واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: صفحه آخر - اردشير خداحافظي نكرد
صفحه آخر - اردشير خداحافظي نكرد
شهروز نظري:وقتي خبر رسيد، در جمعي از دوستانش بودم، خب خبري بود كه متاثر ميكرد و چند نفري اشكي ريختند اما مرگ اردشير غيرمنتظره نبود. انگار سالها بود اين خبر را ميدانستيم اما وقتي پاي تلفن شنيديم باور كرديم. اصالتا لاهيجاني بود اما اردشير محصص 18 شهريور 1317 در رشت به دنيا آمد و تا 12 سالگي در همان شهر ماند، شغل طراحي را از اواخر دهه 30 و در نوجواني آغاز كرد و وقتي شاملو متولي كتاب هفته شد اين فرصت را براي محصص مهيا كرد تا فارغالبال از سانسورهاي رايج سردبير و فضاي مضحك قلمي آن سالها هر چه دل تنگش ميخواهد بكشد و چاپ كند و اين آزاددستي تا شب جمعه هفته گذشته شش دهه دوام آورد. اردشير تحصيلات آكادميك هنر نداشت، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت و مدركي در علوم سياسي گرفت كه جز يك سال كارمندي حاصل ديگري نداشت. قصهاش هم اين است كه سال 1343 در كتابخانه وزارت آباداني و مسكن استخدام ميشود و بعد به قول خودش همه كتابهايي را كه آنجا بود ميخواند و بعد استعفا ميدهد.1 چاپ آثارش در نشرياتي مثل كيهان، اطلاعات، آيندگان و نگين نگاه روشنفكران نسبت به جايگاه كاريكاتور و تصويرسازي را زير و رو ميكند و بعد اين شهرت در وطن، پايش را به نيويوركتايمز و آفريقاي جوان ميكشد. آثار اين طرح طنزانديش در نشرياتي چون گرافيك ديزاين، اپوس، گرافيس، آرت دايركش به چاپ رسيدند و همين سندي است بر اينكه پيش از ديگر طراحان ايراني جايگاهي براي خودش به دور از ايران دست و پا كرده بود. آدمهايي مثل شاملو، آتشي، آغداشلو، علياصغر حاجسيدجوادي، مجابي و طاهباز در معرفي اردشير محصص سهم بسزايي دارند و جامعترين كتاب درباره آن نوشتهها كتابي است با عنوان «ديباچه» چاپ انتشارات مرواريد به سال 1354. اردشير را عموما با دوره «هوايي طوفاني» به ياد ميآورند (48 تا 52) حال آنكه وقتي كارنامهاش را مرور ميكنم ميبينيم كافرنامه و وقايع اتفاقيه چيز ديگري است. اردشير پس از تبعيد خودخواستهاش (چند سال پيش از انقلاب) ديگر در ميان ما نبود. شايد ميدانست بايد خودش را ناپديد كند. اين سالها به مدد دوستانش نجومي نشاط و هزاوهاي ملكي و كريمي عزتي ديد و اينجا در وطنش كملطفي است اگر ننويسم اميرفرهاد و حسن حامدي در مجله تنديس نقش مهمي در معرفي دوبارهاش داشتهاند، گويي اردشير دوباره بازگشته بود. مهم اين نيست كه اردشير كي رفت، با كسي خداحافظي كرد يا نكرد، چه كسي رفيقش بود يا هست. مهم اينجاست كه اين را به همه ما آموزاند كه: «كاريكاتور وقايعنگاري است، من آنچه را ميبينم ميكشم، به نظر من كاريكاتورها اسناد يك عصرند. همچنان كه مدارك رسمي اعلاميههاي دولتي و گزارشهاي پارلماني نيز چنيناند.»2
پينوشت:
1 – گفتوشنود با اردشير محصص، كيهان اينترنشنال/ 30 اسفند 1350
2 – از مقدمه كتاب ديباچه
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]