واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی - سارقین با تهدید چاقو مسافر تاکسی را به خانهای بردند و پس از آنکه به او چلوکباب خوراندند 21 هزار تومان پولش را گرفته و شبانه وی را دست و پا بسته در بیابان رها کردند. روزنامه اطلاعات چهارشنبه سیزدهم دی ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:دیشب مأمورین ژاندارمری گشت جاده خراسان در 2 کیلومتری تهران مردی را که دست و صورتش را بسته بودند و در بیابان رها کرده بودند، دیدند.مامورین او را به پاسگاه آوردند. وی خود را احمد ضیافتی معرفی کرد و گفت من ظهر امروز به بانک صادرات و معادن شعبه بازار رفتم و چکی به مبلغ 210 هزار ریال نقد کردم و پول را در جیبم گذاشتم و از بانک خارج شدم منتظر تاکسی بودم که یک تاکسی بنز مشکی از نوع 170 رسید و کنار من توقف کرد و گفت کجا می روید. گفتم به خیابان امیریه می روم .راننده مرا سوار کرد. تاکسی مسافر دیگری هم داشت. راننده تاکسی چند قدم بالاتر مرد دیگری را هم سوار کرد و وقتی تاکسی به خیابان شاهپور رسید وارد کوچهای شد.چلوکباب آوردندآقای ضیافتی بقیه ماجرا را چنین ادامه داد: دو مردی که در تاکسی بودند مرا با تهدید چاقو کف اتومبیل نشانیدند. یکی از آنها پالتویش را روی سر من انداخت و دیگری با دست دهانم را گرفت و به این ترتیب تاکسی مرا به خیابانی برد که اسمش را نمی دانم، فقط می دانم خیابان شلوغی بود.آنها مرا مقابل خانهای پیاده کردند و وارد خانه نمودند و تلفن کردند از چلوکبابی صادقی (از مذاکرات تلفنی نام چلوکبابی را فهمیدم) چلوکباب آوردند. پس از اینکه ناهار خوردیم جیبهای مرا خالی کردند و بیست و یک هزار و سیصد تومان را از جیب من برداشتند سپس مرا وادار کردند یک چک پنجاه هزار ریالی هم امضا کنم. آن وقت به من گفتند اگر در این باره با کسی حرف زدی بلایی به سرت بیاوریم که در تاریخ بنویسند.توصیه ما را فراموش کردیآقای ضیافتی سپس اضافه کرد: من حرفی نزدم خواستم از خانه خاج شوم نگذاشتند و تا شب مرا نگهداشتند موقع شب مرا مجدداً در پتویی پیچیدند و در اتومبیل گذاشتند و به بیابان آوردند و دست و صورتم را بستند و رها کردند. من موقعی که مطمئن شدم که آنها رفتهاند بنای داد و فریاد را گذاشتم. یک نفر نزد من آمد گفت چه شده، گفتم سرنشینان بنز مشکی را بگیرید که پول مرا بردند. وقتی او این حرف را شنید گفت: مگر توصیه ما را فراموش کردی که گفتیم به کسی حرفی نزنی. سپس تا می توانست مرا کتک زد و رفت. چند دقیقه بعد ژاندارمها رسیدند و مرا نجات دادند.چون احمد اظهار تالم می کرد او را به بیمارستان امدادی فرستادند. پس از پانسمان زخمهایش صبح امروز از بیمارستان مرخص شد. اکنون مأمورین در تعقیب ربایندگان احمد هستند.56181
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]