تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با معصيت خدا بدبخت نمى‏گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821123497




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ايران بايد طرف گفت وگو باشد گزينه هاي روي ميز اوباما در قبال ايران


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ايران بايد طرف گفت وگو باشد گزينه هاي روي ميز اوباما در قبال ايران
هنگامه شهيدي

«باراك اوباما» كه روز بيستم ژانويه 2009 مصادف با اول بهمن 1387 به عنوان اولين رئيس جمهور سياهپوست ايالات متحده وارد كاخ سفيد خواهد شد بنا بر شواهد موجود، از نظر چالش هاي سياست خارجي و معضلات اقتصادي، مشكل ترين دوران خود را طي خواهد كرد. به همين منظور توصيه ها و پيشنهادات گسترده و متنوعي از موضوعات مختلف اكنون روي ميز او قرار دارد. با توجه به اهميت رويكردي كه اوباما در قبال ايران اتخاذ خواهد كرد، و از آنجا كه به باور كارشناسان و تحليلگران امور امريكا، برآيند اين پيشنهادات، سياست خارجي آينده امريكا را شكل خواهد داد، در اين مختصر ضمن اشاره به نوع نگاه اوباما و بايدن به برخي از رهيافت هاي اصلي در قبال كشورمان و منطقه اشاره مي شود. راهبرد حزب دموكرات براي اداره ايالات متحده امريكا طي سال هاي 2009 تا 2012 تحت عنوان PROMISE AMERICAصS RENEWING هم زمان با برگزاري كنوانسيون ملي اين حزب كه در آن نامزدي سناتور باراك اوباما به طور رسمي از سوي دموكرات ها اعلام شد، منتشر شد. اين راهبرد كه انتظار مي رود چارچوب كلي برنامه كاري «باراك اوباما» براي اداره آينده ايالات متحده باشد، در چهار فصل با عناوين «بازسازي روياي امريكايي»، «بازسازي رهبري امريكا»، «بازسازي اجتماع امريكايي»، و «بازسازي دموكراسي امريكايي» تدوين شده است. استراتژي اعلامي حزب دموكرات براي مواجهه با جمهوري اسلامي ايران طي سال هاي 2009 تا 2012 مي گويد؛ «جهان بايد مانع دستيابي ايران به سلاح هسته يي شود. اين امر با اعمال تحريم هاي شديد عليه ايران به همراه ديپلماسي و مذاكره بدون پيش شرط و سطح بالا ممكن خواهد بود. ما اين سياست را با همراهي متحدان اروپايي خويش در قبال ايران دنبال خواهيم كرد. اگر ايران از تلاش براي دستيابي به تكنولوژي هسته يي و تهديد اسرائيل دست بردارد، مشوق هاي مهمي دريافت خواهد كرد، در غير اين صورت فشارهاي جامعه جهاني و ايالات متحده از طريق تحريم هاي شديد يكجانبه و چندجانبه، براي منزوي كردن رژيم ايران ادامه خواهد يافت.»

اوباما طي مقاله يي كه در شماره جولاي و آگوست 2007 دوماهنامه «امور خارجي» چاپ شد، به نقش محوري امريكا و انتظاري كه در دوران كنوني از اين كشور مي رود، اشاره كرد. او با برشمردن ويژگي رهبران امريكا در دهه هاي گذشته و در مواجهه با بحران هاي پيشين چون «تسلط فاشيسم» در زمان رياست جمهوري روزولت، «گسترش نفوذ كمونيسم» در دوره ترومن و اجراي «طرح مارشال» براي توسعه صلح «مدرن كردن ارتش امريكا» در ايام جان اف كندي براي رهايي از «جنگ سرد» و «ايجاد اتحاد» براي توسعه، بر ضرورت اقدامي فوري و مهم از سوي دولت آينده امريكا براي احياي دوباره وجهه و اعتبار اين كشور تاكيد كرده بود.

اوباما در آن تحليل نوشته بود؛ «ديپلماسي قاطع كه توسط همه ابزارهاي قدرت از جمله سياسي و اقتصادي حمايت شود، ما را در رويارويي ايران و سوريه به سرمنزل مقصود خواهد رساند. تهديد، ديگر چاره ساز نيست؛ هرچند استفاده از نيروي نظامي نبايد به كلي منتفي فرض شود. ما لحظه يي براي صحبت مستقيم با ايران نبايد درنگ كنيم. سياست ما بايد بر اين مبنا باشد كه ادامه فعاليت هاي هسته يي را براي ايران بسيار پرهزينه كنيم. بايد به ايران به ويژه مردم آن نشان دهيم كه منافع بزرگي از قبيل روابط اقتصادي، تضمين هاي امنيتي و روابط ديپلماتيك در انتظار آنان است.»

اوباما در ادامه افزوده بود؛ «شايد بگويند دوره امريكا به سر رسيده است. اما من مي گويم اين دوران به سر نيامده، بلكه وارد عصر جديدي شده است. به عنوان رئيس جمهور منتخب برنامه هايي دارم، كه عبارتند از پايان دادن منطقي به جنگ عراق و تمركز بر ثبات خاورميانه در ابعادي بزرگ تر؛ زيرا جنگ عراق از ابتدا نيز اشتباه بود، و ربطي به مقابله با تروريسم نداشت. جنگي كه بي دليل دست كم جان 3300 امريكايي را گرفته، و هزارها نفر ديگر را زمينگير كرده است.» به نوشته او بايد اعتراف كرد كه بهترين گزينه، خروج از عراق است. زيرا راه حل عراق برخورد نظامي نيست. بلكه بايد اختلاف شيعه و سني اين كشور با راه حلي سياسي به پايان برسد. «ما در اين ميان بايد به طرحي جامع و منطقه يي براي پايان دادن به جنگ شهري عراق مبادرت كنيم، كه بر اساس آن حضور نظامي ما به حداقل برسد. اين طرح بايد در راستاي آموزش نيروهاي امنيتي عراق، و مبتني بر ريشه كن كردن القاعده در اين كشور باشد.»

برخي تحليلگران حزب دموكرات مي گويند؛ طبق ديدگاه اوباما تغيير رهيافت امريكا در عراق به امريكا كمك مي كند، كه بهتر بتواند به حل مشكلات و چالش هاي منطقه مبادرت كند؛ توصيه يي كه گروه دوحزبي مطالعات عراق در نوامبر 2006 مطرح كرده بود، اما جرج بوش تحت تاثير تيم نومحافظه كار خويش به آن بي توجهي كرد. عوامل منطقه يي بسياري چون عراق آشوب زده، ايران قوي تر شده از قبل، القاعده پراكنده تر شده، و حماس و حزب الله تجديد قوا كرده، در كنار عدم تمركز و هرز رفتن نيروي امريكا، مانع از اين اقدام شده اند. در اين ميان نقش امريكا بايد حذف گزينه هاي آشوب طلب، و تقويت عوامل هوادار ثبات براي حصول به نتيجه مورد رضايت طرفين باشد.

به باور اوباما بايد ديپلماسي امريكا در منطقه خاورميانه تقويت شود. همچنين به جاي تهديد، با زبان مستقيم و صريح با عوامل تاثيرگذار منطقه يي مثل ايران و سوريه گفت وگو شود. اين ديپلماسي بايد به نحوي باشد كه به جاي «تهديد ايران» و اتهام زدن هاي گوناگون به اين كشور، بدون فوت وقت و ترديد با تهران سخن گفت. بايد ايران را نسبت به هزينه هايي كه ناچار است بابت ابرام بر برنامه هسته يي بپردازد، توجيه كرد. در عين حال اين كشور را با به كارگيري تحريم هاي سودمند و افزايش فشار بر طرف هاي تجاري آن، از دستيابي به غني سازي اورانيوم دور كرد.

اين در حالي است كه «جوزف بايدن» معاون باراك اوباما عقيده دارد؛ «مذاكرات مستقيم با ايران موجب مي شود كه مردم دريابند ايالات متحده به دنبال درگيري نيست. در عين حال متحدان ما نيز خواهند دانست كه ما حاضريم فرسنگ ها راه بيشتر را طي كنيم. به اين ترتيب اگر ديپلماسي شكست بخورد و ضرورت استفاده از زور مسجل شود، به حمايت از ما خواهند آمد.»

كارشناسان ارشد شوراي روابط خارجي امريكا بر اين باورند كه ديدگاه هاي اوباما در حالي مطرح شده كه واشنگتن طي سال هاي گذشته همواره «مهار ايران» را به عنوان سياست محوري خود مدنظر داشته است. همچنين با متهم كردن تهران به ايجاد ناامني و بي ثباتي در عراق، افغانستان و لبنان، و حمايت از فلسطين، ناخودآگاه زمينه هاي تعامل را از بين برده است. همچنان كه «ديك چني» در ارديبهشت 1387 روي عرشه ناو هواپيمابر «يواس اس استنيس» در خليج فارس، از مهار ايران و ايجاد ممانعت در دستيابي اين كشور به سلاح هسته يي سخن گفت. رايس وزير امور خارجه امريكا، نيز با لحني مشابه، از مسوولان ايران به عنوان تنها دولت چالشگر در خاورميانه نام برد. هم زمان اقداماتي در جهت مقابله با ايران در ميان اعراب صورت پذيرفت.

در همين حال با تجهيز كشورهاي عرب منطقه از جمله عربستان سعودي و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس به 20ميليارد دلار سلاح هاي روزآمد تلاش شد از ميزان نفوذ و قدرت نظامي ايران در منطقه كاسته و اين كشور مهار شود. غافل از اينكه نفس اين اقدام، ناخودآگاه منجر به كاهش حساسيت نسبت به فعاليت هاي بنيادگرايي بنيادگرايان شده و ميزان آسيب پذيري منافع امريكا در منطقه را افزايش داده است. زيرا تقويت بنيادگرايان در منطقه، منجر به شكل گيري و قدرت يافتن نيروهاي سلفي در قالب هاي شبه القاعده يي مي شود. از طرف ديگر كاهش نفوذ ايران در منطقه از طريق تجهيز كشورهاي عرب كه از نفوذ ايران شيعه در عراق و لبنان بيمناك هستند، در بلندمدت منجر به ايجاد بي ثباتي در منطقه مي شود. چه خود اين كشورهاي عرب براي اسرائيل (بزرگ ترين حافظ منافع امريكا در منطقه)، بيشترين خطر را دارند. در عين حال در ميان كشورهاي عرب كه همگي موافق سياست واشنگتن در محدود كردن ايران هستند، در مورد دلايل اين موافقت، اتفاق نظر وجود ندارد. عربستان سعودي و بحرين به دليل ترس از نفوذ ايران در امور منطقه يي و داخلي شان و براي كاهش نفوذ اين كشور در عراق خواهان كم شدن نقش ايران هستند. در حالي كه مصر و اردن به دليل كاهش نقش ايران در موضوع فلسطين، از اين مساله حمايت مي كنند.

برخي كارشناسان امريكايي امور خاورميانه در توصيه هاي خويش به اوباما گفته اند واقعيت اين است كه حقايق خاورميانه روياي جنگ سرد امريكا و تكرار سناريوي اتحاد جماهير شوروي پيشين براي ايران را نقش بر آب كرده است. اين در حالي است كه حضور مستمر امريكا نيز به قدري پرهزينه است كه در عمل غيرممكن مي نمايد. دولت بوش يك تصور نادرست درباره ايران داشت. هرچند ايران براي منافع امريكا در منطقه، تهديدي جدي و مهم است اما اين كشور مي تواند در صورت احساس ثبات و برآورده شدن خواسته هايش، در قالب هاي تعريف شده بين الملل مورد ارزيابي و طرف مذاكره قرار گيرد. زيرا ايران بايد با ابزارهاي خاص اعم از تجارت، گفت وگو، سازش، پذيرش منافع مشترك، و عمل كردن بر بسترهاي آن، طرف گفت وگو باشد. در واقع ايران بايد جزيي از راه حل باشد، نه بخشي از مساله.

راهكارهاي برقراري روابط تجاري و سياسي با ايران بايد مدنظر قرار گيرد. زيرا چه بسا متقاعد كردن ايران بر پايه اين بسترسازي سبب خواهد شد زمينه براي كنار گذاشتن تمايل فزاينده آن به سمت اهداف اتمي كاهش يابد. يعني براي كاهش نقش ايران در خليج فارس، اين الگو به جاي نظامي سازي منطقه كارسازتر خواهد بود. از طرف ديگر تقويت توان نظامي رژيم هاي ضعيف و غيردموكراتيك حوزه خليج فارس، خطر تكرار تجربه سقوط رژيم پهلوي در ايران را به همراه دارد. ايجاد نظم جديد در خليج فارس مبتني بر جدي گرفتن ايران به عنوان قدرتي محوري و هدايت تمامي كشورهاي منطقه به اين سمت كه ثبات و همكاري مدنظر واشنگتن است، نتايج مثبتي به بار خواهد آورد. زيرا از طرفي منجر به تحمل بيشتر حضور امريكا در منطقه و تامين منافع آن كشور در كنار تامين منافع اروپا، چين و روسيه مي شود، كه خواستار ثبات در منطقه خاورميانه هستند. در مجموع قبول و به رسميت شناختن نقش منطقه يي ايران، به جاي تهديد و نفي آن، مي تواند در كنار ارائه نقشي مقبول در حد و اندازه هاي اين كشور در رهيافت هاي جهاني و منطقه، زمينه را براي هدايت برنامه اتمي اين كشور به سمت فعاليت هاي كاملاً كنترل شده و صلح آميز فراهم كند. در عين حال بستر لازم براي حصول به صلح خاورميانه را نيز مهيا كند زيرا داشتن نقشي مهم و در خور شأن توسط ايران در منطقه، هم به كاهش تنش ها در عراق منجر مي شود و هم زمينه را براي ثبات در افغانستان به دنبال خواهد داشت.

در خاتمه به نظر مي رسد به رغم وجود رويكردهاي تعامل گرايانه در دولت آينده اوباما مسير پيش رو مسيري پرمخاطره و حساس است كه يك سوي آن «گفت وگوي مستقيم»، و سوي ديگر آن «تقويت نقش محوري ايالات متحده در مديريت اجماع سازي» ضد جمهوري اسلامي ايران خواهد بود. در چنين هنگامه يي حكمت، مصلحت و منافع بلندمدت كشور اقتضا مي كند به دور از جنجال هاي تبليغاتي و غيركارشناسي، ضمن تشكيل نشست هاي تخصصي، فراجناحي و ملي و با استفاده از حداكثر عقلانيت موجود در كشور، نسبت به ترسيم ابعاد و آثار مثبت و منفي هر تصميمي در قبال سياست خارجي دولت اوباما اقدام شود.

منابع؛-------------------------------

1- Renewing American Leadership, Barack Obama, From Foreign Affairs, July/August 2007

2- How to Leave a Stable Iraq, Building on Progress, Stephen Biddle, Michael E. OصHanlon, and Kenneth M. Pollack, From Foreign Affairs, September/October 2008

3- The Costs of Containing Iran, Washingtonصs Misguided New Middle East Policy, Vali Nasr and Ray Takeyeh From Foreign Affairs, January/February 2008

4- Shortsighted Statecraft, Washingtonصs Muddled Middle East Policy, Daniel C. Kurtzer, From Foreign Affairs, July/August 2008
 چهارشنبه 13 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن