ و توبر، به بهانه دوباره سازی هوشمندانه رنگـین آثارشـان، پرداخـته است. توبـر، به طـور خـاص (در واقع، در مقاله و نوشته ناکلین، به عنوان هنرمندی معرفی میشود که آثارش نمیتواند در رده بندی فمینیسم قرار گیرد و تاکنون هم به خاطر جنسیتش نادیده گرفته شده است)، تحت عنوان هنرمندی بزرگ، چندسوگرا و همه فن حریف معرفی میشود. در واقع، دو نوشته قبلی درباره توبر- آنچه در زمان حیات و بعد از مرگ او نوشته شد- روی شخصیت وی بیشتر تمرکز دارد تا هویتش به عنوان هنرمند، و این دقیقاً همان چیزی است که درباره هیننگز اتفاق میافتد؛ کسی که به زندگیاش، تحت عنوان بدکاره ای معتاد به هروئین، بیشتر پرداخته شده تا به عنوان شاعر، پرفورمر و بنیانگذار کابارة وُلتر (زادگاه دادا). حقیقت این است که نقاشیها و بافتههای توبر، و کولاژهای هوخ، میتوانند در جایگاهی معادل با آثار مردان همطراز خود قرار گیرند. به موازات پرداختن به آثار این پنج زن هنرمند (درباره سلین آرنولد برای اولین بار)، در این کتاب، هموس، ارتباط بین مراکز جغرافیایی متفاوت جنبش دادا (زوریخ، پاریس و برلین) را بررسی میکند. با کنار هم گذاشتن آثار این پنج زن هنرمند- در این کتاب- تنوع و گوناگونی ظرایف مدیومی به مخاطب نشان داده میشود که دادا را از جنبشهای دیگر زمان خود جدا میسازد.به طور خلاصه، هموس در معرفی زنان دادا، به خوانندگان و بازگرداندن حیات به موضوعی که اغلب- اجمالاً- به شکل موضوعات مورد بحث جوامع هنری در موزهها به آن نگاه میشده، بسیار موفق عمل میکند. پی نوشت1. Jane Finigan. 2. Linda Nochlin. 3. “Why Have there been no great women Artists?” Artnews January 1971. 4. Whitney Chadwick.5. Dawn Ades. 6. Rosalind Krauss. 7. Mary Ann Caws. 8. Frida Kahlo. 9. Leonora Carrington. 10. Claude Cahun. 11. Naomi Sawelson Gorse. 12. Emmy Hennings. 13. Sophie Taeuber. 14. Hannah Höch.15. Suzanne Duchamp. 16 .Céline Arnauld. * The Mamas take their place with Dadas, Ruth Hemus, “Dadas Women” (Yale University Press). تهیه شده توسط: مجله تندیس/ ترجمه: گل رخ برومندی /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: ماریا لاسنیگ: حس میكنم، پس هستم تشابه و تناقض در تصاویر ریچارد دئون پوسترهای مرکز نمایش CDN فرانسه سنت کاریکاتور اروپای پیش از نازیسم یافتن هنر در آسفالت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 703]