واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم , يكشنبه 7 آبان 1385 با توجه به مخالفت رئيس جمهور با شعار "2 بچه کافيه" ، به نظرم تعطيل کردن اين چند روز همچين بي حکمت هم نبود. والدين فرصت کافي داشتند تا بچه هايشان را ببرند بيرون... آخيش ش ش ش... عجب کيفي کرديم از اين چند روز تعطيلي غافلگيرانه (سورپرايزانه سابق !). شدت غافلگيري به حدي بود که از فرط خوشحالي و دستپاچگي نفهميديم چه کرديم. باور بفرماييد تعطيلي چيز مشتي است. اگر به من بود ، اين 9 ماه تحصيلي را هم به خاطر واقع شدن بين دو تعطيلات تابستاني به عنوان "بين التعطيلين " تعطيل اعلام مي کردم. حيف که خدا ما را شناخت و کاره اي نشديم... خب بگذريم ؛ بالاخره باز رسيديم به هم. پس برويم سر اصل قضيه. اصل قضيه : بعضي از روزنامه ها روز قبل از شروع تعطيلات ، از مخالفت رئيس جمهور محترم با فرزند کمتر خبر دادند و نوشتند که ايشان در جلسه مشترک دولت و مجلس گفتند: "اين که مي گويند 2 بچه کافي است ، من با اين امر مخالفم. کشور ما داراي ظرفيت هاي فراواني است و ظرفيت دارد که فرزندان زيادي (!) در آن رشد پيدا کنند و حتي ظرفيت حضور 120 ميليون نفر را نيز داراست. دولت هم آماده است تا ساعت کار زنان شاغل را نسبت به تعداد فرزندانشان بکاهد. احتمال تکذيب : راستش ما از صحت و سقم اين مطلب اطلاع اسطقس داري نداريم و به قول معروف "العهده علي الراوي" (و در اينجا: علي الجرايد). فلذاست که حق هرگونه تکذيب يا عدم تکذيب را براي سخنگوي دولت باقي و باز مي گذاريم. (ياد آقاي آصفي ، سخنگوي سابق وزارت خارجه هم به خير!) به هر حال ما کار خودمان را مي کنيم. بقيه هم کار خودشان را بکنند. ما اين فرض را مي گيريم که "بدون هيچ حاشيه ، 2 بچه ناکافيه !". در اين صورت ، توجه شما را عجالتا به چند صحنه احتمالي جلب و جذب مي کنيم. مطلب امروزمان صحنه داراست. صحنه اول : شب ، داخلي ، خانه مرد با يک دسته گل آمده پيش زنش و لبخندي مهربانانه بر لب دارد. 2 تا بچه هم در اطراف مشغول بازي هستند و سرشان توي کار خودشان است. زن : من با اين مهرورزي ها هم از نظرم برنمي گردم. همين 2 تا نيم وجبي از سرمان هم زياده ! مرد : چشمم روشن... حالا کارت به جايي رسيده که با رئيس جمهور مملکت مخالفت مي کني؟! صحنه دوم : روز ، داخلي ، اداره کارمند زن با هفشده تا بچه قدونيم قد مراجعه کرده به مسوول کارگزيني اداره که يک خانم است ، و به او مي گويد: زن کارمند : خدمت رسيدم ساعت کارم رو تنظيم کنم. خانم کارگزيني [با اشاره به صف بچه ها]: خانوم!... با اين اوضاع و احوالي که من دارم مي بينم به نظرم هر روز ، يه چند ساعتي هم ما بايد از اداره بياييم منزلتون کار کنيم ! صحنه سوم : روز ، داخلي ، هيات دولت همه اعضاي هيات دولت با تعجب دارند نگاه مي کنند. غلامحسين الهام آمده بيخ گوش رئيس جمهور چيزهايي مي گويد. الهام : قربان ، بعضي از برادران وزير مي گويند که ما فعلا هنوز داريم مشکل مسکن و اشتغال و ازدواج و... غيره همين 70 ميليون را به زور حل مي کنيم با 120 ميليون نفر چه کنيم؟... رئيس جمهور : اي بابا ، اين که کاري نداره... يه سري تا چين مي ريم ببينيم اونا چيکار کردن!... حرف آخر : با توجه به مخالفت رئيس جمهور با شعار "2 بچه کافيه" ، به نظرم تعطيل کردن اين چند روز همچين بي حکمت هم نبود. والدين فرصت کافي داشتند تا بچه هايشان را ببرند بيرون....
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]