واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یزید در نگاه مورخین و علمای اهل سنت
آنچه در این این جا به آن پرداخته خواهد شد، موضوعاتى است كه هر كدام به حادثه عاشورا و عزادارى امام حسین علیه السلام به نحوى مرتبط است.الف)گروهى بر این باورند كه یزید كافر است؛ به دلیل همان سخن یزید كه ابن جوزى نقل كرده كه پس از آن كه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع كرد و در حالى كه با چوب بر سر و دندان امام مىزد، شعر زیر را مىخواند:لیت اشیاخى ببدر شهد و اجزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل... لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحى نزل.بنابراینابن جوزى مىگوید: «لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول اللّه سبایا على اقتاب الجمال و لو لم یكن فى قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و كفنه و دفنه و أحسن الى آل رسول اللّه صلی الله علیه و آله»؛ (1) جنگ ابن زیاد با حسین بن على علیه السلام تعجبآور نیست بلكه تعجب در خوارى یزید در زدن چوب بر دندانهاى امام حسین و اسیر كردن خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سوار كردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید كینههاى جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام مىگذاشت و آن حضرت را كفن و دفن مىنمود و با آل رسول به خوبى برخورد مىكرد.ب) گروه دوم مىگویند یزید كافر نیست؛ چرا كه یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: «رحمك اللّه یا حسین لقد قتلك رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لى العداوة فى قلب البر و الفاجر»؛ خداوند تو را رحمت كند اى حسین، تو را مردى كشت كه حق قومیت را نشناخت و با كشتن تو كینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدى كاشت. (2)ج) گروه سوم بر این عقیدهاند كه راه درست آن است كه توقف كرده و یزید را تكفیر نكنیم.ابن جوزى در كتاب الرد على المعتصب العنید المانع من ذم الیزید مىنویسد: «گویندهاى از من پرسید، آیا لعن یزید ابن معاویه به خاطر جنایتى كه مرتكب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علماى پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانستهاند.»در پاورقى این مطلب شیخ محمد محمودى مىگوید: «یكى از علماى بزرگ به نام شیخ عبدالكریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد مىگوید: این كتاب را در كتابخانه حرم نبوى صلی الله علیه و آله در مدینه منوره به سال 1384 ه" ق مشاهده كردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند كه اولاد فاطمه علیهاالسلام از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله مىباشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثى را در فضل على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام مىآورد و مىنویسد یزید لعین و پیروانش از كسانى بودند كه به اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله اهانت كردند؛ از این رو استحقاق غضب و دشمنى و لعن را دارند. هر كس مىخواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن كتاب مراجعه كند.» وى مىنویسد: «افرادى كه لعن یزید را جایز نمىدانند از آن ترس دارند كه لعن او به پدرش معاویه سرایت كند.» (3) چنانكه این مطلب در شرح مقاصد تفتازانى نیز آمده است.ابن حجر مىنویسد: «قاضى ابویعلى كتابى دارد به نام چه كسانى استحقاق لعن دارند، در آن كتاب یزید را جزو كسانى به شمار آورده كه استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتى است از پیامبر صلی الله علیه و آله كه فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً اخافه اللّه و علیه لعنة اللّه و ملائكة و الناس اجمعین؛ آن كس كه مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار مىگیرد.» آنگاه مىنویسد: «شكى نیست كه یزید با لشكر و نیروهاى مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتى كه انجام داد به شدت مضطرب و نگران كرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود؛ چرا كه او مدینه را براى خود مباح كرد.» نقل شده است كه حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهى از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبى تعطیل كردند. پس از آن براى جنگ با عبداللّه زبیر آماده شدند و كعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند. (4) در اینجا ذكر این نكته شایسته است كه از دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت كلى - یعنى بدون این كه نام شخصى برده شود - اشكالى ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا كسى كه دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر كرده است لعنت كند رواست؛ از این رو برخى به صورت كلى او را لعن كردهاند.سعدالدین تفتازانى مىگوید: «و اما ما جرى بعدهم من الظلم على اهل بیت النبى صلی الله علیه و آله فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لااشتباه على الآراءاذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء و یبكى له من فى الارض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و یبقى سوء عمله على كرّ الشهور و مر الدهور و لعنة اللّه على من باشر او رضى او سعى و العذاب الآخرة أشد و أبقى»؛ (5) ظلم و ستمى را كه بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد كردند، به اندازهاى روشن و آشكار است كه جاى هیچ گونه نكته ابهامى براى كسى نمىگذارد؛ بلكه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهى مىدهند و هر كسى كه در زمین و آسمان است بر آنها اشك مىریزد، كوهها متزلزل و صخرهها متلاشى مىشود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارك تاریخ باقى خواهد ماند. خداوند كسانى را كه این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همكارى داشتهاند لعنت كند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است.مسعودى درباره یزید مىنویسد: «مردى خوشگذران و عیاش بود. مردى بود كه حیوانات شكارى داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگسارى برگزار مىكرد. روزى در مجلس میگسارى خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود كه حسین ابن على را كشته بود، پس به ساقى مجلس خود رو كرد و گفت:اسقنى شربة تروى مشاشى ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد صاحب السر والامانة عندى ولتسدید مغنمى و جهادى؛ جامى از شراب به من بنوشان كه استخوانهاى نرم را سیراب كند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامى بنوشان. همان كس كه رازدار من است، همان كسى كه امین كار من است، همان كسى كه اساس خلافت من به دست او محكم و استوار شد، یعنى حسین بن على را كشت -... .»سپس مسعودى مىنویسد: «در دستگاه خلافت اسلامى و جانشینى پیغمبر، مردى كه مقام خلافت را اشغال كرده بود، میمونى داشت كه به او بوقیس مىگفتند. این میمون را در مجلس میگسارى خود حاضر مىكرد و براى او تشكى مىانداخت و او را مىنشانید و او را بر گرده خر مادهاى كه براى مسابقه و اسب دوانى تربیت شده بود سوار مىكرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر مىبستند و این میمون را بر او سوار مىكردند و با اسبها به اسب دوانى و مسابقه مىبردند. در یكى از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایى از حریر سرخ و زر پوشانده و دامنها را به كمرش زده بودند و بر سر او كلاهى نهاده بودند كه نقشهاى درشت داشت و به رنگهاى مختلف آراسته گشته بود.» (6)پینوشتها:1- صواعق المحرقه، ص 218.2- همان.3- الرد على المعتصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزى، ص 13.4- صواعق المحرقه، ص 222.5- شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانى، ج 5، ص 311.6- بررسى تاریخ عاشورا، مرحوم آیتى، ص 77.منبع:کتاب پاسخ به شبهات عزادارى، حسین رجبى.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 754]