تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845939216




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غدير از ديدگاه اهل سنت


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: زدودن زنـگـار بـي خـبـري ، از آيـينه دل اسلام جويان و انعكاس نورتابان شريعت محمدي و تشيع عـلـوي، مـسـتـلزم آن است كه در گام نخست با عنايت به كثرت مخاطبان اهل سنت انديشه ها و ديـدگـاههاي ايشان در ارتباط با اعتقادات شيعه را طرحي جامع بينديشيم و آيين اخوت را همت گماريم . بـديهي است مطرح نمودن اين گونه مباحث، جدا از فوايد براي مخاطبان داخلي, اعم ازشيعه و سني نيز جذاب و سودمند خواهد بود. سخن را از اينجا آغار كنيم كه پيامبر اكرم (ص) فرموده اند: عليكم بعلي بن ابي طالب فانه مولاكم فاحبوه , و كبيركم فاتبعوه , و عالمكم فاكرموه , و قائدكم الي الجنة فعززه , فاذا دعاكم فاجيبوه , و اذا امركم فاطيعوه ,احبوه بحبي , و اكرموه بكرامتي , ما قلت لكم في علي الا ما امرني به ربي جلت عظمته , ((1)) . هـمراه علي باشيد زيرا او مولا و سرپرست شماست , پس دوستش داشته باشيد بزرگ شماست , از او پـيـروي كنيد, دانشمند شماست , گرامي اش داريد درراه بهشت پيشواي شماست , عزيزش داريد هـنـگامي كه شما را مي خواند پاسخش دهيد, و چون فرمانتان دهد, فرمانش بريد به محبتي كه به مـن داريد, دوستش بداريد و به كرامت من گرامي اش داريد من درباره علي چيزي به شما نگفتم , مگر آن چه پروردگارم فرمان داده است . بـدون شـك شخصيت علي بن ابي طالب (ع ) پس از رسول گرامي اسلام (ص ) ارزنده ترين وجودي است كه پا به عرصه وجود نهاده و عالم امكان را با حضور خويش آراسته است . شـخـصـيـت تابناك آن حضرت چنان در بلنداي انسانيت مي درخشد, كه عقول بشري را در طول تاريخ , مبهوت وحيران خود كرده است ره يافتن به ساحت قدس آن شخصيت عظيم الهي , هر چند ذائقـه طـبـع را تحريك و واهمه عقل را تشويق مي كند, ولي راهي است كه جز به قدم عشق نتوان پيمود. آنـچـه تا كنون بر قلم و زبان اهل ذوق و فضل , در شرح آن جمال نوراني گذشت , در حقيقت قدر معرفت ماست , نه حد شخصيت او ما با اعتراف و اذعان به بي كرانگي آن روح پاك , برآنيم كه از طور حديث نبوي , قبساتي برگرفته راه تقربي به ساحتش يابيم . هـر چـنـد هدف اصلي در اين نوشتار, اثبات عيد بودن غدير و بيان بخشي از آداب اين روز مبارك است , به مناسبت فراتر رفته فصلي در شرح شخصيت آن جناب گشوده ايم و در آينه سخنان رسول مكرم اسلام , به تماشاي جمال پرفروغ علي بن ابي طالب (ع ) مي نشينيم اميد آنكه از اين سير معنوي بهره اي وافر باشد. داستان غدير اهل لغت ((عيد)) را از مشتقات ماده ((عود)) مي دانند, و عود به معناي بازگشت است بنابراين هر عيد به پاس رجعتي برگزار مي شود. رجـعـت مـكـرر, مـتـحركي است كه پس از گذشتن از قوس نزول رو به سوي بالا مي كند و سير صـعـودي خـود را شروع مي كند چنانكه نوروز را به پاس بازگشت حيات به پيكر سرد طبيعت گرامي مي داريم , حياتي كه در تطاول خزان به سردي مي گرايد, و در بيداد سرماي زمستان تا مرز نيستي پيش مي رود ـ تا آنجا كه گويي هرگز نبوده است ـ و آنگاه در قدوم باد بهار دوباره سر بر مي كند و آهنگ صعود مي نمايد اين رجعت را بايد گرامي داشت , و اين در توان مكتبي است كه بيشترين بها را به مظاهر مادي عالم طبيعت مي دهد. حال اگر بخواهيم اين الگو را بر موازين مكتبي تطبيق كنيم كه همه عالم را مقدمه وجود انسان و غـايـت آفـرينش انسان را عبوديت مي داند, بايد عيدش را بزرگداشت رجعت حيات معنوي انسان بـدانيم درچنين مكتبي نوروز انسان , روزي است كه وي به خويش بازمي گردد و گمشده اش را درمـي يابد, روزي كه از دركات ماديت روي برتافته آهنگ درجات ملكوت مي كند روزي كه انسان توفيق مي يابد نقاب خاكي از چهره جان پاك خود كنار زده روي به سوي خدا كند. مـاه مـبـارك رمـضـان مـوقـعـيـتـي اسـت كه سالك روزه دار توفيق مي يابد با مقاومت در مقابل بادهاي سركش تعلقات , آتش عشق الهي را كه در يخبندان ماديت , خموده شده دوباره روشن كند و مـراقـبـت نمايد تا زبانه كشيده تمام هستي اش را گرم , و ناخالصي هاي وجودش را ذوب كند, تا عبوديت ناب تجلي كند و غايت آفرينش محقق شود آنگاه عيد ((فطر)) است . حـج نـيـز فـرصـتي ديگر است كه حاجي پس از طي مراحل متعددي توفيق مي يابد غير دوست را درمـسـلـخ مني به تيغ كشد, و جان در بند كشيده خويش را آزاد كرده پا به قوس صعودي حركت انساني گذارد, و به درجه بلند عبوديت بار يابد, آنگاه عيد ((قربان )) است .از هـمـين جا فرق عيد با جشن باز شناخته مي شود: جشن بهانه اي است براي شادماني , و عيدپاس داشـتـن حـيـات دوبـاره انسان است و هم به اين دليل است كه برخلاف جشن , عيد تشريعي است واعياد اسلامي در اصل دين تشريع شده اند. بنابراين , حقيقت عيد اسلامي باز يافتن حيات دوباره است و تعيين آن به عهده شرع اقدس است .مـا بـر ايـن بـاوريـم كـه روز غـديـر, هم از ويژگي حقيقي يك عيد اسلامي برخوردار است , و هم قانونگذاربزرگ اسلام , پيامبر عظيم الشان (ص ) آن را به عنوان عيد به امت اسلامي شناسانده است .نـوشـتـه اي كـه پـيـش رو داريـد به انگيزه اثبات اين دو دعوي و بيان مختصري از آداب اين عيد سعيدسامان يافته است . مـطـالـعـه بـخـشـهـاي مـخـتلف اين نوشتار, اين باور را مي پرورد كه روز عيدغدير يكي از اعياد بـزرگ اسلامي , بلكه بزرگترين عيد مسلمانان است و اگر به ديده تحقيق بنگريم , پي خواهيم برد كه بزرگترين عيد انسان است . غدير غـديـر در لـغـت بـه معناي بركه , آبگير و تالاب است چاله هايي كه در بيابان به انتظار نشسته تا از ريزش باران يا گذر سيل دامني از آب برگيرند و زلال كنند تا مگر مسافر تشنه صحرا بر اين سفره هميشه گشاده باكفي از اين نعمت ارزنده رمقي گيرد و مشك خشكيده خويش را از آن پر سازد, غدير ناميده مي شوند. غدير خم مـسافري كه از مدينه به سوي مكه حركت مي كند, بيش از پانصد كيلومتر راه پيش رو دارد بعد از پيمودن270 كيلومتر از اين مسافت , به منطقه اي مي رسد كه ((رابغ )) نام دارد رابغ ((2)) شهركي اسـت در نـزديـكـي جـحفه , و جحفه يكي از ميقاتهاي پنج گانه حج است , جايي كه حاجيان شام و كساني كه مي خواهند ازجده به جانب مكه روند, در آن محرم مي شوند. فـاصـلـه جـحـفه تا مكه تقريبا 250 و تا رابغ 26 كيلومتر است ((3)) و در آن غديري بوده است كه آب گـنـديـده و مـسموم آن قابل استفاده مسافران نبوده و قافله ها در آن وادي توقف نمي كردند ((4)) گـويا به همين دليل خم ناميده شده است چرا كه خم به هر چيز فاسدي گفته مي شود كه بدبو باشد قفس مرغ رانيز به همين دليل خم مي گويند. سـال دهـم هـجـرت اسـت , و اسـلام سـراسـر جزيرة العرب را فراگرفته است همه قبايل عرب به آيـيـن مـسـلـمـانـي گـرويـده , به رسالت حضرت ختمي مرتبت (ص ) اقرار كرده اند اثري از بت و بـت پـرسـتي در هيچ يك از قبايل به چشم نمي خورد زحمات صاحب رسالت (ص ) به ثمر نشسته و مـيـوه شـيرين خود را به بارآورده است بت از سريرالوهيت فرود آمده , و كلمه طيبه لااله الااللّه در گستره جزيرة العرب , طنين افكن شده است . اكـنـون تـنها تفاوت مردم , در ايمان قلبي و سابقه آنان در اسلام است پيامبر عظيم الشان (ص ) كه حدودبيست و سه سال سخت ترين رنج ها را تحمل كرده , و در تمام اين مدت طولاني لحظه اي در انجام وظيفه و ابلاغ رسالت سستي نورزيده , و هيچ گاه احساس خستگي نكرده , اينك دريافته است كـه بـه زودي از ايـن جـهـان رخـت بـرخواهد بست و به ديدار معبود يگانه اش خواهد شتافت پس هـمچنان بي وقفه مي كوشد تاآنجا كه امت برمي تابد, آداب اسلام را به آنان بياموزد اندكي از احكام اسلام باقي است , كه هنوز فرصتي براي ابلاغ يا آموزش آنها فراهم نيامده است فريضه مهم حج از آن جـمـله است آن گرامي تا آن روز فرصت نيافته بود حج را چون نماز به مسلمانان بياموزد و اكنون تنها و آخرين فرصت است . اعـلام عـمـومـي شد كه رسول خدا(ص ) حج مي گزارد مردم از قبايل رو به سوي مدينه نهادند و آن حضرت در روز پنج شنبه شش روز, يا شنبه چهار روز به آخر ذيقعده ((5)) ابودجانه را در مدينه جـانـشين خود ساخته ((6)) در حالي كه همه همسران و خاندانش او را همراهي مي كردند ((7)) و صد شتر قرباني همراه داشت , ((8)) از مدينه حركت كرد. در آن روزهـا بـيـمـاري سـخـتي (آبله يا حصبه ) در مدينه شايع بود كه بسياري از مسلمانان را از ايـن مـصـاحـبـت مـيـمون محروم مي داشت ((9)) با اين حال دهها هزار نفر با پيامبر همراه شدند مـورخـان هـمراهان آن حضرت را چهل هزار, هفتاد هزار, نود هزار, 114 هزار, 120 هزار و 124 هزار نـفـرنوشته اند ((10)) و لي با اين همه حق اين است كه بگوييم : چنان جمعيتي در ركاب آن حضرت حـركت كردكه شمارش بر جز خدا پوشيده است ((11)) اينان كساني بودند كه از مدينه مي آمدند, ولي تعداد حاجيان به اين عده منحصر نمي شد زيرا اهل مكه و ساكنان حومه آن و كساني كه از يمن در ركاب اميرالمؤمنين علي (ع ) آمده بودند, نيز در حج شركت داشتند. حضرت غسل كرد, بدن مباركش را روغن ماليد, خود را خوشبو كرد, موهايش را شانه زد, ((12)) و ازمدينه بيرون آمد هنگامي كه از مدينه بيرون مي رفت تنها دو تكه لباس بر تن داشت كه يكي را بر دوش انـداخته و ديگري را به كمر بسته بود منزل به منزل پيش مي رفت , وقتي به ((ذي الحليفه )) رسيد احرام بست ((13)) و همچنان پيش رفت تا در روز سه شنبه چهارم ماه ذيحجه وارد مكه شد از باب بني شيبه واردمسجدالحرام شد ((14)) , طواف كرد, نماز طواف به جاي آورد, بين صفا و مروه سعي نمود و بدين ترتيب اعمال عمره به پايان رسيد ((15)) به كساني كه قرباني همراه خود نياورده بـودنـد, فـرمـود تقصير كرده ازاحرام خارج شوند ((16)) و خود چون قرباني همراه داشت در حال احـرام باقي ماند, تا در مني قرباني كند ((17)) اميرمؤمنان كه از حركت پيامبر براي حج آگاه شده بود, در حالي كه 37 قرباني همراه داشت , باسپاهيان خود براي شركت در مراسم حج از يمن حركت كـرد, و در مـيـقـات اهـل يمن به همان نيتي كه پيامبر (ص ) محرم شده بود, احرام بست , و مانند حضرت رسول , پس از سعي صفا و مروه در احرام باقي ماند ((18)) . رسـول مـكرم اسلام (ص ) روز هشتم ذيحجه از طريق مني وارد صحراي عرفات شد, تا مراسم حج راآغـاز كـنـند تا طلوع آفتاب روز نهم در مني ماند و سپس راه عرفات را پيش گرفت , و در خيمه خويش درعرفات فرود آمد. در عـرفـات , در اجتماع باشكوه مسلمانان , به شيوايي تمام خطبه خواند در اين خطبه مسلمانان را بـه بـرادري و احـترام متقابل سفارش كرد, بر همه آداب جاهليت مهر بطلان زد و ختم پيامبري را اعـلام نمود ((19)) تا غروب روز نهم در عرفات ماند وقتي آفتاب غروب كرد و هوا كمي تاريك شد, بـه سـوي ((مـزدلفه )) شتافت ((20)) شب را در همان جا سپري كرد صبح روز دهم به طرف مني حركت كرد آداب مني را به جاي آورد و بدين گونه مناسك حج را به مسلمانان آموخت . ايـن حـج را حـجـة الوداع , حجة الاسلام , حجة البلاغ , حجة الكمال و حجة التمام خوانده اند ((21)) با پـايـان گـرفـتـن مراسم حج پيامبر (ص ) به سوي مدينه حركت كرد هنگامي كه به سرزمين رابغ رسـيـد, در مـحـلـي كـه غـديـر خـم نام داشت , جبرئيل امين بر او نازل شد و پيامي بدين شرح از پروردگار بر او تلاوت كرد:. يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس ان اللّه لايهدي القوم الكافرين , ((22)) .اي رسـول مـا! آنـچـه را از سـوي پـروردگـارت بـر تـو نازل شده به مرم برسان و اگر اين كار را انـجـام نـدهـي , رسـالـت خـود را بـه انـجام نرسانده اي و خدا تو را از مردم ايمن خواهد كرد همانا خداي ,قوم كفرپيشه را هدايت نمي كند ((23)) . اين پيام الهي ماموريتي خطير بر عهده پيامبر اكرم (ص ) مي گذاشت , اعلان چيزي كه بايد همگان ازآن بـاخبر شوند, و اگر چنين نكند, گوياكاري صورت نداده است بنابراين بهترين موقعيت براي اعـلام چـنين پيامي همين جا بود, جايي كه راه مصر و عراق و مدينه و حضرموت و تهامه از هم جدا مـي شـود وهـمه حاجيان ناگزير از آن مي گذرند غدير خم مناسب ترين محلي بود كه مي توانست چنين پيام سترگي رابه گوش همگان برساند. پـس دسـتـور تـوقـف صـادر شـد فـرمـود تـا رفتگان را باز خوانند و صبر كرد تا آنان كه در راهند بـرسند ((24)) اجتماع عظيمي در صحراي تفتيده حجاز گرد آمد روزي سخت گرم و منطقه اي بشدت گرماخيز بود,چنان گرم كه مردان نيمي از لباس خود را بر سر انداخته و نيمي ديگر را به پـاي خـويـش مـي پيچيدند ((25)) همه مي خواستند بدانند چه چيز باعث شده كه پيامبر (ص ) در چنين مكان به ظاهر نامناسبي دستورتوقف داده اند حرارت اشتياق با گرماي هوا آميخته حاجيان را بي تاب مي كرد. فـرمـود تـا زيـر چـنـد درخت كهنسال را بروبند و جهاز شتران را بر هم انباشته كنند منبري بلند بـرافـراشـت نـزديـك ظـهر آن گاه كه همه حاجيان در آن صحرا جمع شدند, بر فراز منبر برآمد و خطبه اي بدين شرح ايراد كرد:. ستايش مخصوص خداوند است از او كمك مي خواهيم و به او ايمان مي آوريم و بر او توكل مي كنيم و از شر نفس و بدي كردارمان به او پناه مي بريم , خدايي كه هدايت كننده اي نيست آنكه رااو گمراه سازد و گمراه كننده اي نيست هر كه را او هدايت كند گواهي مي دهم كه معبودي جزخداي يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده اوست اما بعد:. اي مردم خداوند نيكي كننده آگاه به من خبر داد كه هيچ پيامبري بيش از نصف عمر پيامبر پيش ازخـود زنـدگـي نـخـواهد كرد و اندكي بيش نمانده كه مرا نيز به سراي باقي دعوت كنند و من اجابت كنم و همانا از من و همه شما سؤال خواهد شد پس شما چه پاسخ خواهيد داد؟ .مـردم گـفـتـنـد: گـواهـي مـي دهيم كه تو پيام الهي را رساندي و پند دادي و كوشيدي خدايت پاداشي نيك دهد. فـرمـود: آيـا شهادت نمي دهيد كه معبودي جز خداي يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده اوست وبهشت او حق و دوزخش حق است و مرگ حق است و قيامت بدون شك خواهد آمد و خداوندتمام مردگان را زنده خواهد كرد؟ . گفتند: آري به همه اينها گواهي مي دهيم . عرض كرد: خدايا شاهد باش ((26)) . سپس فرمود: اي مردم صداي مرا مي شنويد؟ . گفتند: آري . فـرمـود: مـن پـيـش از شـمـا بـه حـوض كوثر مي رسم و شما در كناره حوض بر من وارد خواهيد شـد,حـوضـي كـه عـرض آن بـه انـدازه فاصله صنعا تا بصري است , و در آن جامهايي است از نقره به شماره ستارگان حال بنگريد كه پس از من با دو ميراث گرانبها چگونه رفتار مي كنيد. مردي از ميان جمعيت فرياد برآورد: يا رسول اللّه ! آن دو چيز گرانبها چيست ؟ . فرمود: يكي از آن دو كه بزرگتر است , كتاب خداست يك طرفش در دست خدا و طرف ديگرش به دسـت شـمـاست , پس آن را محكم نگه داريد تا گمراه نشويد و ديگري كه كوچكتر است , عترت و خـانـدان مـن اسـت و خـداي نـيـكـي كننده آگاه به من خبر داده است كه اين دو هرگز از هم جـدانـمي شوند, تا در لب حوض در قيامت به من رسند من هم از خدا همين را خواسته ام پس شما ازآنها پيشي نگيريد كه هلاك مي شويد و از آنها وا نمانيد كه هلاك مي شويد سپس دست علي (ع )را گرفت و بلند كرد, به طوري كه سپيدي زير بغل هر دوشان ديده شد و همه مردم علي را شناختند. آنگاه فرمود: اي مردم ! چه كسي نسبت به مؤمنان از خود ايشان سزاوارتر است ؟ . گفتند: خدا و رسولش بهتر مي دانند. فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنين ازخود ايشان سزاوارترم پس هر كس من مولا و سرپرست اويم , علي مولا و سرپرست اوست ((27)) . اين جمله را سه بار تكرار كرد. سـپـس گـفـت : خداوندا! دوستي كن با هر كس كه با علي دوستي كند, و دشمني كن با هر كس كـه عـلـي را دشمني كند, دوست بدار هر كس كه علي را دوست مي دارد, و دشمن دار هر كس او رادشـمـن مـي دارد ((28)) , يـاري كـن هر كس را كه ياريش كند و بي ياور بگذار هر كس تنهايش گذارد ((29)) و حق را همواره با علي بدار هر طرف كه باشد ((30)) . اي مردم بايد حاضران , اين پيام را به غايبان برسانند ((31)) .چون خطبه نبوي به پايان رسيد امين وحي براي بار دوم نازل شد و او را به اين پيام مفتخر ساخت .اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا ((32)) ,. امـروز ديـن شـمـا را كـامـل كـردم و نعمتم را بر شما تمام كردم و راضي شدم كه اسلام دين شما بـاشـد[اسلام را به عنوان دين براي شما پسنديدم ]پيامبر اكرم (ص ) پس از دريافت اين پيام مسرت بـخش , فرمود: ((اللّه اكبر! كه دين كامل و نعمت تمام گشت و پروردگارم به رسالت من و ولايت علي بعد از من راضي شد)) ((33)) . پـيـامـبـر اكرم (ص ) پس از اتمام خطبه از منبر پايين آمد و در خيمه اي نشست و فرمود تا علي (ع ) درخـيـمه اي ديگر بنشيند آنگاه دستور داد تمام اصحاب براي عرض تبريك به ديدار اميرالمؤمنين بشتابندو مقام ولايتش را تبريك گويند. نويسنده كتاب تاريخ روضة الصفا پس از نقل جريان غدير مي نويسد:. پس فرود آمد و در خيمه خاص بنشست و فرمود كه اميرالمؤمنين علي (ع ) در خيمه ديگربنشيند بعد از آن طبقات خلايق را امر كرد به خيمه علي (ع ) رفتند و زبان به تهنيت آن حضرت گشادند و چـون مـردم از اين امر فارغ شدند, امهات ((34)) , به فرموده خواجه كاينات نزد علي (ع ) رفته او را تهنيت گفتند ((35)) .و در تاريخ حبيب السير پس از نقل حديث غدير چنين آمده است :. پس اميرالمؤمنين علي ـ كرم اللّه وجهه ـ به موجب فرموده حضرت رسالت (ص ) در خيمه نشست تا طوايف خلايق به ملازمتش رفته لوازم تهنيت به تقديم رساندند و از جمله اصحاب عمر بن الخطاب ـ رضي اللّه عنه ـ جناب ولايت مب را گفت : بخ بخ يابن ابي طالب اصبحت مولاي ومولي كل مؤمن و مؤمنة , ((36)) . يـعـنـي خـوشـا حـال تو اي پسر ابوطالب ! بامداد كردي در وقتي كه مولاي من و مولاي هر مؤمن ومـؤمـنـه بـودي بـعـد از آن امـهـات مـؤمـنـيـن بـر حـسـب اشـارت سـيد المرسلين به خيمه اميرالمؤمنين (ع )رفته شرط تهنيت به جاي آوردند.مـرحـوم طـبرسي مفسر و محدث نامي اماميه نيز عين اين مطلب را در كتاب اعلام الوري روايت كرده است ((37)) . هـمـه اصـحـاب دوبـاره با پيامبر بيعت كردند و همزمان با علي (ع ) نيز بيعت كردند اولين كساني كـه دسـت بـر دسـت پيامبر(ص ) و علي (ع ) نهادند ابوبكر, عمر, عثمان طلحه و زبير بودند ((38)) هـمـان طور كه پيش از اين گفتيم عمر براي تبريك و شاد باش جمله اي را به كاربرد كه در تاريخ مـانـدگـار شـد او گفت : بخ بخ يا بن ابي طالب , اصبحت , مولاي و مولا كل مؤمن و مؤمنه ((39)) شمار بسياري از محدثان اهل سنت اين جمله را از اصحاب رسول خدا(ص ) كه در آنجا حاضر بوده و ايـن جـمـله را از زبان عمر شنيده اند, نقل كرده اند از جمله كساني كه اين جمله را روايت كرده اند ابن عباس , ابوهريره , برا بن عازب , زيد بن ارقم ,سعد بن ابي وقاص , ابوسعيد خدري و انس بن مالك را مي توان نام برد. مرحوم علامه اميني در كتاب الغدير شصت نفر از دانشمندان اهل سنت را نام مي برد كه اين روايت رادر كتب خود آورده اند ((40)) و بعضي آن را به ابوبكر نيز نسبت داده اند. آنـگـاه حـسان بن ثابت , شاعر نامي زمان خود برخاسته عرض كرد: ((يا رسول اللّه ! اجازه مي خواهم درحضور شما چند بيت درباره علي (ع ) بگويم )). فرمود: با بركت الهي بگو:. حسان بر بلندي رفت و چنين سرود:. يناديهم يوم الغدير نبيهم فقال فمن مولاكم و نبيكم ؟ الهك مولانا و انت نبينا فقال له قم يا علي فانني فمن كنت مولاه فهذا وليه هناك دعا اللهم و ال وليه و كن للذي عادي عليا معاديا ((41)) . بخم و اسمع بالرسول مناديا. فقالوا و لم يبدو اهناك التعاميا. و لم تلق منا في الولاية عاصيا. رضيتك من بعدي اماما و هاديا. فكونوا له اتباع صدق مواليا. و كن للذي عادي عليا معاديا ((41)) . و كن للذي عادي عليا معاديا ((41)) . يعني: ـ پـيـامـبـر مـسـلمانان در روز غدير با آواز رسا آنان را فرا خواند, و شگفتا! كه چگونه فرستاده خدا فريادمي كرد. ـ پس گفت : مولي و سرپرست و پيامبر شما كيست ؟ در آنجا همه بدون هيچ ابهامي گفتند:. ـ خـداي تو مولاي ماست و تو پيامبر ما هستي و هيچيك از ما را نخواهي ديد كه درباره امر ولايت , تورا عصيان و مخالفت كند. ـ و آنگاه به علي (ع ) گفت : يا علي برخيز كه من تو را براي امامت و رهبري پس از خود برگزيدم . ـ پـس هـركـس را كـه مـن رهـبـر و سـرپـرست اويم , همانا اين علي سرپرست اوست پس براي او پيرواني صادق و دوستدار باشيد. ـ و در آنـجـا دعـا كـرد: خـداونـدا دوست علي را دوست بدار و با آن كس كه با علي دشمني كند, دشمن باش . سه روز طول كشيد تا مراسم بيعت و تهنيت به پايان رسيد ((42)) حال , تكليف خلافت كبراي الهي مـعـلـوم وخـليفه رسول خدا منصوب شده , مردم او را شناخته و با او بيعت كرده اند ديگر وقت آن رسيده بود كه مراسمي چون تاجگذاري شاهان برگزار شود پيامبر(ص ) اميرالمؤمنين را خواست و عـمـامـه خود را كه ((سحاب )) ناميده مي شد بر سر وي نهاد و دنباله هاي آن را تا روي شانه هايش آويخت و فرمود: يا علي العمائم تيجان العرب , يعني عمامه تاج عرب است ((43)) . سـپـس فـرمـود: پـيـش بيا حضرت پيش آمد فرمود: برگرد حضرت برگشت ((44)) آنگاه رو به اصـحـاب كرده فرمود: ((فرشتگاني كه در روز بدر و حنين به ياريم آمدند, اين گونه عمامه بر سر داشتند ((45)) .و فـرمـود: ((عـمامه سيماي اسلام است , ((46)) عمامه علامتي است كه مسلمان را از مشرك جدا مي كند)) ((47)) و فرمود: ((ملائكه با اين شكل به نزد من آمدند)) ((48)) . بـديـن تـرتـيـب واقـعـه غـديـر بـه پـايـان رسـيـد و حاجيان هر كدام راه ديار خويش گرفته در اطراف جزيرة العرب پراكنده شدند آنان حديث ولايت را به گوش همه مسلمانان رساندند. اكنون كه حماسه غدير به طور خلاصه معلوم شد, دو نكته قابل ذكر است :. الف ـ صحت واقعه غدير از نظر تاريخ ,. ب ـ مفاد كلام رسول اكرم (ص ) در خطبه روز غدير. غـديـر چـشـمـه اي است كه زلال اسلام ناب از آن مي جوشد هركس به اين حقيقت اعتراف كند و جـان خويش , در زلال حقيقتش شستشو دهد, به پيشگاه باعظمت اسلام ناب بار مي يابد و آن كس كـه به هر عذر و بهانه , چشم از ديدن و گوش از شنيدن فرو بندد, جز صداي جرسي از دور نصيب نخواهد برد. غـديـر نخستين موقف و منزلي نيست كه پيامبر اكرم (ص ) جانشين خود را به مردم شناسانده است آن گـرامي بارها به هر مناسبت با بيانهاي گونه گون و شيوه هاي مختلف اين حقيقت را به مردم يـادآور شده وايشان را با رهبر آينده خود آشنا كرده است همه كساني كه با حضرتش حشر و نشري داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـكومت اسلامي بي خبر نبودند, مي دانستند كه علي (ع ) خليفه بلافصل پيامبر(ص ) و محبوبترين مردم ,و نزديكترين اصحاب به رسول خداست . خـلافـت مـسـاله اي نبود كه تا سال دهم هجرت مسكوت مانده باشد خليفه پيامبر از همان روزي معلوم شد كه نبوت در مكه آشكار شد ((49)) . پـس از آن مـخـصـوصا در سالهاي بعد از هجرت به قدري اين مطلب تكرار شد كه تقريبا همه اهل مدينه با آن آشنا بودند همه حديث ((منزلت )), حديث ((رايت )) و حديث ((طير)) ((50)) را شنيده بودند حديث ((ثقلين )) ((51)) مكرر بر آنها خوانده شده بود نزول آياتي چون آيه ((مودت )) ((52)) آيـه ((مـبـاهـله )) ((53)) و آيه ((ولايت )) ((54)) باعث شده بود, خورشيد شخصيت اميرالمؤمنين درخششي روزافزون داشته باشد. بـا ايـن هـمـه حـديـث غـدير از شهرتي به سزا برخوردار است همه احاديثي كه در اين زمينه وارد شده صحيح و مشهور و بعضي متواترند, ولي حديث غدير از مرز تواتر نيز گذشته است . مرحوم علم الهدي سيد مرتضي , در اين باره مي فرمايد:. كـسـي كـه بـراي صـحـت ايـن خبر دليل بخواهد, همانند كسي است كه براي صحت خبر غزوات وحالات معروف رسول خدا دليل بخواهد و چنان است كه گويي در اصل حجة الوداع شك داردزيرا اينها همه از جهت شهرت در يك رتبه اند. چرا كه همه علماي شيعه اين حديث را روايت كرده و اهل حديث با اسناد خود آن را نقل نموده اند و مـورخان و سيره نويسان همان طور كه حوادث معروف را نقل مي كنند, بدون سندمخصوصي نسل در نـسـل از هـم روايـتش مي كنند و محدثان آن را در زمره احاديث صحيح درج كرده اند اين خبر مزيتي دارد كه هيچ خبر ديگري از آن برخوردار نيست چرا كه اخبار بر دوگونه اند:. يك دسته اخباري است كه به سند متصل نياز ندارند, مانند خبر جنگ بدر و خيبر و جمل وصفين و همه وقايع معروفي كه مردم نسل در نسل بدون سند از آن آگاهند دسته ديگر اخباري است كه به سند متصل نياز دارند, مثل اخباري كه در باب احكام شرعي وارد شده است .خبر غدير به هر دو صورت نقل شده است , يعني در عين آنكه در كمال شهرت و از سندبي نياز است , داراي سند متصل نيز مي باشد.افـزون بـر اينكه اخباري كه در باب احكام شرعي نقل شده همگي خبر واحد هستند, ولي خبرغدير راويان فراواني دارد ((55)) . مـا در اين مقال بر آن نيستيم كه راويان حديث غدير را نام ببريم , چون نه مقام را گنجايش است و نـه حـاجـتي به آن هست مرحوم علامه اميني نام راويان اين حديث را به ترتيب زمان زندگي ذكر كـرده اسـت مـا بـه ذكر شمار راويان حديث غدير در هر قرن بسنده كرده , علاقه مندان را به كتاب ارزشمند الغديرراهنمايي مي كنيم ((56)) . در ميان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر,. در ميان تابعين 84 نفر,. در ميان علماي قرن دوم هجري 56 نفر,. در ميان علماي قرن سوم هجري 92 نفر,. در ميان علماي قرن چهارم هجري 43 نفر,. در ميان علماي قرن پنجم هجري 24 نفر,. در ميان علماي قرن ششم هجري 20 نفر,. در ميان علماي قرن هفتم هجري 21 نفر,. در ميان علماي قرن هشتم هجري 18 نفر,. در ميان علماي قرن نهم هجري 16 نفر,. در ميان علماي قرن دهم هجري 14 نفر,. در ميان علماي قرن يازدهم هجري 12 نفر,. در ميان علماي قرن دوازدهم هجري 13 نفر,. در ميان علماي قرن سيزدهم هجري 12 نفر,. در ميان علماي قرن چهاردهم هجري 19 نفر.و همو مي نويسد:. ايـن حـديـث را احـمد بن حنبل با چهل سند, ابن جرير طبري با هفتاد و اندي سند, جزري مقري بـاهـشـتاد سند, ابن عقده با صد و پنج سند, ابوسعد مسعود سجستاني با 120 سند و ابوبكر جعابي با125 سند روايت كرده است ((57)) . ابـن حـجـر در كـتـاب صـواعـق نوشته است : ((اين حديث را سي نفر صحابي از پيامبر اكرم (ص ) روايت كرده اند و بسياري از اسناد آن صحيح يا حسن است )) ((58)) . ابن مغازلي در مناقب مي نويسد:. حـديث غدير حديث صحيحي است كه حدود صد نفر صحابي كه عشره مبشرة نيز از آن جمله است آن را از رسـول خـدا(ص ) روايـت كـرده انـد اين حديث ثابت است و ايرادي بر آن وارد نيست واين فضيلتي است كه فقط علي (ع ) حائز آن شده و هيچ كس در اين فضيلت با او شريك نيست ((59)) . سيد بن طاوس از علماي اماميه در كتاب شريف اقبال الاعمال نوشته است :. ابـوسـعـد مـسـعـودبـن نـاصـر سـجـستاني از علماي اهل سنت كتابي در هفده جز به نام الدرايه في حديث الولايه تاليف كرده و اين حديث را از صد و بيست صحابي نقل كرده است .مـحـمدبن جرير طبري در كتابي كه به نام الردعلي الحرقوصيه نوشته , حديث ولايت را از هفتاد و پنج طريق روايت كرده است . ابوالقاسم عبداللّه حسكاني در اين باب كتاب مستقلي به نام دعاالهداة الي ادا حق الولاة تاليف نموده اسـت ابوالعباس احمد بن سعيد بن عقده نيز كتابي به نام حديث الولايه تاليف كرده و اين حديث را از صد و پنجاه طريق روايت كرده است وي پس از نقل عبارات راويان مي نويسد:. هـمـه ايـن كتابها جز كتاب طبري در كتابخانه من موجود است , مخصوصا كتاب ابن عقده كه در زمان حيات خودش (330 هجري قمري ) نسخه برداري شده است ((60)) .طرفه آنكه از قرن دوم به بعد كه مرز مذاهب مشخص مي شود, هيچ يك از اين راويان شيعه نيستند درميان شيعيان نيز كمتر عالمي را مي توان يافت كه اين حديث را با اسناد مختلف نقل نكرده باشد. اهـمـيـت حـديـث غـديـر بـه پـايه اي رسيده است كه بسياري از دانشيان جهان اسلام , درباره آن كـتابهاي مستقل نگاشته اند به تحقيق علامه عاليقدر اميني در الغدير, تا زمان ايشان بيست و شش كـتـاب مستقل توسط عالمان برجسته در اثبات تواتر حديث غدير يا تحقيق مفاد آن به رشته تحرير درآمده است ((61)) . ايـن قـضـيه آن چنان روشن و واضح و در نزد همگان مسلم بوده است كه اهل بيت (ع ) و معتقدان بـه ايـشـان بـه مـنـاسبت هاي مختلف بدان استدلال و احتجاج كرده اند در روايات به موارد زيادي بـرمـي خـوريـم كـه امـيرالمؤمنين (ع ) در طول سالهاي پس از وفات پيامبر اكرم (ص ) در مجالس مـختلف , اصحاب رسول خدا(ص ) را سوگند مي دادند كه آيا شما به خاطر نداريد رسول خدا(ص ) در روز غدير فرمود: من كنت مولاه و ايشان سوگند مي خوردند كه آن را به خاطر دارند ((62)) . بـنـابـر آنـچـه گذشت , حديث غدير واقعيتي است كه دست تبهكار انكار از ساحت قدس آن كوتاه اسـت و چـنـد و چون تعداد انگشت شماري از جاهلان عالم نما نمي تواند بر دامن كبريايش گردي بـنـشـاند, چه رسد كه خورشيد روشن حقيقتش را بپوشاند از همين روست كه نويسنده دانشمند كتاب امام علي (ع )عبدالفتاح عبدالمقصود مصري , در ضمن تقريظ كتاب الغدير مي نويسد:. حديث غدير بدون شك , حقيقتي است كه دستخوش باطل نمي شود, فروزان و درخشان است ,چون روشـنـايـي روز و آن يكي از حقايق خروشنده الهام است كه از سينه پيامبر(ص ) پراكنده گشته تا ارزش دست پرورده , برادر و برگزيده خويش در ميان امتش را معلوم كند ((63)) . جـمله اي كه در حديث غدير مورد استشهاد قرار گرفته و در حقيقت پيام اصلي واقعه غدير در آن نـهـفـتـه اسـت ايـن اسـت كه حضرت فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه كساني كه به اين حديث استدلال كرده اندمولي را اولي معنا كرده اند اولي , يعني كسي كه به تصرف سزاوارتر است به عبارت سـاده تـر يعني كسي كه لايق سرپرستي , رهبري و اختيارداري است بدين ترتيب معناي حديث اين است : ((هركس من رهبر وسرپرست اويم , علي (ع ) هم رهبر و سرپرست اوست بنابراين تنها كساني به رهبري و سرپرستي پيامبراكرم (ص ) پايبند و ملتزمند كه رهبري و سرپرستي علي (ع ) را بپذيرند. ايـنـك بـايـد دانـسـت كـه آيـا در لغت عرب , مولي به اين معنا به كار رفته است ؟ يا نه ؟ ديگر آنكه اگـربـپـذيـريـم مـولـي در لغت بدين معنا به كار رفته است , آيا در اين خطبه نيز اين معني اراده شده است ؟ يا خير؟ . مـرحـوم عـلامـه اميني 42 نفر از علماي بزرگ تفسير و لغت را نام مي برد كه بيست و هفت نفر از آنـان گـفته اند: مولي به معناي اولي است پانزده نفر ديگر گفته اند: اولي يكي از معاني مولي است ((64)) . اما درباره اينكه آيا در اين حديث نيز مولي , چنان معنايي را افاده مي كند, توجه به شرايط و ظروفي كـه اين حديث در آن صادر شده , و مطالعه خطبه اي كه اين حديث در ضمن آن قرار گرفته است , هيچ شكي باقي نمي گذارد كه مولي در اين حديث هم به معناي اولي است . زيـرا شـخـصـيـتـي چـون پيامبر اسلام (ص ) كه عقل كل , انسان كامل و بزرگترين پيامبر و سفير آسـماني است , در روزي آن چنان گرم كه زمين چون آهن گداخته پاي مسافران را مي گدازد و خـورشـيـد مـغـز انـسان را به جوش مي آورد, در صحرايي سوزان و بدون امكانات ((65)) كه اگر گوشت را بر زمين مي افكندي كباب مي شد ((66)) , محلي كه هيچ كارواني در آن توقف نمي كند, دهـهـا هزار حاجي خسته را نگه مي دارد,رفتگان را باز مي گرداند و منتظر مي ماند تا بازماندگان برسند و در گرمترين ساعات روز سخنراني مي كندو در ضمن آن چند بار از مردم سؤال مي كند تا مـطـمئن شود صداي او را به خوبي مي شنوند, و در نهايت علي (ع ) را به آنان نشان مي دهد, با نام و نسب معرفي مي كند و مي فرمايد: ((هركس كه من مولاي او هستم علي هم مولاي اوست )) سپس همه حاضران را موظف مي كند اين سخن را به غايبان برسانند, و پس ازآن دستور مي دهد همه با او بـيـعـت كـنـنـد, و بـه او تـبـريك و تهنيت گويند, و عمامه خويش را بر سرش مي گذارد و به او مـي فـرمايد: ((تاج عرب عمامه است )) و به اصحاب مي فرمايد: ((فرشتگاني كه در روز بدربه ياريم آمدند, چنين عمامه هايي بر سر داشتند)). حـال اگر فرض كنيم اين حديث بدون هر گونه قرينه و تفسير و توضيحي به دست كسي برسد و بـدون غـرض بـه آن تـوجه كند در مي يابد كه برخلاف گفته بعضي افراد بي اطلاع پيامبر(ص ) در صدد آن نيست كه بفرمايد: ((هركس من دوست او هستم علي هم دوست اوست ))! يا ((هركس من يـاور او هـسـتـم , عـلي ياوراوست ))! چرا كه دوستي و ياوري , بيعت و تبريك نمي خواهد, عمامه و تاج گذاري نمي طلبد و به طوركلي چنان اهميتي ندارد كه در آن موقعيت خطير و با آن مقدمات اعلام شود. --------------------------------------------- پاورقي ها: 1- فرائدالسحطين , ج 1, ص 78, باب 14, حديث 45. 2- بـه طـوري كـه از كـلـمـات اهل لغت و ارباب تواريخ استفاده مي شود, اين شهرك در زمانهاي گـذشـتـه وجود نداشته و جديدالاحداث است رابغ در زمان رسول مكرم اسلام (ص ) بياباني بيش نـبـوده اسـت طـريـحـي در مـجـمـع الـبـحرين مي نويسد:((رابغ بياباني است نزديك جحفه )) و درمـعجم البلدان , ج 3, ص 11 آمده است :((رابغ بياباني است بين بزوا و جحفه كه حجاج آن را طي مي كنند)). 3- ـ راهنماي حرمين شريفين , ج 5, ص 13. 4- منتهي الامال , ج 1, ص 120, و تاريخ حبيب السير, ج 1, ص 411. 5- سيره حلبي , ج 3, ص 309. 6- همان , ج 3, ص 312. 7- امتاع الاسماع , ص 510. 8- همان , ص 51. 9- سيره حلبي , ج 3, ص 308. 10- سـيـره زيـني دحلان , ج 2, ص 143, و سيره حلبي , ج 3, ص 308, و امتاع الاسماع , ص 512, و تذكرة الخواص , ص 37. 11- سيره حلبي , ج 3, ص 308. 12- امتاع السماع , ص 510. 13- سيره حلبي , ج 3, ص 309. 14- همان , ص 517. 15- امتاع الاسماع , ص 518. 16- سيره حلبي , ج 3, ص 317. 17- همان . 18- همان , ص 319. 19- همان , ج 3, ص 321. 20- همان , ص 325. 21- سيره حلبي , ج 3, ص 307, و امتاع الاسماع , ص 510, و سيره زيني دحلان , ج 2, ص 143. 22- حبيب السير, ج 1, ص 411. 23- سوره مائده , آيه 67. 26- سيره حلبي , ج 3, ص 336, و تاريخ دمشق , ج 2, ص 45, حديث 547. 27- كنزالعمال , ج 13, ص 104 و 105, حديث 36340 تا 36344 و ص 133, حديث 36420. 28- كنزالعمال , ج 13 ص 138 حديث 36437. 29- فرائدالسحطين , ج 1, ص 73, باب 12, حديث 39. 30- سيره حلبي , ج 3, ص 336 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 104 تا 108. 31- تمام خطبه را مي توان در الغدير, ج 1, ص 10 و 11 و نوادر الاصول , ج 1, ص 163, و معجم كبير طبرائي , ج 5, ص 166, حديث 4971و نزل الابرار, ص 51 يافت . 32- مناقب ابن مغازلي , ص 19, حديث 24, و فرائدالسحطين , ج 1, ص 73 ب 12, حديث 39 و 40. 33- فرائدالسحطين , همان . 34- مـنـظـور همسران رسول خدا (ص ) است كه به امهات المؤمنين يعني مادران مؤمنان ملقب بوده اند. 35- تاريخ روضه الصفا, ج 1, ص 541. 36- تاريخ حبيب السير, ج 1, ص 411. 37- اعلام الوري باعلام الهدي , ص 133. 38- الغدير, ج 1, ص 270, نقل از كتاب الولاية , تاليف محمد بن جرير طبري , و مناقب علي بن ابي طالب , تاليف احمد بن محمد طبري مشهور به خليلي . 39- فرائدالسحطين , ج 1, ص 65, باب 9, حديث 31 و 32 و ص 71, باب 11, احديث 38. 40- الغدير, ج 1, ص 272 تا ص 283. 41- فـرائدالـسـحـطـيـن , ج 1, ص 73, باب 12, حديث 39 و 40, و مقتل خوارزمي , ج 1, ص 47, و تذكرة الخواص , ص 39. 42- الغدير, ج 1, ص 270, به نقل از كتاب ((الولايه )) تاليف محمد بن جرير طبري و كتاب ((مناقب علي بن ابي طالب )) تاليف احمدبن محمدطبري مشهور به خليلي . 43- تاج العروس , ماده توج , ج 5 ص 40 و 4 ولسان العرب ماده توج . 44- نظم دررالسحطين , ص 112 و فرائدالسحطين , ج 1, ص 76, باب 12, حديث 42. 45- فـرائدالـسحطين , ج 1, ص 76, باب 12, حديث 43 و مناقب الامام اميرالمؤمنين , ج 2, ص 42, حديث 529 و نظم دررالسحطين , ص 112. 46- مناقب الامام امير المؤمنين (ع ) ج 2, ص 389, حديث 864. 47- فـرائدالسحطين , ج 1, ص 75, باب 12, حديث 41 و مناقب الامام اميرالمؤمنين ج 2, ص 389, حديث 864. 48- نظم دررالسحطين , ص 112 و فرائدالسحطين ج 1 ص 76 باب 12 حديث 42. 49- كـنزالعمال , ج 13, ص 114, حديث 36371 و 129, حديث 36407 و ص 131, حديث 36419, و فرائدالسحطين , ج 1, ص 85, باب 16,حديث 65. 50- ر ك : فصل دوم :. 51- ينابيع الموده , ص 39: پيامبر اكرم فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها به ارث مي گذارم : كـتـاب خـدا و عترتم را, اين دو از هم جدانمي شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و شما اگر به اين دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمي شويد. 52- سوره شوري , آيه 23. 53- سوره آل عمران , آيه 61. 54- سوره مائده , آيه 55. 55- تلخيص الشافي , مجلد اول , ص 168. 56- الغدير, ج 1, ص 14 تا 151. 57- الغدير, ج 1, پاورقي ص 14. 58- الصواعق المحرقة , ص 188, حديث 4. 59- ـ مناقب ابن مغازلي ص 27, حديث 39. 60- اقبال الاعمال , ص 453. 61- الغدير, ج 1, ص 152 تا 158. 62- به زودي آدرس احاديث وارده در اين باب ذكر خواهد شد. 63- الغدير, مقدمه ج 6, ص ((و , ز)). 64- الغدير, ج 1, ص 344 تا 350. 65- وفيات الاعيان , ج 5, ص 231. 66- ايـن مـطـلب را مرحوم سيد بن طاووس در اقبال الاعمال , ص 456 از كتاب النشر و الطي نقل كرده است . مطلب از محمد رضا جباران




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 687]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن