محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830415860
مروري بر مبارزات سياسى امام حسين(ع) در زمان معاويه
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مروري بر مبارزات سياسى امام حسين(ع) در زمان معاويه
گروه خبرنگاران افتخاري / جمشيد غضنفري: در اين نوشتار نگاهي داريم بر دلايل دشمني معاويه با اهل بيت(ع) و مبارزات سياسى امام حسين(ع) در زمان زمامداري وي.
امام حسن(ع) در اثر توطئهاى شوم كه از سوى معاويه تدارك ديده شد به شهادت رسيد و جلوههاى شكوهمند امامت در ديگر يادگار فاطمه و على عليهماالسلام متجلى شد. استبداد اموى جهت حذف امامت راستين و ياران دلباخته آن، عزم را دو چندان كرد و با تهديد و ارعاب و ترفندهاى عوام فريبانه به نابودى مكتب و راه امام على(ع) و فرزندانش عليهمالسلام همت گماشت.
بدين جهت، رهبرى و هدايت امت شرايط دشوار و طاقتفرسايى يافت. دوران ده ساله امامت ابىعبدالله(ع) بيانگر مواضع و برنامههاى آن حضرت در مقابل اين تحولات است كه پيامها و درسهاى ارزشمندى را فرا راه عاشقانش قرار مىدهد و از سوى ديگر، سيره اخلاقى تربيتى آن بزرگوار از ذخائر ازرشمند جهان اسلام و از بايستههاى پژوهشى است كه بخش مهمى از آن ظهور و درخشش همين دوران مبارك است.
نوشته حاضر نگاهى است اجمالى به يكى از مواضع و ابعاد زندگى سياسى آن حضرت با عنوان «مبارزات امامحسين عليهالسلام در دوران معاويه كه محورهاى زير بيانگر جوانب آن است.
اعلام منشور ولايت در سرزمين منا
شيعيان امام على(ع) روزهاى سختى را در حكومت معاويه سپرى مىكردند. تعداد زيادى از آنان توسط معاويه به شهادت رسيده و بسيارى ديگر فرارى يا منزوى و در اضطراب و نگرانى به سر مىبردند. در منابر و اجتماعات اهانت به امام على(ع) به صورت رسمى رواج يافته بود و دلهاى عاشقان و دوستداران اميرمؤمنان را سخت جريحهدار كرده بود. اكنون ديدگان به سوى امام حسين(ع) دوخته شده و منتظر رهنمودها و دستورهاى آن حضرت است تا اين سكوت مرگبار را بشكند و راهى به سوى افقهاى حقيقت بگشايد.
امام حسين (ع) همراه عبدالله ابن عباس و عبدالله ابن جعفر حج مىگذارد. در سرزمين منا فرصتى دست مىدهد تا امام عليهالسلام از اصحاب پيامبر و شيعيان و نيك مردان انصار دعوت كند و حقايق را براى آنان بازگو كند. بيش از هفتصد تن گرد امام اجتماع مىكنند كه دويست نفر آنان از اصحاب پيامبرند.
حضرت بپاخاست و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود: «اين تجاوزگر (معاويه)بر ما و شيعيان ما سختيها و ناملايماتى روا داشته است كه خود دانسته و ديدهايد يا به شما رسيده است. مىخواهم از شما درباره حقيقتى جويا شوم. اگر راست گفتم، آن را تصديق كنيد و در صورتى كه خلاف گفتم، مرا تكذيب كنيد. سخنم را بشنويد و گفتارم را بنويسيد. سپس هنگامى كه به سوى شهرها و قبايل خويش بازگشتيد، هر آن كس را كه مورد وثوق و اطمينان دانستيد به آنچه از حقوق ما مىدانيد، دعوت كنيد. من از آن مىترسم كه حق ولايت از بين رود و مغلوب شود، اگرچه خدا نور خويش را به رغم خواست كافران، غالب خواهد گردانيد.»
به من گفتهاى كه اين امت را به فتنه مينداز. من فتنهاى سهمگينتر از حكومتت بر امت نمىيابم و نيز گفتهاى: به مصلحت خويش و دين و امت محمد صلي الله عليه و آله بينديش. به خدا قسم، كارى بهتر از جهاد عليه تو نمىشناسم.
سپس آنچه از قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله درباره پدر و مادرش و اهلبيت عليهم السلام بود، براى آنان قرائت كرد. همگى گفتند: «اللهم نعم قد سمعنا و شهدنا»؛ همين طور است ما خود شنيديم و افراد مورد اعتماد براى ما آنچه فرموديد، نقل كردند.
سپس حضرت فرمود: «شما را به خدا سوگند مىدهم آيا مىدانيد كه پيامبر صلي الله عليه و آله على عليه السلام را در غدير خم به امامت منصوب كرد و مردم را به ولايت او فرا خواند و دستور داد كه اين پيام را حاضران به غايبان برسانند؟» همگى گفتند: «بلى ما شنيديم.» (1)
بدين ترتيب، امام(ع) در آن اجتماع بر حقيقت امامت تاكيد ورزيده و رسالت و مسؤليت خواص را براى ترويج مكتب اهلبيت عليهمالسلام و مبارزه با استبداد اموى ترسيم كرد. سخنرانى حضرت در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در همين راستا است. مرحوم مجلسى مىنويسد: به معاويه گفتند ديدگان به سوى حسين(ع) است. كارى كن كه او منبر رود و خطابه ايراد كند؛ از چشم مردم خواهد افتاد؛ زيرا توانايى خطابه ندارد. معاويه گفت: اين را درباره برادرش حسنابن على تجربه كردم، به رسوايى ما منجر شد.
سرانجام اصرار زياد مردم باعث شد از امام حسين عليهالسلام بخواهد به منبر رود و با مردم سخن بگويد. حضرت سخنرانى خود را با حمد و ثناى الهى آغاز كرد. در اين حال مردى گفت: كيست كه خطابه مىكند؟ حضرت فرمود: ماييم حزب پيروز الهى و عترت رسول خدا كه نزديكترين فرد به او هستند و اهلبيت(ع) پاكيزه او و يكى از دو چيز گرانبها كه عدل قرآن قرار داده شده، همان كتاب كه باطلى از پيش رو و پشت سر او راه نمىيابد، آگاه به تاويل قرآن و روشنگر حقايق آن هستيم. ما را اطاعت كنيد كه اطاعت ما واجب است؛ زيرا اطاعت ما مقرون به اطاعت خدا و رسول او شده است.
خداوند متعال مىفرمايد: «اطاعت كنيد خدا و رسول او و صاحب فرمان از خودتان را و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد. اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد، اين براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است.» (2) و فرموده: «هنگامى كه خبرى از پيروزى يا شكست به آنها برسد، آن را شايع مىكنند در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان كه قدرت تشخيص كافى دارند، بازگردانند از ريشههاى مسايل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده كمى همگى از شيطان پيروى مىكرديد.» (3)
شما را برحذر مىدارم از اين كه به نداى شيطان گوش فرادهيد؛ زيرا شيطان دشمن آشكار شما است. و در آن صورت از دوستان شيطان خواهيد شد. دوستانى كه شيطان به آنان مىگويد: امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمىشود و من همسايه شما هستم اما هنگامى كه دو گروه(كافران و مومنان مورد حمايت فرشتگان در جنگ بدر) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بيزارم.(4) كه در اين صورت «مثل كافران جنگ بدر» مورد ضربه شمشيرها و نيزهها «از سوى ملائكه» قرار خواهيد گرفت و در آن هنگام ايمان فردى كه از پيش ايمان نياورده است يا كار نيكى را انجام نداده است نفعى به او نخواهد رساند.
در اين موقع، معاويه گفت: «حسبك يا ابا عبدالله فقد ابلغت»؛ كافى است اى اباعبدالله، حق سخن را ادا كردى. (5)
اعتراض به ولايتعهدى يزيد
معاويه تصميم به ولايتعهدى يزيد گرفت. راهى حج شد؛ به مدينه آمد و از مردم براى او بيعت گرفت. سپس منبر رفت و يزيد را اين چنين ستود: يزيد دانا به سنت و قرآنشناس است و حلم و بردبارىاش بر سنگهاى سخت افزون است. امام حسين عليهالسلام برخاست و پس از ستايش خدا و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: هرگز سخنورى هر چند سخن به تفصيل گويد نتوانسته است حق اندكى از صفات ممتاز پيامبر صلي الله عليه و آله را ادا كند. اى معاويه! از واقعيت دور ماندهاى، سپيده صبح تاريكى شب را رسوا كرده و نور خورشيد پرتو روشنايى چراغ را بىفروغ كرده است. در برترى برخى سخن به زيادهگفتى و در گزينش عدهاى حق ديگران را ضايع كردى و از بيان فضيلت صاحبان آن بخل ورزيدى و بيش از حد ستم روا داشتى.
نشد كه اندكى از فضيلت صاحبان حق را بپردازى و در همان حال شيطان بهره فراوان و نصيب كامل خويش را برنگيرد. دانستم آنچه درباره يزيد از سياستمدارى و كمالش گفتى، مىخواهى مردم را با اين سخنان به اشتباه اندازى. گمان مىكنى انسانى ناشناس و دور از چشم مردم را تعريف مىكنى و از آنچه فقط خودت به آن دست يافتهاى، خبر مىدهى. «فخذ ليزيد فيما اخذ به من استقرائه الكلاب المتهادشته عندالتحادش و الحمام السبق لاترابهن و القيناث ذوات المعازف و ضروب الملاهى تجده ناصرا»؛ و همين كارهايى كه يزيد كرده، بگير؛ همين كه سگان را به حال پارس و گلاويزى مىخواند و كبوتران بازى را به سوى همقطارانش و نيز كنيزكان آوازه خوان و انواع بيهودهگرى و هوس بازىهايش كافى است كه تو را در وصف خويش يارى كرده باشد.
سپس فرمود: قصدى را كه براى ولايتعهدى يزيد دارى فروگذار و رهاكن، چه نيازى دارى كه افزون بر همه كارهاى بدى كه كردهاى با اين گناه نيز خدا را ملاقات كنى. (6)
افشاى جنايات معاويه
جهت ديگرى كه بيانگر مبارزات آن حضرت است نامهاى است كه در آن جنايات معاويه و ستمگرىهايش شمارش كرده، حكومت معاويه را فتنهاى سهمگين بر امت قلمداد مىكند. قسمتى از آن چنين است: مگر تو نبودى كه حجر و ياران عابد و خاشع حق را كشتى، همانان كه از بدعتها نگران و بىتاب مىگشتند و امر به معروف و نهى از منكر مىكردند؟ آنان را پس از تعهدات محكم و تضمينهاى مطمئن به طرز ظالمانه و تجاوزكارانه كشتى، در برابر خدا گستاخى ورزيدى و عهد و پيمان الهى را سبك شمردى.
مگر تو قاتل عمرو ابن الحمق نيستى، همان كه از زيادى عبادت صورت و پيشانىاش پينه بسته بود؟ او را پس از تعهدات و تضمينهايى كشتى كه اگر به حفاظت شدگان در كوهساران داده مىشد، از قلههاى آن فرود مىآمدند. مگر تو نيستى كه زياد را در دوره اسلام به خويشتن منسوب گردانيدى و او را پسر ابىسفيان قلمداد كردى، با اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله حكم كرده كه فرزند متعلق به (پدر و مادر) است و پاداش مرد زناكار، سنگ است.
آنگاه او را بر مسلمانان مسلط كردي تا آنان را بكشد و دست و پايشان را قطع كند و بر تنه درخت به دارشان آويزد؟ پناه بر خدا، اى معاويه! گويا تو از اين امت نيستى و ايشان از تو نيستند. مگر تو آن خضرمى را نكشتى كه ابن زياد درباره او به تو گزارش داده بود داراى دين على عليهالسلام است؛ و دين على عليهالسلام همان دينى است كه پسر عمويش بر آن بود؛ همان دينى كه تو به نامش به اين مقام نشستهاى؛ و اگر دين او نبود، بالاترين افتخارات تو و اجدادت كوچهاى تابستانى و زمستانى آنان بود و خدا به واسطه ما براى اين كه نعمتى گران ببخشد، سختيهاى آن را از دوشتان برداشت.
به من گفتهاى كه اين امت را به فتنه مينداز. من فتنهاى سهمگينتر از حكومتت بر امت نمىيابم؛ و نيز گفتهاى: به مصلحت خويش و دين و امت محمد صلي الله عليه و آله بينديش. به خدا قسم، كارى بهتر از جهاد عليه تو نمىشناسم. بنابراين، هرگاه به انجام آن اقدام كنم، مايه تقرب به پروردگار من است و در صورتى كه به انجامش نپردازم، از خدا براى حفظ دينم آمرزش مىطلبم و از او توفيق انجام آنچه او دوست مىدارد و مىپسندد، خواستارم.
مرحوم مجلسى مىنويسد به معاويه گفتند: ديدگان به سوى حسين عليهالسلام است. كارى كن كه او منبر رود و خطابه ايراد كند؛ از چشم مردم خواهد افتاد؛ زيرا توانايى خطابه ندارد. معاويه گفت: اين را درباره برادرش حسنابن على تجربه كردم، به رسوايى ما منجر شد.
سپس حضرت در ادامه مىفرمايد: بدان كه خدا را ديوانى است كه هر كار كوچك و بزرگ به حساب مىكشد و شمارش مىكند. بدان كه خدا فراموش نمىكند كه تو به مجرد گمان افراد را مىكشى و به محض وارد آمدن اتهامى دستگير مىكني و پسرى را به حكومت نشاندهاى كه باده مىنوشد و سگبازى مىكند، تو را مىبينم كه خويشتن به گناه و عذاب در انداختهاى و دينت را تباه كردهاى و رعيت را ضايع كردهاي. (7)
يادآورى رسالتها
استبداد اموى جامعه اسلامى را دچار فسردگى و ركود كرده، زمينه تجاوز و ستمگريهاى بيشتر آنان گشته بود. هشدار به جامعه و يادآورى رسالتها و مسؤليتهاى سنگين آنان از ضرورتهاى فورى آن بود؛ و چه فردى شايستهتر از ابىعبدالله الحسين عليهالسلام و چه موقعيتى والاتر از حج.
بر اين اساس، حضرت در اجتماع شكوهمند مردم در سرزمين منا به سخنرانى پرداخت و وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را به مردم و دانشمندان يادآور شد. حضرت در آغاز درباره اهتمام به امر به معروف و نهى از منكر فرمود: اى مردم! از آنچه خدا بدان اولياى خود را پند داده، پند گيريد مانند بد گفتن او از دانشمندان يهود، آنجا كه مىفرمايد: چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود آنان را از گفتار گناهآميز و خوردن مال حرام نهى نمىكنند؟ چه زشت است عملى كه انجام مىدادند.(8) و نيز فرموده است: كافران بنىاسرائيل بر زبان داود و عيسى ابن مريم، لعن و نفرين شدند. اين به خاطر آن بود كه گناه و تجاوز مىكردند. تا آنجا كه فرمود: چه بدكارى انجام مىدادند. (9)
خداوند آنها را بدين خاطر نكوهش كرده كه از ستمكارانى كه ميان آنها بودند، كار زشت و فساد مىديدند و آنها را نهى نمىكردند؛ زيرا در مال آنان طمع داشته و از قدرت آنان مىترسيدند با اين كه خداوند مىفرمايد: از مردم نترسيد و از من بترسيد. (10)
سپس عالمان را مورد خطاب قرار داده، مىفرمايد: شما اى جماعت كه معروف به دانش و نامور به خوبى و معروف به خيرخواهى هستيد و به وسيله خدا در دل مردم مهابتى داريد؛ شرافتمند از شما حساب مىبرد و ناتوان شما را گرامى مىدارد...
من مىترسم عذابى از عذابهاى الهى بر شما فرود آيد؛ زيرا شماها از كرامت خدا به منزلتى رسيديد كه بر ديگران برترى يافتهايد. بندگان مؤمن به خدا، گرامى داشته نمىشوند ولى شما به خاطر خدا در ميان بندگان الهى ارجمنديد. اين در حالى است كه مىبينيد كه پيمانهاى خدا شكسته شده و هيچ عكسالعمل و هراسى به خود راه نمىدهيد. براى يك نقض تعهد پدران خويش بىتابى مىكنيد با اين كه تعهد رسول خدا خوار و بىمقدار شده، كورها و لالها و زمينگيرها در همه شهرها بىسرپرست مانده و بر آنها ترحم نمىشود، شما به اندازه مقام و در خور مسووليت خويش كار نمىكنيد و در مقابل كسى كه اقدام مىكند خضوع نمىكنيد.
برعكس به سازش و مسامحه با ظالمان خود را آسوده خاطر مىداريد با اين كه خداوند شما را فرمان داده كه از كار خلاف باز ايستيد و ديگران را نيز نهى كنيد؛ اما شما غافليد. مصيبت شما از همه مردم بزرگتر است؛ زيرا در حفظ مقام علما و دانشمندان ناتوان شديد. كاش كوشش مىكرديد. علت اين ناتوانى اين است كه جريان امور و احكام به دست دانشمندان الهى است كه امين بر حلال و حرام اويند؛ ولى اين مقام از شما گرفته شده است.بدين جهت، كه شما از حق متفرق شديد و درباره روش پيغمبر با وجود دليل روشن دچار اختلاف شديد.
اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا مشكلات را متحمل مىشديد، زمام امور الهى به شما برمىگشت و از طرف شما دستور آن صادر مىشد و به سوى شما باز مىگشت؛ اما برعكس شما خودتان ستمگران را به جاى خويش جاى داديد و امور الهى را به آنها واگذاشتيد تا به شبهه كار كنند و به شهوتها و ميلهاى نفسانى خويش حركت كنند. علت سلطه ستمگران گريز شما از مرگ و خوش بودنتان به زندگى دنيا است كه از شما جدا خواهد شد. (11)
اما متاسفانه اين فريادها و خروشهاى الهى بر جان و قلبهاى غافل كارگر نيفتاد و دوباره هر كس به انديشه دنيايى خويش مشغول و كارهاى روزمره خويش را استمرار بخشيد و چنان شد كه بنىاميه احكام الهى را تعطيل كردند؛ نيكمردان تنها مانده ميدان را به شهادت رساندند و تاريخ را براى هميشه سوگمند از بين رفتن حق و عدالت و حاكميت امامت راستين كردند.
تاكيد بر استمرار برائت
معاويه به مروان كه از كارگزاران حكومتى او بود، نامه نوشت و از او خواست دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد خواستگارى كند. عبدالله تصميم درباره اين موضوع را به دائى فرزند خويش امامحسين عليهالسلام واگذار كرد. امام فرمود: از خداوند خواستارم كه مورد پسندى از آل محمد را براى دختر عبدالله برگزيند. همگى در مسجد اجتماع كردند. مروان در حضور مردم گفت: اميرمومنان معاويه به من دستور داده كه هر قدر از مهر را كه پدرش بگويد، قبول كنم و تمامى بدهكارى پدرش را بپردازم.
افزون آن كه صلح بين دو فاميل نيز برقرار خواهد شد. امام حسين عليهالسلام پس از حمد و ثناى الهى و بيان فضايل اهلبيت عليهمالسلام پاسخ داد: اين كه گفتى مهرش هر قدر باشد، معاويه قبول كرده، سوگند به جان خود كه در صورت تصميم، ما بر مهر السنه چيزى اضافه نمىكنيم. و اين سخن كه بدهكارى پدرش هر چه باشد، پرداخت مىكند، هيچ گاه زنان ما بدهكاريهاى ما را نپرداختهاند؛ و اما مصالحه و سازش، ما افرادى هستيم كه به خاطر خدا با شما دشمنى كرديم و براى دنيا با شما صلح نخواهيم كرد. خويش نسبى نتوانسته است مانع از اين كار شود تا چه رسد به ازدواج و خويشى سببى.
سپس حضرت دختر عبدالله را به عقد قاسم ابن محمد بن جعفر درآورد و باغى كه خود در مدينه و به نقلى در سرزمين عقيق داشت. به دختر خواهر خويش بخشيد. (12)
********************************************************************
پىنوشتها:
1- الغدير، ج 10، ص 161 و 162.
2- نساء، آيه59.
3- همان، آيه83.
4- انفال، آيه 48.
5- بحارالانوار، ج 44، ص 205 و206.
6- الغدير، ج 10، ص 161 و 162 و استفاده از ترجمه الغدير، ج19، ص 250 و 251.
7- الغدير، ج 10، ص 161 و 162 و استفاده از ترجمه الغدير، ج19، ص 250 و 251.
8- مائده، آيه63.
9- همان، آيات 78 و79.
10- همان، آيه47.
11- تحف العقول، ص 240، كلمات امامحسين عليه السلام.
12- بحارالانوار، ج 44، ص207.
منابع: ماهنامه كوثر شماره 38 ، عباس كوثرى.
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]
-
گوناگون
پربازدیدترینها