واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
شيث: شاهد من همان دكتري است كه دايي براي عـمل بينيام معرفي كرد!
هرچند كه خيليها شمشير را براي شماره 13 سرخها از رو بستهاند ولي شيث رضايي همچنان دلش با پرسپوليس است و حاضر نيست كه صحبتي در مورد تيم محبوبش انجام دهد.
در حالي كه شيث شماره موبايل عوض ميكند و به نوعي از دست همه فراري است، حتي دماغ او نيز سوژه ميشود تا مشخص شود اين حاشيه است كه دنبال شيث ميرود. كاپيتان سابق سرخها در اين مورد ميگويد: «با همان دفاعي كه ميگويند گل جام حذفي زدم، جلوي صبا بازي كردم، به خاطر كلكل آقايان جلوي كريمي بازي كردم و فقط يك بازي غايب بودم!»
چه خبر؟ كجايي؟
تهران هستم... فعلا كه اخراجم و تنهايي تمرين ميكنم. از طرف باشگاه برنامهاي براي من ارسال شده و طبق آن تمرين ميكنم!
تمرين انفرادي آن هم در شرايطي كه اخراج هستي سخت نيست؟
خودتان فكرش را بكنيد كه اينطوري تمرين كردن تا چه حد سخت است! اما هر چه باشد اين حكم باشگاه پرسپوليس است و من هم تابع تصميمات باشگاه هستم.
شنيديم كه به شمال رفتهاي و ساختمانسازي ميكني!
بله... رفته بودم شمال... احتمالا تا چند روز ديگر هم دوباره با اجازه حاجي به شمال ميروم تا كارهاي ساختماني خانوادهام را تمام كنم. خدا را شكر يك ساختمان خوب ساختهايم و اميدوارم كه اينطوري گوشهاي از لطف و محبت خانوادهام را جبران كرده باشم.
بعضي از منتقدان تو معتقدند كه تو فيلم بازي كردهاي و ماجراي صحبتهايت در مورد دايي ساختگي بوده است.
اين حرفها را نميتوانم بپذيرم. شما در زمستان لباس گرمتر ميپوشيد و تابستانها با يك تيشرت به كوچه و خيابان ميرويد. در آن شرايط من كاپيتان پرسپوليس بودم. دايي توي رختكن گريه كرد و سرش را روي شانه من گذاشت. توقع داشتيد چه كار كنم؟ اگر هر كار ديگري ميكردم عجيب و غيرمنطقي بود. بعد از آن بازي گفتم كه دايي يكي از اسطورههاي فوتبال است و زور دارد كه آدم اشك يك اسطوره را ببيند. حالا هم همين حرفها را ميزنم و پاي صحبتهايم ميايستم اما بعد از آن بود كه دايي براي دومين بار مرا اخراج كرد و آن ماجراها پيش آمد. دايي در مورد ناسزاهايي كه يك تماشاگرنما به من داد حرفهاي ديگري زد كه اين برايم خيلي زور داشت. وقتي دايي خيلي راحت در رختكن مرا اخراج كرد، خيلي راحتتر از ماجراي آن هوادار، داستان را پذيرفتم. دايي مرا نميخواست و اخراجم كرد. اين حق دايي به عنوان سرمربي است. اما باز هم ميگويم كه در مورد آن تماشاگرنما موضوع طور ديگري بود. من به هيچ خانوادهاي بياحترامي نكردم و آنقدر شعور دارم كه اين چيزها را درك كنم.
بازيكنان و نزديكان پرسپوليس در اردوي امارات ميگفتند كه اين تماشاگرنما حتي در بازي قبل هم از خجالت تو و چند بازيكن ديگر در آمده!
مطمئن باشيد يك نفر در آن بالا هست كه همه چيز را ميبيند و به موقعش سرنوشت و زندگي آدمها را مطابق با دل و قلبي كه دارند رقم ميزند. من همه چيز را به او واگذار كردهام. همين كسي كه ميگوييد توي دو تا بازي هرچه از دهانش درآمد را نثار من كرد. نميدانم چرا اين يك نفر روي من زوم كرده بود و چرا بيجهت فحش ميداد. حتي وقتي روي نيمكت بودم اين آقا به من فحش داد و خيليها اين صحنهها را ديدند. اكثر كساني كه در استاديوم بودند مرا تشويق كردند و فقط اين يك نفر بود كه مدام مسخره ميكرد و فحش ميداد. به هر حال من آنقدر معرفت داشتم كه حتي بابت آن حركتي كه از روي عصبانيت انجام دادم، عذرخواهي كنم و ترجيح ميدهم كه ديگر در اين مورد حرف نزنم.
ماجراي شكايتت از دايي چه بود؟
اين تصميم مدير برنامههاي من بود و اميدوارم كه همه چيز به خوبي و خوشي تمام شود. آنقدر اين قضيه برايم تلخ است كه ترجيح ميدهم در مورد آن حرفي نزنم. در طول اين مدت صحبتهاي بدي شنيدم و دلم نميخواهد در مورد آنها حرفي كنم.
بالاخره جلسه كميته انضباطي باشگاه پرسپوليس تشكيل شد؟
هنوز كه نه... فعلا كه خبري نشد... من هم عجلهاي ندارم... همين كه بلاتكليف پرسپوليس هستم كافي است.
با بازيكنان پرسپوليس در ارتباط هستي؟ دوستانت در پرسپوليس به تو زنگ ميزنند؟
الان مدتهاست كه شماره موبايلم را عوض كردهام و كسي شماره جديدم را ندارد.اينطوري خيلي راحتتر هستم. ترجيح ميدهم از همه چيز دور باشم. ترجيح ميدهم دچار حاشيه نشوم و زندگي آرامي داشته باشم. البته از وقتي اين اتفاقها افتاد و حتي پيش از اينكه شماره موبايلم را هم عوض كنم وضعيت همين بود و تعداد دوستانم در پرسپوليس كمتر شد. اما به هر حال من به اين چيزها عادت كردهام. ميدانم كه زندگي و فوتبال از اين جور بالا و پايينها زياد دارد و اميدوارم كه كسي دچار آن نشود.
در اين مدت حتي در مورد دماغ تو هم صحبت شد و تو از اين لحاظ هم خبرساز بودي.
شما كه اين صحبتها را ميكنيد، حتما اين را هم ميدانيد كه من در اين مورد صحبت كردهام و آقاي دايي اين بحث را پيش كشيد. وا... چه بگويم ... ترجيح ميدهم حرف نزنم تا حداقل دماغم وارد حاشيه نشود!
اما دايي در مصاحبهاي اعلام كرد كه تو به بهانه انجام عمل زيبايي بيني،دو ماه در تمرينات پرسپوليس حاضر نشدي؟ به نظر خودت انجام عمل زيبايي بيني تا اين حد مهم بوده است؟
گفتم كه ما هم خدايي داريم. ميدانيد داستان دماغ چه بود؟ در اردوي امارات دماغ من شكست. دكتر زرينه به همراه مربيان تيم بالاي سر من آمد. تشخيص داد كه دماغ من شكسته و فقط كارهاي اوليه را انجام داد. خيلي سريع مرا به بيمارستان ايرانيان دوبي بردند. در آنجا هم چنين تشخيص دادند و چون وضعيت من مساعد نبود در تهران نزد دكتري رفتم كه دوست دايي بود و خود ايشان اين پزشك را به من معرفي كرده بود.
پس با اين حساب دايي در جريان تمام مراحل درمان من بوده و بهتر از هر كسي ميداند كه من به بهانه زيبايي، دماغم را عمل كردهام يا نه! نكته قابل توجه ديگر اين است كه وقتي دماغ من شكست كه يك هفته محروم بودم و چون كارت قرمز گرفته بودم نميتوانستم براي پرسپوليس به ميدان بروم. پس با اين حساب يك هفته استراحت اجباري من در اين مدت خرج شد. من فقط در بازي با تراكتورسازي غايب بودم و بعد از آن مقابل صبا بازي كردم . حتي يادتان هست كه در آن بازي هم پزشكان اجازه دادند كه به زور ماسك بازي كنم ولي داور نگذاشت كه با ماسك وارد ميدان شوم و در لحظه ورود به زمين ماسك را انداختم و به خاطر پرسپوليس با همان وضعيت بازي كردم.
در سايت هواداران و ليدرهاي پرسپوليس هم به چنين مواردي اشاره شده بود.
دستشان درد نكند... برخلاف آنچه كه آقاي دايي ميگويد من دو ماه غايب بودم، من فقط بيستويك روز نبودم كه البته در اين دو بازي كه انجام شد، از يكي محروم بودم و فقط يك بازي را از دست دادم.
برنامهات براي آينده چيست؟
فعلا كه هيچي... به عنوان يك بازيكن اخراجي با برنامهاي كه باشگاه دارد به تنهايي تمرين ميكنم. پوشيدن پيراهن پرسپوليس و نزديك بودن به مردم و هواداران اين تيم آنقدر براي من مهم است كه حتي از اين بابت هم راضي هستم و خدا را شكر ميكنم.
ميگفتند كه چند پيشنهاد داخلي و خارجي داري؟
اين صحبتها مال زماني بود كه در فصل نقل و انتقالات بوديم. اين حرفها مال الان نيست. من الان بيرون هستم و در خدمت شما. به هر حال چند ماه ديگر تا پايان ليگ باقي مانده است. بيرون هستم تا تكليفم روشن شود.
هرچند كه تو از پرسپوليس اخراج شدهاي ولي خط دفاع سرخها هنوز هم مشكلات زيادي دارد.
تا وقتي كه بودم با جان و دل براي پرسپوليس بازي كردم. با دماغ شكسته و مصدوميت در فينال جام حذفي بازي كردم و به لطف خدا توانستم براي تيم عزيزم گلزني كنم. راستي كه دنياي بدي شده... يادتان هست كه چطور به زور مسكن و آمپول در اوج آسيبديدگي به زمين رفتم و جلوي استيلآذين بازي كردم. يادش بهخير... آقايان به من گفتند كه جلوي استيلآذين حتما بايد بازي كني! گفتند كه چون با علي كريمي كري دارند، نميخواهند جادوگر تكان بخورد. مرا فرستادند به زمين تا جلوي كريمي را بگيرم.
تو همين كار را در مورد دايي هم انجام دادي؟
من وظيفهام را انجام دادم. من بازيكن پرسپوليس هستم و همه ميدانند كه شيث چطور تيمش را دوست دارد. من دست پدرم را ميبوسم و تا آخر عمر نوكر او هستم، اما اگر پدرم هم جلوي پرسپوليس بازي كند، حساب و كتابها فرق ميكند. من پرسپوليس را دوست دارم... هرچند كه ميگويند شيث فيلم بازي ميكند ولي من عاشق پرسپوليس هستم و حتي وقتي از تيم كنار ماندم و با پرسپوليس بازي داشتيم اين موضوع را ثابت كردم. خوشحالم كه هرگز مشتهاي گره كردهام را به سوي هواداران پرسپوليس نشانه نگرفتم!
راستي ميدانستي ركورد اخراج در يك فصل را در پرسپوليس شكستهاي؟
اي آقا... اين روزها خيلي از ركوردها شكسته ميشود. ... مهم اين است كه قلب كسي نشكند... اخراج من كه ديگر براي بعضيها عادي شده...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]