تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827788427




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعرهاي اُکتاويو پاز - احمد شاملو


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: برنده جايزه ي نوبل
ترجمه احمد شاملو

اول ژانويه


درهاي سال باز مي شود
همچون درهاي زبان
بر قلمرو ناشناخته ها.
ديشب با من به زبان آوردي:
- فردا
بايد نشانه يي انديشيد
دورنمايي ترسيم کرد
طرحي افکند
بر صفحه ي مضاعف روز و
كاغذ.
فردا مي بايد
ديگر باز
واقعيت اين جهان را بازآفريد.

چشمان خود را دير از هم گشودم
براي لحظه يي
احساس کردم
آنچه را که آزتک ها احساس کردند
بر چکاد پرتگاه
بدان هنگام که بازگشت نامعلوم زمان را
از وراي رخنه هاي افق
در کمين نشسته بودند.

اما نه
بازگشته بود سال
خانه را به تمامي بازآکنده بود سال
و نگاه من آن را لمس مي کرد.
زمان
بي آن که از ما ياري طلبد
کنار هم نهاده بود
درست به همان گونه که ديروز،
خانه ها را در خياباني خلوت
برف را بر فراز خانه ها و
سکوت را بر فراز برف ها.

تو در بر من بودي
همچنان خفته.
تو را بازآفريده بود روز
تو اما
هنوز نپذيرفته بودي
که روز بازآفريند
هم از آن دست که آفرينش وجود مرا نيز.
تو در روز ديگري بودي.

در کنار من بودي
تو را چون برف به چشم ديدم
که ميان جمع خفته بودي.
زمان
بي آن که از ما ياري طلب کند
بازمي آفريند خانه ها را
خيابان ها را
درختان را
و زنان خفته را.

زماني که چشمانت را بازگشودي
ميان لحظه ها و آفريده هايش
ديگر بار
گام از گام برخواهيم گرفت.
و در جمع حاضران نيز
زمان را گواه خواهيم بود و هر آن چه را که به هم درآميخته است.
درهاي روز را - شايد - بازگشاييم
و آنگاه
به قلمرو ناشناخته ها
راه يابيم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن