تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا به سعادت كسى كه عمرش طولانى و كردارش خوب باشد. چنين كسى عاقبتش خوب است؛ ز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820801055




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زوجه و زواج در آثار مولوي


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: زوجه و زواج در آثار مولوي


...‌ گفت صوفي: ما فقير و زار و كم‌

قوم خاتون مال دار و محتشم‌

كي بُوَد اين كَفو ايشان در زواج‌

يك در از چوب و دري ديگر ز عاج‌

كُفو بايد هر دو جفت اندر نكاح‌

ورنه تنگ آيد نماند اِرتياح‌

...‌ شاه چون با زاهدي خويشي گزيد‌

اين خبر در گوش خاتونان رسيد

مادر شه‌زاده گفت از نقصِ عقل‌

شرط كُفويت بُوَد در عقل- نقل‌

تو ز شُحّ و بخل خواهي، وزدها

تا ببندي پور ما را بر گدا...19‌

منتها در حالت عكس كه يكي از خواستاران دختر ثروتمند و محتشم، صاحب تقوا و صلاح باشد، با وجود اهميت والاي مسألهِ كُفويّت، به دليل رستگاري او (داماد صالح) در دو عالم، ايرادي نيست كه به تشخيص پدرِ دختر يا مادر او، بنابر مصلحت، از اصل (كُفو بودن) عدولي نمود؛ مخصوصاً آنگاه كه طالب ديگر، با وجود تموّل و مهترزادگي، از بابت شور و شرّ و افعال زشت خويش، مايه ننگ پدر خود شده باشد:‌

...‌ چون مُرا20 هق گشت دختر، طالبان‌

بذل مي‌‌كردند كابين گران‌

مي‌‌رسيدش از سوي هر مهتري‌

بهر دختر دم به دم خوزه‌گري21‌

گفت خواجه: مال را نبود ثبات‌

روز آيد، شب رود اندر جهات‌

حسن صورت هم ندارد اعتبار

كه شود رخ زرد از يك زخم مار

سهل باشد نيز از مهتر زادگي‌

كه بود غرّه به مال و بارگي‌

اي بسا مهتر بچه كز شور و شرّ

شد ز فعل زشت خود ننگِ پدر

...‌ كار تقوي دارد و دين و صلاح‌

كه از او باشد به دو عالم فلاح‌

كرديك داماد صالح اختيار

كه بُد او فخر همه خيل و تبار...22‌

همچنان كه ابليس نيز كه با وجود علم، به سبب نداشتن عشقِ دين، را صرفاً (= گِل) انگاشت، و از آن روي به او سجده نكرد، با وجود قربت حق تعالي، براي هميشه مبغوض و مطرود گشت:‌

...‌ پرهنر را نيز اگر باشد نفيس‌

كم‌پرست، و عبرتي گير از بليس‌

علم بودش، چون نبودش عشق دين‌

او نديد از آدم الاّ نقش طين...23‌

با اين همه، تقوا و صلاح مرد، تنها يك بخش از شرايط كار است و براي دوام زندگي مشترك، به ويژه اگر داماد، مهترزاده و صاحب مال نيز باشد، در هرحال زن توقع دارد كه او با كسب حلال، لقمهِ بي‌شبهه برخوان خانگاه (خانه، سرا) آورد؛ همانگونه كه در عهد يكي از خلفاي پيشين، يك مرد اعرابي هم با همهِ لجاج در قناعت مفرط و فقر مطلق، سرانجام تسليم لابه و حنينِ جانكاه جفتِ خويش شد و به دلالت او، از طريقي مقبول، اتفاقاً از درويشي رهايي يافت:‌

يك خليفه بود در ايام پيش‌

كرده حاتم را غلامِ جود خويش‌

رايت اكرام و داد افراشته‌

فقر وحاجت از جهان برداشته‌

هم عجم، هم روم، هم ترك و عرب‌

مانده از جود و سخايش در عجب‌

...‌ يك شب اعرابي زني مرشوي را‌

گفت واز حدّ برد گفت و گوي را

...‌ شوي گفتش: چند جوئي دخل و كشت؟‌

خود چه ماند از عمر؟ افزون‌تر گذشت‌

...‌ من روم سوي قناعت دل قوي‌

تو چرا سوي شناعت مي‌‌روي‌

...‌ گفت پيغمبر: قناعت چيست؟ گنج‌

گنج را تو وا نمي‌داني زرنج‌

...‌ زن درآمد از طريق نيستي‌

گفت من خاكِ شما‌ام، ني ستي‌

جسم و جان و هرچه هستم آنِ توست‌

حكم و فرمان جملگي فرمان توست‌

...‌ مرد زان گفتن پشيمان شد چنان‌

كز عواني، ساعت مردن عوان‌

...‌ زن همي خواهد حويج خانگاه‌

يعني: آب رو و نان و خوان و جاه‌

...‌ مرد گفت اكنون گذشتم از خلاف‌

حكم‌داري، تيغ بركش از غلاف‌

...‌ گفت زن: صدق آن بود كز بود خويش‌

پاك برخيزي تو از مجهود خويش‌

...‌ اين سبوي آب را بردار و رو

هديه ساز و پيش شاهنشاه شو

...‌ پس سبو برداشت آن مرد عرب‌

در سفر شد، مي‌‌كشيدش روز و شب‌

...‌ آن عرابي از بيابان بعيد

بردردارالخلافه چون رسيد

پس نقيبان پيش او باز آمدند

بس گلاب لطف برجيبش زدند

...‌ چون خليفه ديد و احوالش شنيد‌

آن سبو را پر ز زر كرد و مزيد

آن عرب را كرد از فاقه خلاص‌

داد بخشش‌ها و خلعت‌هاي خاص24‌

زيرا گريه دام زن است و به فرمودهِ نبي(ص)، زن برعاقلان و صاحبدلان همواره غالب مي‌‌آيد:‌

زن چو ديد او را كه تند و توسن است‌

گشت گريان، گريه خود دام زن است‌

...‌ گفت پيغمبر كه زن بر عاقلان‌

غالب آيد سخت و بر صاحبدلان25‌

امّا اين زندگي مشترك كه بركفاءَت يا لااقل، پرهيز و تقوا بنا شده و باهمّت و كسب حلال شوي، گذران مي‌‌كند، از نظر شاعر قونيه، آرامش و دوامش وابسته به مراعات برخي نكات و مسائل، بيشتر از جانب شوهر است:‌

اينكه پس از آغاز زندگي مشترك، مرد بايد خاطر زن را، عزيزِ عزيز دارد و هر روز و هر شب را چون روز اول و شب گردَك (= شب زفاف) بشمارد و به گمان اينكه به موجب قانون و شريعت، ديگر زن در تصرف و اختيار اوست، به او سرگراني و بي‌مهري ننمايد؛ همچنان كه بنا برحديث مشهور، علي(ع) همسر خود يعني جگر گوشه پيامبر را همواره در چشم و دل خويش جاي مي‌‌داد:‌

...‌ از فرط اين شفقت، اين چند حرف مشوّش نوشته شد،... در وصيّت جهت رعايتِ شاهزادهِ ما (منظور از همسر سلطان ولد است) كه امروز در حواله و حبالهِ آن فرزند (= سلطان ولد) است... توقّع است كه آتش در بنياد عذرها زند و يك دم و يك نفس، نه قصد و نه سهو حركتي نكند... كه در خاطر ايشان (= فاطمه خاتون) يك ذره تشويش بيوفائي و ملالت درآيد... و از بهرسپيدرويي ابدي اين پدر (= جلال‌الدين محمدمولوي) و از آن خود و از آنِ همهِ قبيله، خاطر ايشان (= فاطمه خاتون) راعزيز عزيز دارد، و هر روز را و هر شب را چون روز اول و شب گردَك دارد در صيد كردن به دام دل و جان؛ و نپندارد كه صيد شده است و محتاج صيد نيست... تا مرتبهِ ‌

بعلاوه پس از تأهل، مرد نبايد نسبت به همسر، وسواس و غيرت بيش از حدّ بنمايد؛ چه، بر خلاف قول غزالي كه [شوهر]


پس بايد مرد فارغ نشيند و تشويش نخورد؛ ليكن به توصيهِ پيامبر، هيچ بيگانه‌اي با شريك زندگي خود محرم ندارد:

...

براي ادامه يك رابطه آرام و بي‌جنجال، مرد متأهل نيز خود بايد از دست درازي و حتي سوء نيّت در حق سرپوشيدگان و حرم ديگران سخت بپرهيزد؛ زيرا زن نسبت به شوهر، غيور است:

زاهدي را يك زني بُد بس غيور

هم بد او را يك كنيزك همچو حور

زن زغيرت پاس شوهر داشتي‌

با كنيزك خلوتش نگذاشتي‌

مدتي زن شد مراقب هر دو را

تا كه شان فرصت نيابد در خلا...32

و مخصوصاً اگر زن، مادر فرزندان شوي باشد، برگردن او حق بزرگي دارد و هرگز در خور اينچنين جور و جفايي نيست:‌

زان سبب كز غيرت ورشك كنيز

مادرِ فرزند دارد صدا زيز33

مادر فرزند را بس حق‌هاست‌

او نه در خورد چين جور و جفاست‌

رشك و غيرت مي‌برد خون مي‌خورد

زين كنيزك سخت تلخي مي‌برد...34



* ‌ منابع و پي‌نوشت‌ها:

19- دفتر چهارم - بيت 3129 تا 3131

20- مُراهِق : بالغ‌

21- دفتر ششم - بيت 255 - 256

22- همانجا - بيت 257 تا 267

23- دفتر ششم - بيت 262 - 261‌

24- ‌ دفتر يكم - بيت 2555 تا 2866

25- همانجا - بيت 2405 و 2444

26- مولانا، جلال‌الدين رومي - مكتوبات - تصحيح توفيق سبحاني - چاپ اول 1371/69

27- غزالي طوسي، ابوحامد امام محمد - كيمياي سعادت - به كوشش حسين خديو جم - تهران - 1384 جلد اول / 316

28- فيه مافيه / 87 - 88

29- مجالس سبعه / 50

30- دفتر پنجم - بيت 3874

31- همانجا - بيت 4002

32- همانجا - بيت 2165 تا 2167

33- اَزيز : جوشيدن و غلغل ديگ و صداي رعد؛ ولي در اينجا به معني گله و اعتراض است‌

34- دفتر پنجم - بيت 4021 تا 4023






 پنجشنبه 17 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن