واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: واقعه كربلا؛ دستمایهای غنی، برای هنر و ادبیات شیعی
محمدرضا سرشارحماسه معمولاً از واقعیتهای بزرگ تاریخی سرچشمه میگیرند. دستهای قابل توجه از این واقعیتها، مربوط به دوران پیش از تاریخ، یعنی زمانهایی است كه هنوز خط و نوشتن فراگیر نبوده، و حوادث تاریخی، به صورت نقل شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل بعد منتقل میشده است. اما حماسه، میتواند به حوادث ثبت شده در دورانهای تاریخی نیز مربوط باشد.این حوادث، شامل جنگها، پهلوانیها و افتخارهای مذهبی، قومی و ملی است. آن بخش از این حوادث كه به پیش از تاریخ اختصاص دارد، طی دورانهای مختلف و در نقل سینه به سینه و شفاهی خود، با عواطف و احساسات و تخیل بازگوكنندگان درآمیخته، و شاخ و برگها بر آنها افزوده شده است. به همین سبب، غالباً صورتی افسانهای و غیرطبیعی دارد.به عبارت دیگر، هر ملت، قوم یا نژادی، با نسبت دادن و افزودن آرزوها و آرمال خود به قهرمان حماسی محبوبش، او را عظیمتر، با شكوهتر، زیباتر، قویتر، داناتر، خردمند، شجاعتر، و فداكارتر از آنچه كه واقعاً بوده است جلوه داده، و به انسان آرمانی مورد نظر خویش، نزدیك كرده است.در حماسه، كارهای شگفت و فوق معمولی، توسط ابرانسانهایی نزدیك به مراحل كمال صورت میگیرد. در آن، ارزشهای انسانی و اخلاقی و معنوی تقدیس، و ضعفها و حقارتها و زشتیهای اخلاقی تقبیح میشود. غرابت فضا و محیط و بعد زمان وقوع نیز، از دیگر خصایص حماسهاند.مجموعه این عوامل، این «نوع» ادبی باستانی را به قالبی دلنشین و جذاب و موثر برای مردمان همه زمانها تبدیل كرده است. اما برای مردم قرن ما، كه مسائل حقیر و پیشپا افتاده اما فرساینده، زندگی آنها را احاطه كرده، و به تعبیری زندگی فردی آنان، خالی از كارهای بزرگ و قهرمانی (حماسه) شده است، این جذابیت، شاید بتوان گفت مضاعف است.در واقع، نیاز انسان به حماسه، همیشگی است، زیرا او، موجودی كمال جو و بلندپرواز است. این نیاز، زمانی كه زندگی خود وی خالی از حماسه میشود، به مراتب تشدید میگردد.اما جذابیت حماسههای مذهبی و تأثیرگذاری آنها، در ارتباط با اهل تدین، به مراتب بالاتر از حماسههای ملی و قومی و نژادی است. خاصه اگر این حماسهها، همچون حماسه عاشورا، در طول تاریخ، با نوعی مراقبت همیشگی و موشكافانه، حتی در جزئیات نیز از تحریف و دستخوردگی محافظت شده باشد؛ و یادآوری پیوسته آن، خود از جمله عبادات بزرگ و باعث خودسازی و الهامگیری پیروان آن مذهب، تلقی شده باشد.این گونه حماسهها، برای اهل ایمان، یادگارانی عزیز و مقدساند؛ كه با «ذكر» ادواری آنها، ضمن بازگویی تاریخ گذشتگان برای نسلهای جدید و یادآوری آنها برای خود، ارزشهایی از دین را احیا میكنند؛ و فرهنگ خاص همراه با آن حماسه را، گسترش و رواج میدهند.باور به واقعی بودن و دورماندن از دستاندازی و تحریف حماسههای مذهبی، خود، موجد یقین و اعتقادی راسخ به آنها در مخاطب میشود؛ كه میتواند درجه تأثیر، و الهام و الگوگیری از آنها و قهرمانانشان را بسیار بالا ببرد. با این باور است كه واقعه عظیم عاشورا، این گونه در طول قرون و اعصار دوام آورده، حفظ شده و با مرور زمان نیز، بر رونق و رواج آن در میان مردم افزوده شده است.حقیقت این است كه واقعه عاشورا، چنان شگفت، فوقالعاده بزرگ، باشكوه، حماسی و زیباست، كه به خلاف حماسههای ملی و قومی و نژادی، اصلاً نیازی به افزودن شاخ و برگ به آن و در آمیختنش با تخیل و آمال و آرزوهای بازگوكنندگان، برای هرچه جذابتر شدن، نیست. به عكس، قهرمانان آن، در چنان ارتفاعی از معنویت، انسانیت و بزرگی ایستادهاند، كه بزرگترین و اصلیترین اهتمام بازگوكننده، اگر همین باشد كه آنان و اعمالشان را، همان گونه كه بودهاند وصف كند، به وظیفه خود عمل كرده، و اجر خویش را برده است. با این همه، عمده ذاكران، در همین كار نیز به شدت احساس عجر، و آشكارا به این ناتوانی اعتراف كردهاند. اما، به مصداق ضربالمثل «آب دریا را اگر ناوان كشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» و به قصد قربت و نیت ثواب هم كه شده، قدم در این راه نهاده و قلمی زدهاند.این جریان، به حدی فراگیر و همگانی بوده، كه بیكمترین تردید میتوان گفت كه در طول تاریخ شیعه، هیچ حادثه و مراسم مذهبی، به اندازه واقعه عاشورا، ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرده است.اما واقعه عاشورا، شهادت همگی مردان و جوانان، پیروان و نوجوانان – حتی یك پسر شیرخواره – و اسارت زنان و كودكان مربوط به طیف قهرمان است. در تاریخ ادبیات جهان، شاید هیچ حماسهای را نتوان یافت كه پایان آن، تا بدین پایه تلخ و سوگآمیز باشد. و حماسه، چون چنین «سوگ انجام» شد، تبدیل به نوع باستانی ادبی دیگر است.اگر در تراژدی، تقدیر شوم گریزناپذیر، موقعیتی تلخ و دشوار را بر قهرمانان تحمیل میكند، در اینجا، این جبر، ناشی از شرایط تاریخی و اجتماعی حاكم بر سرزمینهای اسلامی، و در مقابل، احساس تعهد دینی و انسانی امام حسین (ع) و یاران اوست، كه چنین شرایط دشواری بر ایشان تحمیل میشود.اما امام و یاران و خانوادهاش نیز، همانند قهرمانان تراژدیهای كهن، حتی در این شرایط تلخ و دشوار، ذرهای از آن اوج و رفعت معنوی خود فرود نمیآیند و بینشان دادن كمترین ضعف، تا آخرین نفس، در برابر این جبر میایستند، و مغلوب و مقهور آن نمیشوند. برای آنان آسان است كه خواسته به ظاهر ساده دشمن را بپذیرند، و به بهای مرگ روح، زندگانی تن را حفظ كنند. اما هیهات كه آنان چنین ذلتی را بپذیرند! پس، جسم را فدای عزت و آزادگی روح میكنند. اینجاست كه آن عمل شگرف، كه لازمه و اساس تراژدی است، صورت میپذیرد؛ و به واقع، اراده آزاد انسان، با انتخاب شایسته خود، سبب رستگاری او میشود.با این رو، واقعه عاشورا، اینها همه را دارد، ولی همه، اینها نیست. بلكه دارای یك سلسله ویژگیهای اضافی خاص خود نیز هست. پس، در بیان نمایشی نیز، قالب ابداعی ویژه خود را میطلبد، بنابر این، «تعزیه» پدید میآید؛ كه از هر جهت، بدیع، خاص و بیبدیل است. اما مدتها باید بگذرد و مقدماتی باید طی شود، تا این هنر برجسته، مركب شیعی، شكل كامل و نهایی خود را بیابد:رایجترین قالب ادبی زمانه وقوع حادثه عاشورا در بلاد عربنشین، شعر است. پس، ادبیات، نخست از طریق قالب شعر، از این واقعه تأثیر میگیرد و آن را در خود بازتاب میدهد و در حافظه تاریخ، ماندگار میسازد. این اشعار، متضمن بیان واقعه عاشورا و زبان حال شهیدان و اسیران این عرصه است، هنگامی كه از سر سوز دل و سویدای جان، توسط مویه گران خوش صدا خوانده میشود، مبدل به «نوحه» میگردد؛ كه از نخستین هنرهای نمایشی اسلامی، خاصه شیعی است. از اینجاست كه مداحان و مرثیهگران اهل بیت، در كنار و اعظان روایتگر واقعه عاشورا پا به عرصه وجود میگذارند، و مداحی، به عنوان یك هنر ناب شیعی شكل میگیرد.آمیختگی تدریجی روایت و زبان حال شهیدان و اسیران واقعه كربلا با برخی حركات نمایشی، برای هر چه موثرتر ساختن این بازنمایی نیز، به مرور، هنر نمایشی تعزیه را در جهان اسلام، خاصه ایران شیعی، بنیان مینهد.البته، تعزیه، مجموعهای از نمایشهای مذهبی است كه مبتنی بر مصیبتهایی است كه بر خاندان پیامبر اسلام و بعضاً حتی دیگر پیامبران الهی وارد شده است. اما مهمترین و مشهورترین نوع آن، مربوط به رویداد عاشورا (61 هـ) است.هنر مركب تعزیه را آمیزهای از نوحهخوانی، روضهخوانی، شبیهسازی و داستانها و روایتهای مذهبی شكل میدهد. در عین حال كه از بسیاری عناصر داستانی مورد توجه مردم، بهره میگیرد (1).------------------------------پینوشت:1- . در تاریخهای موجود، راجع به تعزیه آمده است: تعزیه در واقع از زمان آلبویه (نیمه اول قرن 4) شكل گرفت. احمدبن بویه، در سال 1320، به حكومت رسید. در 1334 بغداد را گرفت، و خلیفه المستكفی را تحت سلطه خود درآورد، و خلیفه، او را «معزالدوله» لقب داد.معزالدوله كه شیعه بود از محرم همان سال دستور داد تمام بازارهای بغداد را ببندند و همه جا را سیاه بپوشند و به عزاداری سیدالشهدا بپردازند. بعد، تا پایان حكومت آلبویه یا دیالمه (320 تا 448 هـ) – كه در ایران جنوبی و عراق حكومت میكردند – همه ساله، شیعیان در دهه اول محرم، در تمام شهرها عزاداری میكردند.در دولت سلجوقیان (449 تا 700 هـ . ق) سوگواری برای خاندان رسول اكرم عمومی شد؛ و طی چندین سده، مرحله به مرحله، شكل نمایشی تعزیه یا شبیهخوانی را به خود گرفت.لینک:عاشورا ، دستمایه ای برای ادبیات شیعه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]