تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821055691




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آغاز عصر رنسانس جهان اسلام (ظهور سيدجمال)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: عصر سيدجمال
20-1- در روزگاري كه اروپا خود را از نفوذ روحاني رم رها ميساخت و به جادهي مخاطرهآميز و در عين حال مبارز طلب آزادي قدم ميگذاشت، جهان عرب تقريباً از همهي تأثيرات خارجي بركنار و نسبت به همهي دگرگونيهاي عالم خارج بياعتنا شده بود. اين جريان اعتزال و بياعتنايي بيوقفه ادامه داشت، تا اينكه با لشكركشي ناپلئون به مصر در سال 1213/1798 ناگهان به پايان آمد. در واقع، اين نخستين انگيزهي جدي خارجي بود كه عربها و مسلمانان از روزگار فتوحات عثماني در سال 922/1516 دريافت كرده بودند. پيش درآمد اشغال مصر به وسيلهي فرانسه بسيار مهم بود، زيرا جهان اسلام را به عصر جديدي راهنمايي ميكرد، عصري كه در آن ممالك غربي به سرعت خطرناكي در سرزمينهاي مسلمانان نفوذ يافتند. شرح داستان اين نفوذ بسيار دردناك است با اينكه ثابت شد كه اين خيري در جامهي شرّ بود، چه مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كرد. جامعهي مسلمان كه جامعهاي قرون وسطايي و متحجّر بود، وقتي كه با نيروي بيرحم و برتري رو به رو شد كه مردم آن را به بردگي ميگرفت و ثروتش را غارت مينمود، عظمت خطر را كاملاً دريافت. روشي كه با آن سياست امپرياليستهاي غربي انجام ميگرفت و مقاومتها شكسته ميشد، و شيوهاي كه با آن فرهنگ فاتحان تحميل ميشد، نه مايهي تفاهم بود و نه سبب دوستي. بلكه بيشتر موجد شك و ترديد و در خصوص مقاصد رهبران مايهي ترس و وحشت بود. مسلمانان در اين موقع آگاه شده بودند كه نه تنها آزادي سياسي آنها در خطر است، بلكه نهادهاي اجتماعي، فرهنگ، و حتي ايمانشان - كه اساس زندگاني آنها بود - مورد تهديد است.

برآمدن نهضت جديد مبلّغان مسيحي، تقريباً در همين زمان، اين اعتقاد را تأييد كرد. در نتيجه، اسلام مظهر يك نداي جمعي براي زيستن و ابزار اعتراض بر ضدّ بيگانگان گرديد. بيگانگان هم به نوبهي خود به اين نتيجه رسيدند كه جز با سست و مشكوك جلوه دادن اين ابزار قوي، موضع آنان در اراضي مسلمانان ثابت و استوار نخواهد ماند. بنابراين، آنان هم علاوه بر تنگ كردن دايرهي نظارت سياسي خود، كوشيدند كه نظرگاه نسلهاي جوانتر مسلمان را با تشويق فعّاليتّهاي هيئتهاي مذهبي مسيحي و كوششهاي تربيتي خارجي تغيير دهند.

«در سراسر جهان اسلام عموماً و در جهان عرب خصوصاً اين نفوذ بيامان سياسي مسلمانان را به عكسالعملي موافق با ساختار سياسي - ديني اسلام برانگيخت. از آنجا كه اين ساختار در عين حال هم دين است و هم دولت، مسلمانان ضعف آن يك را ضعف اين يك ميدانند، و بالعكس» (نبيه امين فارس). اين احساس به نهضتي منجر شد كه مسلمانان را از يك سو به دفاع از سرزمينهاي خود در برابر تاخت و تازهاي «امپرياليسم» غربي برانگيخت، و از سوي ديگر ايمان آنان را در برابر هجوم تبليغات مسيحي حفظ كرد. بدين گونه مسلمانان تشخيص دادند كه اگر هم بخواهند ديگر نميتوانند به نحوي كه تاكنون زيستهاند زندگاني بكنند، و به طور رضايتبخشي اطمينان داشته باشند كه آن سبك زندگاني كه در گذشته معتبر شمرده ميشد همچنان براي هميشه معتبر بماند، زيرا اين رضايت، يعني اطمينان به معتقدات و تصوّرات با آنچه در اين چند دههي اخير براي ايشان اتفاق افتاده بود، پاره پاره شد و از ميان رفت. فهم همين فاصله ميان تقاضاهاي يك وضعيت جديد و راههاي سنتي تفكر و زيستن آنها بود، كه به آنها الهام بخشيد تا با اشتياق بسيار اين رخوت مهلك را از خود دور سازند. بدين ترتيب مسلمانان متوجه اين نياز شدند كه ببينند از كدام سرمايههاي فرهنگي برخوردارند. آنها مشاهده كردند كه تنها احترام صوري به اعتقاداتشان نميتواند ايشان را در حلّ مشكلات ناشي از نفوذ قدرتهاي غربي در سرزمينهايشان ياري دهد. اگر آنها به راستي ميخواستند كه از آزادي خود بدون نسخ اسلام به عنوان اساس تمدّن خود دفاع بكنند، بايد حركت جديدي را بر پايهي برنامهي اسلامي آغاز كند و بنابراين، جامعهي خود را از ميان خاكسترهاي كهنهي رسوم و انحطاط به زندگي بازگردانند. در مواردي كه اهميّت وضع را در نيافتند و صرفاً به تصوّرات و معتقدات كهن خود چسبيدند، بازي همان شترمرغ ضربالمثلي را انجام دادند كه سرِ خود را در زير شنها نهان ميساخت تا از ضرورت تصميمگيري بگريزد (1) جمال الدّين (1254-1314/1838-1897) را بايد رهبر پيشگام اين بيداري دانست و نهضت او را نخستين پرتو فجر. او بزرگترين متفكر شرقي در سدهي سيزدهم/نوزدهم بود. راست گفتهاند كه پيام افغاني بر مذهب ضدّفرهنگي obscurantism حاكم در آن زمان چون اخگري فروزان تابيد. او مردي متفكر و در عين حال مرد عمل بود. هوشي تند و دلي قوي داشت. مواهب عقلاني نادر و صفات اخلاقي والاي او به شخصيت او جاذبهاي داده بود كه خاصّ همهي رهبران بزرگ است، و همين موجب گرديد كه پيروان زيادي دور او گرد آيند. سيد براي جهان اسلام شخصيتي جامعالاطراف بود، يعني در يك زمان هم متفكري بزرگ، هم مصلحي ديني، و هم رهبري سياسي بود. او در ميان معاصرانش نويسندهاي استثنايي، سخنوري جذاب و فصيح، و مناظري برخوردار از قدرت اقناعي عظيم بود. به عقيدهي محمد عبدُه ، او همچنين مردي بلند همت و قوي اراده بود، همواره آماده بود كه اعمالي را متعهد گردد كه نيازمند شجاعت و گذشت است. او خود را وقف امور روحاني كرده بود. چنان كه بلانت Blunt ميگويد « اين سركش نابغه » همواره به مال و جاه پشت پا زد، و بيآنكه ترديدي به خود راه دهد، ترجيح داد كه آزادي عمل خود را حفظ كند، تا بتواند به آرماني كه همهي زندگانيش را وقف آن كرده بود، يعني تولد دوبارهي جهان اسلام بهتر خدمت كند.

سيد درمدت اقامت خود در پاريس 1301/1883 ارنست رنان Ernest Renan ] 1823-1892 [ را ملاقات كرد و چنان تأثيري در وي بر جاي نهاد كه نويسندهي شهير فرانسوي نتوانست اشتياق خود را جز با كلمات زير اظهار نمايد: « آزادي انديشه او، منش بزرگ و مهرآميز او در اثناي محاوراتمان مرا متقاعد ساخت كه در برابرم يكي از آشنايان دانشمند قديمم، چون ابن سينا، و ابن رشد يا يكي از آن بيايمانان بزرگ كه در طيّ پنج قرن ميراث روح انساني را عرضه كردند، دوباره زنده گرديده است ».

زندگي سيد جمال


او تحصيلات ابتدايي خود را در ايران انجام داد و در هيجده سالگي در مطالعات اسلامي، فلسفه و علوم مهارت و استادي كامل و استثنايي كسب كرد. يك سال و نيم بعد را در هندوستان گذراند و در آنجا با تعاليم اروپاييان آشنا گرديد. پس از آن به ديدار خانهي خدا (مكه) رفت.

او به افغانستان رفت و ده سالي به امور سياسي پرداخت، اين دوره با تحوّلات جنگ داخلي قطع گرديد. افكار آزادي خواهانه و محبوبيّت او در ميان مردم مايهي دشمني نهاني انگليس گرديد كه امير شيرعلي را حمايت ميكرد. در زمان جلوس همين امير (1286/1869) بود كه جمال الدّين اين كشور را ترك كرد.

براي مدت كوتاهي دوباره به هندوستان رفت، حكومت هند مقدم او را گرامي داشت، ولي فعاليتهاي او را نيز محدود كرد. از اين رو، از راه مصر رهسپار قسطنطنيّه شد، و در اين سفر، در دانشگاه الازهر مصر شهرت يافت. در قسطنطنيه نيز به گرمي پذيرفته شد، ولي سرانجام عقايد مترقيانهي او مايهي خصومت و بيمهري شيخ الاسلام گرديد و مشاجرهي بعدي چنان تند بود كه در سال 1288/1871 از او خواستند تا آن سرزمين را ترك گويد.

اين رويداد پيش درآمدي بود بر يك دورهي مهم از حيات او، يعني دورهي اقامتش در مصر، چه استقبال گرمي كه از جانب حلقههاي روشنفكرانه از او به عمل آمد، او را ترغيب كرد كه مدت بيشتري در مصر بماند. در آنجا انديشههاي جديد خود را منتشر كرد - عمدةً مصلح آينده يعني محمد عبدُه را تحت تأثير قرار داد - و بسيار كوشيد تا جوانان مصري را از خطرهاي تسلط خارجي آگاه گرداند. ولي سرانجام عقايد مترقيانهي مذهبي او متكلمان محافظهكار و به ويژه دشمنان سياسي او از جمله، بريتانيا را رنجاند، و نتيجهً در سال 1297/1879 از مصر اخراج گرديد.

در بازگشت به هندوستان كتاب ردنيچريه ( الّردّ علي الدّهريّين ) را در دفاع از اسلام در برابر حملات جديد نوشت. در روزگاري كه در هندوستان بود، طغيان عُرابي (2) در مصر روي داد، كه در نتيجهي آن بريتانيا او را تا زماني كه آن طغيان فرو شكسته شد بازداشت كرد.

پس از آن يك دورهي سه ساله در پاريس گذشت كه جهت انتشار دادن عقايد او ثمربخش بود. در سال 1301/1883، مناظرهاي با ارنست رنان ، در باب « اسلام و علم » (3) انجام داد. و در سال 1302/1884 با شاگرد خود محمد عبده كه به جرم همدستي در قيام عرابي از مصر اخراج گشته بود - يك مجلهي هفتگي به نام العروةالوثقي (دست آويز استوار) انتشار داد كه هدف از آن شورانيدن مسلمانان بر ضدّ استثمار غربي بود. بريتانيا بيدرنگ مجله را در مصر و هندوستان ممنوع ساخت، با وجود اين، با عمر كوتاه خود، اين مجله تأثير معتنابهي در مردم اين كشورها بر جاي نهاد.

سيد از پاريس به لندن رفت تا قيام مهدي را در سودان مورد مذاكره قرار دهد، ولي به گرفتن موافقتي از انگليس توفيق نيافت. پس از آنجا، چهل سال در روسيه به سر برد، و در پي آن يك چند به خدمت و در زير حمايت شاه ايران (4) درآمد، و اين دوره نيز با اخراج او در سال 1308/1890 يا 1309/1891 كه شرق اصلاحات او مايهي خشم و دشمني شاه شد، به پايان رسيد.
پس از آن يك دورهي كوتاه ديگر نيز در انگلستان به سر برد، و در آنجا مبارزهي خود را بر ضدّ شاه آغاز كرد و روزنامهي ضياءالخافقين (روشنايي خاور و باختر) را انتشار داد و اين دوره نيز با پذيرش دعوت مهماني سلطان ترك ( سلطان عبدالحميد ) در قسطنطنيه به پايان آمد، زيرا در آنجا ميبايست در « حبس طلايي » تا سال مرگش يعني 1315/1897 باقي بماند.

فلسفه سيد جمال الدّين


* روحانيت. او اين خصوصيت مهم خود را آشكارا در كنارهگيري از لذات جسماني، در تعقيب امور روحاني و علاقهي مفرط به آرمانهايي كه حيات خود را وقف كرده بود ظاهر كرد.
چنان كه عباس العقّاد گفته است، جمال الدّين با تبليغاتي كه در جهت ماده انگاري در ميان مسلمانان انجام گرفته بود مخالفت شديد ابراز ميكرد، با فراست طبيعيي كه داشت نشانههاي مشخص ماده انگاري را به معرض نمايش نهاد. او كتابي انتشار داد به نام الرّدّ علي الدهريين. سيد در آنجا ميگويد « مادهانگاران (مادّيون) گاهي ادّعا ميكنند كه طالب پاك كردن اذهان ما از خرافات و تنوير عقول ما با دانش راستيناند، گاهي خود را به عنوان دوستان فقرا، محافظان ضعفا، و مدافعان مظلومين به ما عرضه ميكنند... به هر فرقهاي كه تعلق داشته باشند، عمل آنها يك ضربت مهيب ايجاد ميكند كه از متزلزل ساختن اركان اصلي جامعه بازنخواهد ايستاد و ثمرات اعمال آن (جامعه) را نابود ميكند... سخنان آنها محرّكات والاي قلوب ما را از كار باز ميدارد؛ عقايد آنها جان ما را زهرآگين ميكند، شبكهي گستردهي آنها به طور دائم سبب اختلاف نظام مستقرّ ميگردد ». جمال الدّين سفسطهها و اعمال مدافعان تفسير مادي تاريخ را، پيش از آنكه در اروپا به خوبي شناخته گردد، نكوهش و انتقاد كرده بود.

* حس مذهبي. اين مشخصه مجال ظهور خود را تقريباً در همهي نوشتههاي افغاني يافته است، و به ويژه در انديشههاي او در باب كاركرد دين در جامعه خود را شديداً نمايش ميدهد. او مينويسد: «دين جوهر ملتها و سرچشمهي راستين سعادت انسان است».
علاوه بر اين، او معتقد بود كه تمدن صحيح همان است كه مبتني بر علم، اخلاق و مذهب است، نه بر پيشرفت مادي و گردآوردن ثروتهاي كلان، يا تكميل ماشينهاي آدمكشي و تخريب.

* حس اخلاقي. حس اخلاقي حادّ او مايهي اتهام مشهور او شد به اينكه او خود را بر ضدّ سياست مستعمراتي امپرياليستي قدرتهاي غربي عرضه نمود، سياستي كه بر پايهي قصد آنها داير بر استثمار ضعفا بوده است. او بدين عقيده بود كه آنچه آنها مستعمرهسازي مينامند، در معني ضدّ آن يعني «ضدّ مستعمرهسازي» «نابودي جمعيت» و «ويرانگري» است. همين عقيده بود كه افغاني را واداشت تا ميان «جنگهاي مقدس» (جهاد) اسلامي، كه به قصد تبليغ عقيده انجام ميگيرد و جنگهاي اقتصادي اروپاييان كه همواره به تابعسازي و اسير كردن مردمان مغلوب منتهي ميگردد، فرق بگذارد.
او آشكارا ميان «سوسياليسم اسلامي» كه به نظر او مبتني بر عشق، عقل و آزادي است و «كمونيسم مادي» كه بر نفرت، خودپرستي، و ظلم بنا شده است فرق مينهد.

سيد مسلماني راستين، و عقلگراي بود. او از مسلمانان همهي فرقهها طلب ميكرد كه از اصل عقلانيت، كه از امتيازات خاص اسلام است، استفاده كنند. او ميگويد: در ميان همهي اديان، اسلام تقريباً تنها ديني است كه كساني را كه بدون دليل معتقد ميشوند، سرزنش ميكند، و كساني را كه عقايدي را بدون يقين پيروي ميكنند ملامت ميكند... اسلام در آنچه تعليم ميكند به دليل دست مييازد... و متون مقدس اعلام ميدارند كه سعادت عبارت است از درست به كار بردن عقل. بر همين منوال افغاني از مذهب معتزله در خصوص اختيار بر ضدّ جبرانگاري (مذهب جبري) دفاع ميكند. مذهب اخير اعتقادي است كه عموماً، ولي به غلط، به وسيلهي غربيان به مسلمانان نسبت داده ميشود . به نظر جمال الدّين ميان اعتقاد مسلمانان به قضا و قدر، و آنچه جبر ناميده ميشود فرق مهمي وجود دارد. قضاو قدر اعتقادي است كه قوهي تصميم را در انسان تقويت ميكند، پايهي اخلاق را ثابت ميكند، و در وجود او جرئت و صبر تلقين ميكند. از سوي ديگر جبر چيزي نيست مگر بدعت زشتش كه براي مقاصد سياسي برخواهانه به جهان اسلام وارد شده است. 20-3- ترديدي نيست كه سيدجمال از جنبه فلسفي، يك قهرمان به حساب نميآيد با اين حال بايد او را پيشتاز و پدر رنسانس جديد اسلامي قلمداد كرد. مواجهه سيدجمال با عمق عقبماندگي جهان اسلام از يك طرف و درسهايي كه او به صورت خام و اوليه از تحولات دوران تجدد فراگرفته بود، سيد جمال را در گروه « متجددان اسلامي اوليه » يا به تعبير دقيقتر « متجددان اسلامي خام » قرار ميدهد. با اين حال نبايد سنّت شكني او را در مسائل فكري و سياسي (كه به دليل قرنها انحطاط وضعيت وخيمي يافته بود) كماهميت انگاشت. در واقع زندگي افغاني كاملاً با افكارش موافقت داشت. در وجود او نظر و عمل از نزديك به هم پيوسته بود. از اين جهت ميتوان رسالت او را در جهان اسلام جديد رسالت سقراط در يونان قديم قابل مقايسه دانست. زندگاني و انديشههاي او داراي سه مشخصه بود: روحانيّتي مبتني بر هوشمندي و باريكبيني، حسّ عميق مذهبي، و حس اخلاقي والا كه به طور بسيار نيرومندي همهي اعمال او را متأثر ميساخت. 20-2- مشكلات مربوط به اصل و منشأ جمال الدّين هنوز حل نشده است. تراجِم نويسان سرزمينهاي مختلف اسلامي - تركان، ايرانيان، هنديان و افغانها - هنوز دعوي افتخار همميهني با او را دارند. در واقع اگر چه اسد آبادي يا افغاني نام دارد، ولي فعاليّتها و نفوذ او گسترده بود؛ هر سرزمين اسلامي ميهن او بود، و علاوه بر اين، در پايتختهاي اروپا نيز بيگانه نبود. او با محققان، متألّهان و سياستمداران شرق و غرب آشنايي داشت.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن