واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جهان قایم موشک بازیارمغان دنیای جدید،تلویزیون ابر رسانه ای مهار نشدنیشماره چهارم
در ادامه آنچه در مورد فوتوگرافی و نقش موثر عکس گفته شد،می توان مطلب را با اشاره به این نکته ادامه داد که جایگاه عکس در ردیف ابزار ارتباط جمعی چیز جدیدی نبود. آنچه در اواسط قرن نوزدهم بیسابقه جلوه کرد، هجوم و نفوذ گسترده فوتوگرافی و دیگر اشکال تصویری به دنیای سمبلها ونمادهای موجود بود.تصویر و عکس، با روش خاص خود و به مثابه ابزاری تکامل یافته، خود را به عنوان عنصری مکمل و موثر در کنار امواج رودخانه اطلاعاتی و خبری که تلگراف از ناکجا آبادها مخابره میکرد قرار داد و به دریای گزارشهایی متصل کرد که از مکانهای ناشناخته، درباره افراد ناشناس، با چهرههای ناشناس، سرچشمه گرفته بود و خواننده را به غرقه شدن در آن تهدید میکرد.واقعیت آن است که ساختار و چارچوبی که معلول و ساخته پیوند فوتوگرافی با تیتر و عناوین مکتوب است، قالب و ساختاری است تخلیی و محصول وهم و گمان!واقعیت آن است که ساختار و چارچوبی که معلول و ساخته پیوند فوتوگرافی با تیتر و عناوین مکتوب است، قالب و ساختاری است تخلیی و محصول وهم و گمان!اما در این زمان طنین نغمهای شنیده میشد که بشارتی برای آغاز نبود، بلکه اشارتی به پایان داشت. در زیر و در لابلای این نغمههای محکوم به فنا، نوای دیگری نیز آغاز شده بود که تلگراف و فوتوگرافی پرده و مقام این آهنگ را تعیین میکردند. «زبان» آنها، هر گونه پیوستگی و ارتباط را نفی میکرد؛ خارج از چارچوب و بدون نظام عمل میکرد؛ مدعی کماهمیتی و بیاعتباری تاریخ بود؛ چیزی برای گفتن نداشت و شگفتی و افسون زدگی را به جای اندیشه منسجم، پرمایه، و دارای ابعاد عمیق هدیه میکرد. نوایی که مقام و پرده آن را این دو ابزار معین کردند ، نغمه تولد شکل نوین افکار عمومی، شعور اجتماعی، و اذهان عامه آمریکا را سرداد.
تمام وسایل و ابزارهای ارتباط جمعی اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم که ارتباط و مراوده الکترونیکی را آغاز کردند یا خود را در آن سهیم گرداندند، راهی را پیمودند که تلگراف و فوتوگرافی آنان را به پیمودن آن دعوت میکردند . پارهای از این ابزارها، نظیر فیلم و سینما، به دلیل ماهیت ذاتی و خاص خود تمایل بیشتری به این راه نشان دادند. برخی دیگر نظیر رادیو، که تمایل و کشش درونی آن به سوی تقویت زبان تعقلی سوق داشت. سرانجام زیر فشار معرفتشناسی جدید تسلیم شدند و به حمایت آن برخاستند. در مجموع، تکنولوژیهای پیچیده الکترونیک، دنیای جدیدی به ارمغان آوردند .یکی از روانشناسان یک بار گفته بود: همه ما برای خود قصرهای خیالی ساختهایم؛ اشکال زمانی بروز میکند که بخواهیم به درون آن قصرها اسبابکشی کنیم و در آنها زندگی میکنیم. دنیای قایم موشکبازی، که در آن، یک لحظه این و لحظه دیگر آن، در مقابل دیدگان قرار میگرفتند و بلافاصله مجدداً محو میشدند. و در چنین دنیایی، پیوستگی و جزء لاینفک بودن بیمعناست. چنین دنیایی از ما توقع انجام کاری را ندارد و اصولاً اجازه نمیدهد کاری انجام دهیم! درست شبیه همان قایم موشکبازی کودکان، مجموعه خواص خود را دارد، که در عین حال سرگرمکننده نیز هست.
به قایم موشکبازی ایرادی نمیتوان گرفت. همینطور به سرگرمی نیز نمیتوان اعتراضی کرد. یکی از روانشناسان یک بار گفته بود: همه ما برای خود قصرهای خیالی ساختهایم؛ اشکال زمانی بروز میکند که بخواهیم به درون آن قصرها اسبابکشی کنیم و در آنها زندگی میکنیم.تلویزیون مرکز هدایت و کانون رهبری معرفتشناسی نوین شده است. هیچ مخاطبی را نمیتوان دید که به دلیل خردسالی از دیدن تلویزیون منع شود. هیچ تنگدست و بینوایی یافت نمیشود که به دلیل فقر، ناچار باشد از تلویزیون چشم بپوشد. هیچ تربیت و هیچ آموزشی نیست که آنچنان متعالی و آب دیده باشد که از تلویزیون اثر نپذیرد.وسایل ارتباط جمعی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، که فوتوگرافی و تلگراف را در درون خود جای داده بودند، قصرهای دنیای قایم موشکبازی را ساختند و عرضه کردند! بعدها با ظهور و فراگیر شدن تلویزیون ، ما را بر آن داشتند (یا به نحوی وادار کردند) تا به درون این قصرهای خیالی اسباب کشی کنیم و در آنها سکنی گزینیم. تلویزیون ابزاری شد که به تمایلات معرفتشناسی تلگراف و فوتوگرافی قویترین قدرت بیان را اعطا کرد، آن هم بدین ترتیب که این وسیله ارتباط جمعی، به حضور، جا به جایی و بازی متقابل میان تصویرها و لحظهها، بیشترین کمال را بخشید و برای همه اینها راه ورود به حریم خصوصی انسانها را هموار ساخت.
دیر زمانی است که ما با دومین نسل از کودکانی سر و کار داریم که تلویزیون برای آنها جای اولین و معتبرترین و سهلالوصولترین آموزگار و در اغلب زمینهها قابل اعتمادترین همکار و صمیمی ترین دوست را اشغال کرده است. به بیان صریح و واضح: تلویزیون مرکز هدایت و کانون رهبری معرفتشناسی نوین شده است. هیچ مخاطبی را نمیتوان دید که به دلیل خردسالی از دیدن تلویزیون منع شود. هیچ تنگدست و بینوایی یافت نمیشود که به دلیل فقر، ناچار باشد از تلویزیون چشم بپوشد. هیچ تربیت و هیچ آموزشی نیست که آنچنان متعالی و آب دیده باشد که از تلویزیون اثر نپذیرد. و بالاخره ازموضوعات مورد علاقه اجتماع ، از سیاست و اخبار و تعلیم و تربیت و مذهب گرفته تا علم و ورزش، هیچ موضوعی نیست که در تلویزیون مطرح نشود. و این همه بدان معنی است که درک و استنباط جامعه و افکارعمومی از این موضوعات، از طریق و از دیدگاه تلویزیون شکل میگیرد و محک میخورد.نحوه استفاده ما از ابزارهای معرفتشناسی و دیگر وسایل ارتباط جمعی هم به گونهای است که تلویزیون آن را تعیین میکند.تلویزیون، علاوه بر همه اینها، به گونهای زیرکانهتر به مثابه کانون هدایت معرفتشناسی نیز عمل میکند. به عنوان مثال، نحوه استفاده ما از ابزارهای معرفتشناسی و دیگر وسایل ارتباط جمعی هم به گونهای است که تلویزیون آن را تعیین میکند. این تلویزیون است که به ما میگوید از کدام سیستم تلفنی استفاده کنیم؛ کدام فیلم سینمایی را ببینیم، کدام کتاب، کدام صفحه و نوار موسیقی و کدام مجله را بخریم و به کدام ایستگاه رادیویی گوش کنیم. (مگر آگهیهای تلویزیونی غیر از این نقشی دیگر دارند؟!). هیچیک از وسایل ارتباط جمعی چنین قدرتی را ندارند که دنیای ارتباط جمعی ما را این چنین سازماندهی کنند که تلویزیون انجام میدهد.
برای وضوح بیشتر، مثالی طعن آلود را مناسب میدانم: در سالهای اخیر میشنیدیم که کامپیوتر، تکنولوژی آینده است. به ما گفته میشد که چنانچه به کودکان خود آموزش آشنایی با کامپیوتر ندهیم و به اصطلاح آنها «کامیپوتر دیده» نباشند، در مدرسه ناموفق خواهند بود و در زندگی عقب خواهند ماند. امروز نیز به ما گفته میشود که بدون کامپیوتر قادر نخواهیم بود شغل خود را ادامه دهیم، لیست خرید خود را تنظیم کنیم، و حسابهای دسته چک و گردشهای بانکی را همواره منظم در دست داشته باشیم.تلویزیون رسالت یک «ابرپیامآور» و یک «ابر رسانه» را تحصیل کرده است، بدین ترتیب که تبدیل به وسیله و ابزاری شده است که نه تنها دانش و دانستنیهای ما را درباره جهان تعیین میکند، بلکه حتی چگونه آموختن و چه چیز آموختن را نیز به ما تلقین میکند.ممکن است در همه اینها حقیقتی نهفته باشد؛ اما مهمترین مساله در مورد کامپیوتر و اهمیت آن برای زندگیمان در این نکته است که ما این همه را از تلویزیون میگیریم. ملاحظه میشود که تلویزیون رسالت یک «ابرپیامآور» و یک « ابر رسانه » را تحصیل کرده است، بدین ترتیب که تبدیل به وسیله و ابزاری شده است که نه تنها دانش و دانستنیهای ما را درباره جهان تعیین میکند، بلکه حتی چگونه آموختن و چه چیز آموختن را نیز به ما تلقین میکند. ادامه دارد... با اندکی تصرف- برگرفته از کتاب زندگی در عیش،مردن در خوشی- نوشته نیل پستمن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 506]