واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کارکرد احزاب در غرب تا به حال بسیار شنیدهایم که در ایران حزب به معنی واقعی آن وجود ندارد. به راستی معنی واقعی حزب چیست که در ایران «حزب واقعی» وجود ندارد و مراد گویندگان چنین سخنی از بیان آن چیست؟ برای اینکه ببینیم آیا حزب واقعی در ایران وجود دارد یا نه باید ابتدا به تعریف مشخصی از حزب برسیم. حزب هم مانند بسیاری دیگر از مفاهیم سیاسی سابقهای به طولانی عمر سیاست بشری دارد. در سه قرن اخیر در غرب نوعی حزب پدید آمد که آنرا حزب غربی مینامیم. در تعریف حزب غربی افراد مختلف و نظریهپردازان گوناگونی به نظریه پردازی پرداختهاند برای مثال «ادموند بورک»، حزب سیاسی را چنین بیان میکند: «هیأتی از مردم است که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش مشترک براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند» یا مک آیور، حزب سیاسی را، «گردهمایی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول یا سیاستها که از راههای قانونی میکوشد حکومت را به دست گیرد » تعریف میکند در تعریف دیگر لیکاک حزب سیاسی را اینگونه تعریف میکند: «گروه کم و بیش سازمان یافته شهروندانی است که به عنوان یک واحد سیاسی با هم عمل میکنند، در مسائل عمومی عقاید مشترکی دارند و با استفاده از اختیار دادن رأی در راستای هدفی مشترک میکوشند بر حکومت مسلط شوند.»از مجموع تعاریف مختلفی که در مورد حزب سیاسی از دیدگاه غرب گفته شده است میتوان به چند مولفه اصلی برای احزاب سیاسی دست یافت:1- توافق نظر معینی درباره اصول بنیادی میان مردم تشکیل دهنده حزب سیاسی.2- سازمان یافتگی مردم و داشتن تشکیلات و فلسفه کاملاً منسجم.3- تلاش برای به دست یافتن به هدفها از راههای مشخص شده در قانون اساسی.4- کوشش در راه گستراندن و تأمین منافع ملی، نه منافع محلی یا منطقهای یا گروهی.5- مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی برای تأمین منافع عمومی.6- وجود رهبری تک سالار و اولیگارشیک در ذات سازمان حزب. ویژگی بارز در احزاب غربی آنچنان که از تعاریف مختلف بر میآید تلاش برای دستیابی به قدرت سیاسی و این گونه از تلاش است که آنها را از دیگر گروههای مشابه جدا میسازد اما فقط چنین تلاشی برای اینکه یک حزب شکل بگیرد کافی نیست و شروط دیگری مانند وجود تشکیلات مرکزی، وجود شعبههایی که با مرکز، پیوند و ارتباط داشته باشند و پشتیبانی مردم لازم است. اما آیا لزوماً چنین تعاریفی در عالم خارج محقق میشوند و احزاب در دنیای غرب واقعاً از چنین الگوهایی پیروی میکنند؟ آیا آنها قدرت سیاسی را برای منافع عمومی میخواهند؟ آیا آنها در راه تأمین منافع ملی میکوشند؟ و هزاران سوال دیگر که پاسخ بسیاری از آنها کم و بیش روشن است. اگر چه نظام حزبی از ملزومات حکومتهای دموکراسی است و عصر ما نیز عصر حکومتهای دموکراسی نمایندگی است و کار ویژههای خاص خود مانند متحد کردن، تسهیل و با ثبات نمودن روند زندگی سیاسی را دارند. اما باید توجه داشت که هنوز با گذشت بیش از یک قرن از جنبش قانون اساسی در انگلستان- که بسیاری آن را پایه نظام حزبی غربی میدانند- منافع اقتصادی یکی از پایههای اصلی و شاید اصلیترین پایه احزاب سیاسی در غرب را تشکیل میدهد. به گفته آرتور هالکامبل «ممکن نیست احزاب ملی با انگیزههای گذرا یا نیازهای موقت پایدار بمانند و باید مبتنی بر منافع جمعی، از همه مهمتر بر پایه منافع دائمی اقتصادی میباشند» از اینجا به خوبی معلوم میشود که احزاب معمولاً در غرب برای رسیدن به منافع اقتصادی خود و همراهان خود از تعاریف و کار ویژههای اصلی حزب عدول میکنند. البته در خود غرب هم انتقادات بسیاری به نظامهای حزبی وجود دارد. برای مثال ژان ژاک روسو معتقد است که اراده عمومی یا افکار عمومی واقعی نمیتواند در کشوری که احزاب یا فرقههایی فعالیت دارند خود را نمایان کند و این به آن علت است که احزاب در غرب معمولاً برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیلهای استفاده میکنند به عبارت دیگر هدف برای آنها وسیله را توجیه میکند. تبلیغات انتخاباتی در غرب معمولاً با روشهای پیچیده رسانهای در آمیخته است تا جایی که مشاوران رسانهای نامزدها حتی طرز نشست و برخاست نامزدهای مورد نظرشان و چگونگی صحبت کردن و دست دادن و ریزترین جزئیات برنامههای تبلیغاتی را برنامهریزی میکنند تا بتوانند تأثیر بیشتری بر فکر مخاطب داشته باشند. این روشهای تبلیغاتی که با دستمایههای روانشناسی آمیخته میشوند افکار عمومی و اراده عمومی را از واقعیات منحرف میکنند علاوه بر این تخلفات و تشبثاتی که در ایام انتخابات در کشورهای غربی رخ میدهد و اقعاً بینظیر است نمونه این مساله ماجرای واترگیت است که در آن یک حزب با استراق سمع مذاکرات حزب دیگر سعی در پیروزی در انتخابات داشته است.
در آمریکا داشتن زن زیبا را یکی از رموز پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری میدانند. چنین مواردی در غرب به کرات قابل مشاهده است. رسواییهای اینچنینی و عدم برخورد صریح و به دور از رنگ و ریای دروغین تبلیغات با افکار عمومی باعث شدهاند تا افکار عمومی هم نسبت به نظام حزبی انتخابات در کشورهای غربی بدبین باشد که این مسله از میزان پایین مشارکت در انتخابات کشورهای غربی معلوم میشود. بیشتر برنامههای تبلیغاتی قبل از انتخابات در غرب به یک تئاتر سیاسی شبیه است که در طی آن سعی میشود افکار عمومی مردم به هر طریقی جذب شود و علاوه بر آن بسیاری از احزاب بعد از روی کارآمدن به جای پیگیری منافع ملی و ارجح دانستن آنها، منافع حزبی یا گروهی خود را پیگیری میکنند برای مثال میتوان به دولت حاضر ایالات متحده آمریکا اشاره کرد که عده قلیلی از افراد مسیحی افراطی با به دست گرفتن زمام امور و بدون توجه به منافع ملی کشورشان و در نظر گرفتن آیندهنگری سیاسی، به یک جانبه گرایی سیاسی فکر میکنند. چنین عوام فریبیهایی در غرب آنچنان پیشرفته است که در تازهترین نمونه از اینگونه وقایع یک نامزد زن در انتخابات کشور بلژیک از ویژگیهای جنسیتی خود برای کسب آرا استفاده کرده است. در آمریکا داشتن زن زیبا را یکی از رموز پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری میدانند. چنین مواردی در غرب به کرات قابل مشاهده است. علاوه بر این در دنیای دموکراسیهای نمایندگی متفکرین بسیاری هستند که به این روش انتقادات جدی وارد میکنند. برای مثال رابرت میشلز میگوید: هر سازمان سیاسی نمایانگر قدرتی اولیگار شیک بر بنیادی دموکراتیک است. همه جا انتخابکنندگان و انتخابشدگان را میبینیم همچنین همه جا میبینیم که قدرت القایی رهبران منتخب بر تودههای انتخابگر تقریباً نامحدود است میشلز میخواهد با بیان این سخنان ماهیت احزاب غربی را نشان دهد که اگر چه در ظاهر قرار است حکومت مردم بر مردم تحقق یابد، اما ساز و کار الیگار شیکی که در ذات احزاب نهفته است مانع از تحقق این هدف میشود و همچنان این اراده رهبران و انتخاب شدگان است که بر انتخاب کنندگان اعمال میشود و مانع از تحقق حکومت مردم بر مردم میشود. در همین زمینه جوزف شومپیتر هم عقیدهای مشابه دارد او میگوید: نخستین و مهمترین هدف هر حزب سیاسی این است که بر دیگران (افراد یا احزاب) تسلط یابد تا به قدرت برسد یا در آن بماند . از مجموع آنچه گفته شد به خوبی معلوم میشود که احزاب در غرب علاوه بر کارکردهای سیاسی غیر قابل انکاری که دارند دارای ضعفهای عدیدهای هستند ضعفهایی مانند عوامفریبی از طریق شیوههای تبلیغاتی در انتخابات، ترجیح منافع گروهی و حزبی بر منافع ملی، اهداف اقتصادی برای به قدرت رسیدن و ... با چنین اوصافی معلوم است که در کشور ما حزب به معنی غربی آن ممکن است وجود داشته باشد اما این حزبی اسلامی نیست و اگر قرار باشد مفهومی مانند حزب با تعریف غربی یا هر مفهوم دیگر در سیاست اسلامی و در نظام جمهوری اسلامی وارد شود، باید بتوان جنبههای ضد مردمی و ضد اسلامی آن را زدود و آن را در قالب تعریفی جدید برای تأثیر بخشی در نظام سیاسی اسلام تعریف کرد. این نوشته به هیچوجه قصد آن را ندارد که به تعریفی از حزب در دیدگاه اسلامی برسد اما آنچه مسلم است هیچ حزبی در اسلام نمیتواند با فریب کاریهای معمول مثل آنچه در احزاب غربی رخ میدهد به قدرت دست یابد و باز از تعالیم اسلامی به خوبی بر میآید که «قدرت» خود هدف نیست و حکومت و قدرتی مطلوب است که در خدمت اسلام و اهداف متعالیه آن باشد. مهدی اسد زاده منبع: مجله ذکر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]