تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815978238
در حاشيه برگزاري همايش تبيين سياست خارجي دولت نهم از سوي مركز بررسي افق درخشان ديپلماسي در دوره حيات سياسي دولت نهم
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در حاشيه برگزاري همايش " تبيين سياست خارجي دولت نهم" از سوي مركز بررسي افق درخشان ديپلماسي در دوره حيات سياسي دولت نهم
خبرگزاري جمهوري اسلامي(ايرنا):گروه تحقيق و تفسير خبر- اميرحسين كبيري: دولت ايران در آغاز سده نوزدهم پا به عرصه سياست بينالملل نهاد و با دولتهاي بزرگ اروپا (روسيه، فرانسه و انگليس) روابط منظم ديپلماتيك برقرار كرد.
دولت ايران در آغاز سده نوزدهم پا به عرصه سياست بينالملل نهاد و با دولتهاي بزرگ اروپا (روسيه، فرانسه و انگليس) روابط منظم ديپلماتيك برقرار كرد و نخستين پيمانها ميان طرفين بسته شد. اما به علت بيخبري درباريان قاجار از رموز سياست بينالملل، نه تنها از برقراري اين روابط و پيمانهاي منعقده سودي حاصل نشد بلكه ايران، وجهالمصالحه قدرتهاي بزرگ وقت قرار گرفت.
در اوايل دهه بيست شمسي، آمريكا به عنوان وارث سياستهاي استعماري انگلستان، قدم در عرصه تاراج كشورها نهاد. ايران؛ در دوره حكومت پهلويها به سبب ماهيت دستنشاندگي قدرت رضاخان و پسرش، اساساً نميتوانست به «منافع ملي» بيانديشد. از اين رو، در نزديك به شش دهه، با ورود آمريكا به حوزه تصميم گيريهاي داخلي كشور، ايران به طور كامل تحت بازيهاي منفعتجويانه واشنگتن قرار گرفت. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و استقرار «جمهوري اسلامي» به عنوان نظام سياسي جديد ايران و البته با اتكاء به شعارهاي ضداستعماري و استكباري تحت رهبري فرهومند امام خميني(ره) فصل جديدي در روابط خارجي ايران با تكيه بر «عزت، حكمت و مصلحت» گشوده شد.
اين نوشتار كوشيده است با تبيين نظري جهت گيريهاي سياست خارجي دولت نهم و مباني نظري ديپلماسي آن، به ارزيابي عملكرد ديپلماسي دولت نهم در خصوص روابط جمهوري اسلامي ايران با مناطق مختلف جهان و برنامهها و ابتكارات اين دولت در مواجهه با چالشها و تهديدهاي محيط خارجي براي منافع ملي ج.ا.ا. ومديريت آنها، بپردازد.
در حيات سياسي دولت نهم شاهد گذار از فضاي ساكن قبلي به فضايي پويا و فرصت زا هستيم. به عبارت بهتر؛ دفع تهديدات و كسب فرصتها به عنوان دو ركن اصلي سياست خارجي يك دولت به نحوي مطلوب در قالب دولت نهم تجلي يافته است.
در نظام بينالملل امروز، هرگونه گذار يا جهشي كه در فضاي ديپلماتيك صورت ميپذيرد نسبت به دهه قبل معلول جسارت و شجاعت بيشتري است. فضايي كه در آن تعادل معادلات سياسي در راستاي حركت رو به پيشرفت ايران در خاورميانه و جهان تنظيم شده است.
در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و در فضايي كه عدم عزم جدي براي مبارزه با فساد و خودباختگي در برابر تئوريهاي غربي و عدم قاطعيت در مواجهه با مسايل بينالمللي بر فضا حاكم شده بود، محمود احمدي نژاد با سرلوحه قرار دادن اصول و مباني انقلاب اسلامي و با سخن گفتن از زبان فطرت و ديانت مردم، با حمايت اكثريت ديدگاهها مواجه شد.
احمدي نژاد پس به دست گيري سكان قوه اجرايي كشور، با در نظر داشتن سند چشم انداز بيست ساله كوشيد ديپلماسي فعال و مبتكرانهاي را با محوريت دو رويكرد تقويت تعاملات ديپلماتيك در حوزههاي منطقهاي و نيز توجه به سازمانهاي بينالمللي در پيش گيرد. به بيان دقيقتر؛ دولت نهم سياست و رويكرد خود را در چارچوب استراتژي تكليف محوري كه برگرفته از ديدگاه و بيانات امام راحل(ره) بود، تعريف كرد. به همين جهت، در بررسي عملكرد اين دولت، شاهد تقدم "كيفيت بر كيمت" و نيز اولويت "رويكردها بر عملكردها" هستيم كه اين مسئله، تفاوت اصلي و آشكار دولت نهم با دولتهاي پيشين محسوب ميشود. در همين راستا، دولت نهم با مدّ نظر قرار دادن شعار خروج از «انفعال ديپلماتيك»، ايران را به قدرت اول منطقه و مؤثر در عرصه بينالمللي تبديل كرد كه نتايج حاصل از آن عبارتند از:
- برگزاري اجلاس سران كشورهاي حاشيه خزر در تهران (عليرغم كارشكنيهاي آمريكا) با حضور رؤساي جمهور كشورهاي عضو
- پذيرش عضويت ايران در 21 سازمان منطقهاي و بينالمللي و زمينهسازي براي عضويت در 9 سازمان ديگر
- تصويب عضويت ناظر ايران در سازمان تجارت جهاني(WTO)
- عضويت ناظر جمهوري اسلامي ايران در سازمان همكاريهاي شانگهاي
- عضويت ناظر جمهوري اسلامي ايران در سارك
- حضور و سخنراني رياست جمهوري براي نخستين بار در اجلاس اتحاديه آفريقا
- عضويت در جامعه اقتصادي دولتهاي غري آفريقا(اكواس)
- برگزاري موفق هفتمين اجلاس مجامع آسيايي براي صلح(AAPP) در تهران و تبديل به مجمع مجالس آسيايي
- برگزاري موفق اجلاس وزراي جنبش عدم تعهد در زمينه حقوق بشر و تنوع فرهنگي
- شركت رييس جمهور در اجلاس سران سازمان همكاريهاي شانگهاي در بيشكك
- شركت رييس جمهور در اجلاس سران اوپك در رياض و ارائه پيشنهاد حذف دلار از مبادلات نفتي
- انجام چهار دوره مذاكرات با طرف آمريكايي به منظور استقرار و تثبيت امنيت در عراق
- كسب حمايت سازمان كنفرانس اسلامي و گروه 7از فعاليتهاي هستهاي ايران
- برگزاري نشست وزراي تروئيكاي جنبش عدم تعهد در تهران
- تأثيرگزاري و تقويت همكاري با سازمان كنفرنس اسلامي، جنبش عدم تعهد و گروه 77
- انجام 39 سفر از سوي رييس جمهور و بيش از يكصد سفر توسط وزير امور خارجه به منظور تقويت و تنظيم روابط ج.ا.ا. با كشورها و حوزههاي مختلف و پيگيري ديپلماسي فعال دولت نهم
ايران به دليل موقعيت ويژه و ژئواستراتژيك خود، در دو قرن گذشته يكي از مهمترين عرصههاي رقابت ابرقدرتها بوده است. اين رقابت در دنياي دوقطبي جنگ سرد به دليل تقابل ايدئولوژيك بلوك شرق و غرب، بروز و ظهور بيشتري داشت.
از اين رو، بسياري از تحليلگران معتقدند اين رقابت در صورت آگاهي بازيگران ايراني از شرايط جهاني و برقراري موازنه لازم ميتواند به مهمترين ابزار حفظ منافع ملي كشور تبديل شود. در همين راستا، دولت نهم با نگاه به شرق و سياست گفتگو و تعامل با مسكو و پكن به عنوان متحدان استراتژيك ايران و نيز توجه به كشورهاي جنوب و اعضاي سازمان غيرمتعهدها در نقش ديگر متحدان تهران، كوشيده است با بهره گيري از رقابت قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي، نوعي موازنه و تعادل را در سياست خارجي ايجاد كند.
دولت نهم در مقطعي شروع به كار كرد كه در عرصه روابط خارجي به دليل فشارهايي كه غرب براي محروم كردن ايران از فنآوري هستهاي صلح آميز وارد ميكرد، تنگناهايي به وجود آمده بود. ايالات متحده در تلاش بود كه در چارچوب مبارزه با تروريسم با فرض تهديد ايران براي منطقه و بزرگنمايي اين تهديد، از شكافها و تضادهاي موجود در خاورميانه براي مهار و تضعيف ج.ا.ا. بهره برداري نمايد.
دولت نهم براي احقاق حق مسلم ملت ايران و نيز استقلال كشور (كه از مطالبات و اصول مورد توجه مردم حتي در جريان حدوث انقلاب اسلامي بود)، پرداختن به مسأله هستهاي را در كانون ديپلماسي خود قرار داد. رويكرد استقامت جويانهاي كه دستگاه ديپلماسي كشور در قبال اين موضوع اتخاذ كرد، نه تنها به پيشرفت و آباداني ايران در بُعد فني و تكنيكي منجر شد بلكه باعث بازتوليد عزت و اعتلاي روحي مردمي گشت كه سالها آنها را از اعتماد به نفس محروم كرده بودند.
عليرغم تلاش گسترده جبهه غرب عليه فعاليتهاي هستهاي صلح آميز ايران، قاطعيت دولت در سايه حمايت مقام معظم رهبري باعث دستيابي دانشمندان ايراني به چرخه سوخت هسته اي شد. در واقع؛ ايستادگي دولت نهم بر سر مواضع صلحآميز هستهاي و اجتناب از اعطاي امتيازهاي بي مورد به غرب كه منجر به شكستن اجماع جهاني عليه ايران گرديد، از يكسو باعث شد تا مسئله «تعامل با ايران داراي انرژي هستهاي» مطابق با نظريه برژينسكي در حال تبديل شدن به نظريه غالب در ميان كشورهاي غربي باشد و از سوي ديگر، اين رفتار به الگويي براي ساير ملل تحت سلطه در مواجهه با انحصارطلبي استكبار تبديل شود.
ايالات متحده براي پيشبرد سياست يكجانبهگرايي و تضعيف قدرتهاي منطقهاي در راستاي تحميل هژموني واشنگتن، برنامههاي كلاني را در منطقه استراتژيك خاورميانه طرحريزي كرده است. طرح «خاورميانه بزرگ»، پروژه تغيير نظامهاي سياسي منطقه(Regime Change )، حاكميت و بسط دموكراتيزاسيون آمريكايي در منطقه خاورميانه اسلامي، توسعه سبك زندگي آمريكايي(American Life Style) و به دنبال آن تصرف عراق و نهايتاً تقسيم كشورهاي خاورميانه به دو گروه ميانهرو و تندرو و پروژه اختلافافكني بين شيعه و سني؛ همگي در راستاي تنگ كردن حلقه محاصره ايران، قابل تفسير است.
دولت نهم كه قائل به محدود شدن روابط خارجي با چند كشور به ظاهر قدرتمند اروپايي نبود، با تكيه بر اين ديپلماسي كه آن را از دايره تنگ چند كشور وابسته به نظام سرمايهداري رها ميساخت و به افزايش قدرت مانور و پويايي ديپلماسي دولت منجر ميشد، توانست با در نظر داشتن اصول سياست خارجي خود (عدالت،مهرورزي، حفظ كرامت انساني و توجه به اخلاق و معنويت)، فرصتهاي بيشتري را فراروي نظام قرار دهد به گونهاي كه بتواند با تهديدهاي بالقوه و بالفعل مقابله نموده و در گذر از چالشهاي مختلف، منافع ملي را تعقيب نمايد.
دولت نهم با تأكيد بر «حفظ آرامش منطقه» و نقش مؤثري كه در ساماندهي و فرونشاندن آشوبها ايفا نمود، طرح كلان «خاورميانه بزرگ» را كه در واقع متغير اصلي در راهبرد خاورميانهاي آمريكا در سالهاي پس از رويداد 11 سپتامبر بود، نقش بر آب كرد به گونهاي كه امروز، تهران، خود در مقام پرسشگر، استيلاجويان و عاملان بر هم ريزي آرامش منطقه را به چالش كشيده است.
ايران با ايجاد سياست خارجي تهاجمي نرمافزارانه و پيوند ميان بخش اعظم كشورهاي جهان و نيز برقراري نوعي همگرايي بين كشورهاي اسلامي عليه سياستهاي آمريكا، توانسته از همه ظرفيتهاي موجود استفاده كند.
حمايت از حزب الله لبنان و ساير اسلامگرايان خاورميانه سبب شد تا پس از پيروزي جريان مقاومت اسلامي لبنان بر اسرائيل، عملاً فضاي خاورميانه در راستاي مانور بيشتر اسلامگرايان و در رأس آنها ج.ا.ا. تعريف شود. حتي بسياري از كشورهايي كه تا پيش از پيروزي حزب الله و افزايش نقش اسلامگرايان از همگرايي با تهران اجتناب ميورزيدند، قدرت ايران را به عنوان اصليترين مولد اسلامگرايي در خاورميانه پذيرفتهاند.
بدين ترتيب، ميتوان آشكارا «مقابله عاقلانه و هوشيارانه با نظام سلطه جهاني» را كه از جانب رهبر فرزانه انقلاب مطرح گشت، در نوع ديپلماسي دولت نهم مشاهده كرد.
سالها قبل از آنكه آمريكاي لاتين حيات خلوت ايالات متحده باشد، عملاً بخشي از خاك اسپانيا و پرتغال بود. هنوز هم زبان همه كشورهاي اين قسمت از قاره آمريكا، اسپانيولي يا پرتغالي است. اما ارتباطات اين دو استعمارگر پير با مستعمرات پيشين، چندان رضايت بخش نبود، هرچند نمي توان از نقش واشنگتن در عدم اجازه حضور كشور ثالث در منطقه تحت نفوذ خود چشم پوشيد.
تحولات سياسي در منطقه آمريكاي لاتين از سال 2002 ميلادي به گونهاي پيش رفت كه منجر به قدرتيابي احزاب چپ(سوسياليستهاي مركزگرا) در اين منطقه گرديد و موجي در آمريكاي لاتين پديد آمد كه به «موج صورتي» معروف شد. روي كار آمدن مورالس در بوليوي، نستور كرچنر در آرژانتين، دانيل اورتگا در نيكاراگوئه، لوئيس ايناسيولولا داسيلوا در برزيل، كارلوس مسا در پاراگوئه، كورآ در اكوادور، تاباره واسكوئز در اروگوئه و در نهايت هوگو چاوز در ونزوئلا و البته حضور ديرپاي فيدل كاسترو در كوبا و تشكيل اتحاديهاي از اين قدرتها، به معناي آن است كه كشورهاي مذكور به در پي هويتي جديد براي خود هستند.
رويكرد عدالتمحورانه دولت نهم در روابط بينالملل و اعتراض به روابط نابرابر جهاني بر اساس نظم سلطه و نظام تك قطبي به سركردگي آمريكا، هم زمان با بيداري برخي كشورهاي آمريكاي لاتين و هدف آنها مبني بر دستيابي به استقلال و خروج از تحتالحمايگي ضمني واشنگتن، زمينههاي مشتركي را براي همگرايي و همبستگي بين اين دو منطقه، يكي در اين سوي قاره كهن و ديگري در آن سوي قاره سرخ، حول بسط عدالت و مبارزه با طبقاتي شدن نظام بينالملل، پديد آورد.
در همين راستا، دولت نهم كوشيد با اتكاء به «عدالتخواهي در مناسبات جهاني» ، با تحكيم روابط خود با كشورهاي آمريكاي لاتين، اقدام به ايجاد جبهه جديدي عليه آمريكا و نظام ناعادلانه بين المللي، نمايد. سفرهاي متعدد رييس جمهور به كشورهاي اين منطقه و اقبال عمومي از وي، در حقيقت، نشاندهنده استقبال از آرمانهاي عدالتخواهانه ايران و تأكيد بر توسعه و تحكيم روابط با تهران است.
بعد از انفجار بزرگ در مادريد (21اسفند82 برابر با 11 مارس2004) و به دنبال آن پيروزي «ساپاته رو»، روابط اسپانيا و پرتغال با مستعمرههاي قديمي رو به بهبود گذاشت؛ از سرگيري روابط كوبا و اسپانيا كه در دوره «اسنار» كاملاً تيره شده بود، اولين نتيجه اين تغييرات محسوب مي شود.
بر اين منوال؛ ويژگيهاي اين «موج صورتي» كه بر توسعه روابط سياسي و اقتصادي خود با برخي كشورهاي اروپايي و ايران تأكيد مينمايد، موجبات نگراني شديد كاخ سفيد را فراهم آورده است. اين تمايلات در منطقه آمريكاي لاتين ، به سمت و سويي ميرود كه قطعاً توازن قدرت را در دهههاي آينده در جهان تغيير خواهد داد.
اصل اساسي حاكم بر ديپلماسي دولت اصلاحات كه از آن با عنوان «ديپلماسي خندان» خاتمي ياد ميشود، پذيرفتن بي قيد و شرط آمريكا به عنوان يك ابرقدرت در جهان بود. از نگاه مدافعان رابطه با آمريكا، مجموعه اتفاقاتي كه در طول حيات سياسي دولت كنوني رخ داده، به سبب اينكه باعث تقابل شديد ميان تهران و واشنگتن گشته، ديپلماسياي شكست خورده و ناكارآمد محسوب ميشود چرا كه به باور اين افراد، موفقيت ديپلماسي با نزديك و دور شدن به آمريكا ارزيابي ميشود و اكنون به علت اينكه اين نزديكي (بخوانيد اين خودباختگي) صورت نگرفته، ديپلماسي دولت شكست خورده است.!!
اين در حالي است كه رهبر معظم انقلاب در ديداري كه به مناسبت هفته دولت با رييس جمهور و اعضاي كابينه داشتند، اعاده «عزت ملي و استقلال حقيقي» را از اقدامات تحسين برانگيز دولت دانسته و فرمودند: «اين دولت در تعاملات جهاني وفاداري به گفتمان انقلاب را افتخار خود ميداند و روند بسيار خطرناك غربزدگي و گرايشهاي سكولاريستي را كه متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتي كشور است، سد كرده است.» در حقيقت، پاسداري از اصول انقلاب اسلامي و هويت و منافع ملي ايران كه از سوي دولت احمدي نژاد پيگيري ميشود، سبب قدرداني رهبر از خدمات اين دولت در عرصه سياست خارجي بوده به گونهاي كه ايشان آن را سبكي جديد در حوزه ديپلماسي عنوان كردند.
از سوي ديگر اگر قصد كنيم كه براي مقايسه دستآوردهاي دولت اصلاحات و نهم، به ذكر مصاديق بپردازيم؛ تأمل در «توافقنامه پاريس» و اظهارات پيرامون آن گوياي همان خودباختگي مورد اشاره در سطور پيشين است. اين توافقنامه كه محكمترين توافقنامه دولت اصلاحات بود، در ازاي تعليق، اجازه مذاكره را به ما ميداد. مذاكره كنندگان وقت ايران، اين مسئله را از آنرو يك موفقيت بزرگ قلمداد كردند كه آمريكا گوشهچشمي نشان داده بود كه اين نوع نگاه، نه تنها در راستاي نيل به منافع ملي و اعاده عزت و استقلال حقيقي ملت ايران نيست بلكه در مسير حركت به سوي آرمانهاي انقلاب اسلامي نيز، محسوب نميشود.
حال اينكه، با گذشت سه سال از فعاليت دولت نهم، غرب، ج.ا.ا. را به عنوان يك قدرت هستهاي با مقاصد صلحآميز پذيرفته است. از سوي ديگر، واشنگتن با اذعان به ناكامي خود در عراق و فرونشاندن آتش جنگهاي فرقهاي و قبيلهاي، اين بار، خود از ايران درخواست نمود تا براي برقراري آرامش در منطقه با ايالات متحده بر سر ميز مذاكره نشسته و راهكار ارائه كند كه اين موضوع ، صرفنظر از اعتراف به گرفتاري آمريكا در باتلاق عراق، نشان از شناسايي ايران در مقام يك بازيگر مؤثر در مناسبات جهاني و تحولات منطقهاي دارد و اين، يكي از نقاط قوت ديپلماسي دولت نهم محسوب ميشود.
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]
-
گوناگون
پربازدیدترینها